گنجور

حاشیه‌ها

Hossein Mansouripour در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۱:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

Message Body
----------------------------------------------------------------------------------------

.
3_طبیعت : اشرف مخلوقات
نوشتهٔ ح . م . رهگشا
"چو گوئی که وام خرد توختم + همه هرچه بایستم آموختم
یکی نغز بازی کند روزگار+ که بنشاندت پیش آموزگار"
آگاهیها ئی که از زمان پیدائی انسان، در زمین داریم و اینکه انسانهای ابتدائی چگونه می‌‌اندیشیده اند، همیشه دقیق نیستند. اما از قرائن، پیشینه ها، بت پرستیها، بت سازیها، اشکال و اندازهٔ بتها، افسانه‌ها و آثار باقیمانده از قرون و اعصار گذشته، بر می‌‌آید که انسان از زمانی که نسبت به خود و اطراف خود، اندک آگاهی یافته است، همیشه دغدغهٔ خود شناسی و شناخت محیط زندگی خود را داشته است. پرسشهای فراوان در ذهن ساده ی او موج میزده است که: من کیستم؟ "از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟" جهان چیست، چگونه پیدا شده است؟ آفریدگار جهان و موجودات کیست یا چیست؟ من که در آفرینش خود و آنچه در اطراف من هست، دخالت نداشته ام، من که نمیتوانم از آنچه بر من و محیط من می‌گذرد، جلو بگیرم، طوفانها، سیلها، گرما و سرما را مهار کنم، از تولید و تکثیر جانوران وحشی و حشرات موذی، ممانعت ورزم، و، و، و، ناچار باید عامل یا عوامل این پیدائیها و دگرگونیها را پیدا کنم!! تلاشهای خود شناسی و خدا جوئی انسان، از این نقطه شروع شده و درست از همین نقطه است که در وادی گمراهی و کج اندیشی نیز گرفتار آمده است. تشخیص داده و به غلط باور کرده است که خود اشرف مخلوقات است.
اگر چه انسان تنها جانداری نیست که عقل و ادراک دارد، هوش و استعداد تفکر و تشخیص دارد، اما تنها جانداری است که بیش از دیگر جانداران به نیروی تفکر و تعقل متوسل میشود. امکان تولید و تغییر ارادی در اطراف و اشیأ دارد. سازنده است. از مواد و اشیأ، اشیأ و مواد دیگر میسازد. البته در گذشته، دانش امروز را نداشته است تا بداند که: انسان اشرف مخلوقات نیست، که مخلوقات، همه آنها نیستند که انسان میبیند و میشناسد، که موجودات غیر انسانی، غیر حیوانی و گیاهی، مانند نیروهای نامرئی طبیعت و امواج ناپیدای قدرتمند و کارساز دیگر نیز هستند که بسیار سازنده تر، سریعتر و آفریننده ترند، که این امواج و نیروها نیز در زمرهٔ مخلوقاتند.
انسان، امروز در سراسر جهان با امواج نامرئی مخابراتی، رادیو - تلویزیونی، اینترنتی، ماهواره ئی، الکتریکی و الکترونیکی در تماس و تعامل دائم است. با سفاین فضائی و امکانات بسیار هوشمند و دقیق آنها، در میان ستارگان، سیارات و کهکشانها در رفت و آمد و سرگرم تحقیقات علمی و کشفیات بسیار سودمند عالمانه است. انسان هر پدیدهٔ طبیعی مانند دریا، کوه، جنگل و موجودات جاندار و بیجان را میبیند، میشناسد و طبیعی بودن آنها را، حتی در زمانهای کم دانشی، تشخیص میدهد. تشخیص میدهد که همهٔ موجودات طبیعی، مولود طبیعتند. از مادر طبیعت زاده اند. اما متا سفانه از خود طبیعت که مولد و موجد موجودات طبیعی است، هیچ تعریفی ندارد. حتی امروز که دانش و فر آورده‌های آن با استفاده از امکانات طبیعت، چشم عقل را خیره کرده اند، هنوز تعریفی جامع و مانع از "طبیعت" در دسترس نیست. یا دست کم من ندیده ام. چرا؟! نمیدانم!! آنچه در کتابهای لغت در ذیل کلمهٔ طبیعت میخوانیم، معنی کلمه است نه تعریف آن. طبیعت یعنی‌: فطرت، آفرینش، خوی، ماهیت، سرشت و، و، و، اما تعریف طبیعت باید جنس، ویژگی، هنر، کارکرد و کاربرد آن را مشخص کند و نشان دهد که: جنس طبیعت چیست؟ چه خاصیتی دارد؟ کجاست؟ هنرش چیست؟ وجود دارد یا نه؟! اگر هست، چگونه پیدا شده است؟ مرئی، ملموس و محسوس است یا نه؟ اینکه انسان - ظرف هر چند هزار سال که در زمین زیسته است - هرگز برای شناخت طبیعت و هنر و عمل آن، گامی - که تعریف راستین طبیعت را سبب شود - پیش ننهاده و اقدامی نکرده است، مایهٔ تأسف بسیار است و موجب ضایعات شناختی و اعتقادی فراوان شده است.
انسان امروز، در کنار دانشهای گوناگون و دستاوردهای گوناگون دانش، به تفکر منطقی و تعقل، بیشتر نیازمند است تا انسان ساده اندیش آن زمانهای دور که در کمبود یا نبود دانشهای امروز، و در غیاب دستاوردهای عظیم دانش و تکنولوژی، اجبارا و آسانتر، اوهام و خرافات را می‌‌پذیرفته است و میتوانسته است که بپذیرد. اکنون دیگر آن اذهان ساده، وجود ندارند یا نباید وجود داشته باشند که بی‌ دلیل، هرچه را که به آنان تلقین یا بر آنان تحمیل میشود، بپذیرند. گمراهی، کج اندیشی و ناسپاسی نسبت به تلاشهای دانشمندان خدمتگزار بشریت است که انسان فرهیختهٔ امروز، به قبول اوهام و خرافات، تن در دهد و افسانه های تراویده از اذهان ناقص بی‌ دانشان یا کم دانشان اعصارگذشته را، مبنای شناختهای امروزین خود بداند.
امروز باید در دانسته‌های خود، تجدید نظر کنیم. در کلاس طبیعت حاضر شویم. الفبای آفرینش را فراگیریم. دیگر حق نداریم که آموخته‌های اعصار گذشته را دربارهٔ طبیعت، جهان، هستی و آفرینش موجودات - به صرف گفته‌ها و نوشته‌های باز مانده از قرون و اعصار بی‌ دانشی یا کم دانشی - همینطور سرسری و دربسته قبول کنیم!! ما در عصر دانش و بینش و در قرن کامپیوتر، اینترنت و صدها مصنوع اعجازگر دیگر، زندگی می‌کنیم. موظف هستیم که به یاری دانش و دستاوردهای آن، به تفکر منطقی و تعقل بپردازیم و مسائل خودمان و جهان را عاقلانه حل کنیم.
من با احترام فراوانی که برای همهٔ اصحاب اعتقادات قائلم، انسانها را در سراسر جهان، برای رفع همهٔ موانع و مشکلات زندگی، به تفکر منطقی و تعقل فرا میخوانم. با خودمان قرار بگذاریم که دیگر هیچ گفته، نوشته، شنیده و خوانده‌ای را، بدون مراجعه به عقل و بدون سنجیدن آن در ترازوی اندیشهٔ منطقی، نپذیریم. ببینیم طبیعت که اینهمه از آن دم میزنیم، چیست؟ چگونه است؟ عقل در باره‌ٔ آن چه میگوید؟ کار و هنرش چیست؟ آن موجود نامرئی و بی‌ رنگی که مادر همهٔ رنگ هاست، کجاست؟ در این موارد صبورانه، بیندیشیم که: " اینهمه نقش عجب بردر ودیوار وجود+ هرکه فکرت نکند نقش بود بردیوار"
آنگاه که چیزی را طبیعی میخوانیم، دقیقا اقرار می‌کنیم که آن چیز، زائیدهٔ طبیعت است. کهکشانها، زمین، دریاها، جانداران، گیاهان و موجودات ذره‌ بینی‌ همچون سلولها، ژنها، اتمها و الکترونها، همه طبیعی هستند. پس طبیعت همه جا، در همهٔ جهان طبیعی فعال است. ابزار کار دانشمندان طبیعت شناس است که با آن سر و کار بسیار دارند و با استفاده از آن و سلولهای بنیادی طبیعی، بعضی جانداران را قرینه سازی و شبیه سازی میکنند. با استفاده از امکانات طبیعت است که دانشمندان علوم، سفینه هائی بی‌ سر نشین را به کرات ماه و مریخ میفرستند، در آنجا می‌‌نشانند، از زمین به آنها فرمان میدهند تا سنگ و خاک آنجا را بر دارند، تجزیه و آزمایش کنند و نتیجه را یا با خود به زمین باز گردانند یا از همانجا مخابره کنند. یعنی‌ طبیعت، نامرئی اما محسوس، زاینده، آفریننده و فعال است. گیریم که جسم نیست، مرکب نیست، شخص نیست، نباشد، چه میشود؟! طبیعت، موج فعل و حرکت است. موج فعال آفرینش و پرورش است که دائما در حال آفریدن موجودات و پروردن آنهاست. طبیعت، نیروی سازنده و ترمیم کننده، در تمام موجودات جهان طبیعی است. آثار و علائم بودن و در همه جا بودن آن را در خودمان، در زاد و بودمان و در ذرات وجودمان حس می‌کنیم و به عقل در می‌‌یابیم.
لازم نیست که هر نیرو و پدیده ئی که کارائی و سازندگی دارد، حتما جسم مرکب یا شخص مجسم باشد. نه، اینطور نیست. طبیعت برای خود تعریفی دیگر دارد. عقل و دانش بسیار پیشرفتهٔ امروز، طبیعت را اینطور تعریف میکنند > (( طبیعت، موج فعل و حرکت خود کار و نیروی آفریننده و پرورنده است که دائما در تمام کائنات و در ذرات وجود، جاری و ساری است. )) <
به استنباط عقل و با دقّت در برداشتهای دانشمندان فعال علوم از طبیعت، - که با دستاوردهای عظیم خود، چراغ تابناک دانش را فرا راه انسان گرفته اند، - امروزه به وضوح می‌‌بینیم که: جهان هستی متشکل از دو جزٔ است. 1- طبیعت 2- جهان طبیعی، و می‌‌بینیم که جهان طبیعی خود، زائیده و پروردهٔ طبیعت است.
پرسشهائی از این قبیل که: طبیعت یا موج فعل و حرکت، خود چگونه پیدا شده است؟ یا طبیعت با چه مواد و مصالحی، جهان طبیعی را ساخته است؟! پرسش همیشگی من هم هست.
بی‌ تردید، دانشمندان عالیقدر علوم که شباروز برای شناخت جهان هستی و کائنات در تلاش و کاوش و در آزمایشگاههای مجهز زمینی و ماهواره ئی خود، همواره سرگرم تحقیق و تتبع هستند، بالاخره به پرسشها، پاسخ خواهند داد. البته طبیعت هم، جزئی از کائنات و مخلوقات است و شاید اشرف مخلوقات.

 

شکیب shakib.falaki@gmail.com در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۰۸:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۰:

در جواب آقا خسرو عزیز که پرسیدند، معنای دو چشم سر را
ابتدا باید بگویم این بیت را به این شکلی که مینویسم در یکی از نسخه ها خوانده ام.
ما را به چشم سر مبین ما را به چشم دل ببین
فکر می کنم با این شکل معنی شعر برایت روشن شده باشد، اما سر اول یعنی کله و سر دوم با کسر سین و تشدید را یعنی راز و از درون

 

امیر پویا در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۰۸:۲۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸:

بیت اول رو اصلا نمی فهمم ... ولی بیت دوم منظورش به بیت سوم و ایزد هستش که رنج و سختی رو زیاد کرده و اسایش و ارامش رو کم, بیت سوم که کاملا تیکه انداخته "انچه اسباب بلاست!" خدا داره به روزمون میاره
انوری میگه:
هر بلایی کز آسمان آید
گرچه بر دیگری قضا باشد
به زمین نا رسیده می پرسد
خانۀ انوری کجا باشد
بلای اسمانی :)

 

علیرضا در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۰۳:۴۶ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲:

زیبا

 

سارا در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۰۱:۵۸ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۹:

یدابامصاع ابول داری

 

فرهاد در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۲۳:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:

از آن‌ غزل‌های نابِ حافظ است که هیچ تعبیر عرفانی ندارد، بلکه زمینی‌ست و بسیار زیبا و لطیف و آموزنده می‌باشد.
بیت بسیار زیباییست:
آن طره که هر جعدش صد نافه چین ارزد
خوش بودی اگر بودی بوییش ز خوش خویی

 

نازنین در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:

سلام من یه مشکل دارم.من مایکروسافت دات نت همون ورژنی که توی سایت نوشته رو دانلود و نصب می کنم و اعلام می کنه که با موفقیت نصب شد، نصب گنجور رومیزی هم با موفقیت انجام می شه اما باز نمی شه.چرا؟

 

مرتضی در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۸:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲:

طاق معنی تک و یکتا می دهد، اما در اینجا همراه طاقت آمده است. وقتی می گوییم طاقتم طاق شد یعنی توانم را از دست دادم.
نقشه می کشیدم یا می خواستم گوشه آن چشم مست را بگیرم ولی کمان ابرویش (خم ابرویش) توانایی وشکیبایی مرا از من گرفت

 

یوسف در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲:

حق با مرتضی است.

 

سعید در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۲۳:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

چه جالب! اساتید به این نتیجه رسیدن که مایه ی فخر ایران، صاحب شاداب ترین و دل انگیزترین غزلیات زبان فارسی، یکی از بزرگترین شعرا و متفکرین تاریخ کشورمون و یکی از بنام ترین عرفای تاریخ ایران، مطرب بودن!
خدایتان شافای داهاد.

 

رسته در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۲۰:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵:

در علم عروض این بحر را بر فعلاتن فعلاتن ... تقطیع می‌کنند و می‌گویند که مجاز است هجای کوتاه اول مصرع‌ها به هجای بلند تبدیل شود و علتش را می‌گویند: در شعر فارسی راحت نیست مصرع را با هجای کوتاه شروع کرد.
شما اگر بخواهید همهٔ‌ مصرع ها را بر فاعلاتن فعلاتن ... تقطیع کیند در بعضی جاها دچار اشگال خواهید شد، مثال : بگذارند و خم طرهٔ‌ یاری گیرند.

 

چنگیز گهرویی در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۹:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:

در بیت دوم . مصرع دوم .دیده با دیدن ناهنجاریها هیچ گونه احساسی نمی تواند داشته باشد بلکه این عقل و هوش است که ناراحت ومیسوزد به صحیح مصرع دوم به صورت ذیل میباشد .بسو خت عقل ز حیرت که این چه بوالعجبیست

 

مرتضی در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۸:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵:

فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان

 

نازیلا در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۸:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴۹:

مصرع آخر نیاز به تصحیح دارد:
آن را بدل و عوض بود جز جانان صحیح است.

 

یا حق در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:

یا حق

 

غلام در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶ - بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند:

لطفا کسی محبت کند معانی وتفسیر ابیات عربی را برای بنده ارسال نماید
سپاس ودرود
دژمخوی

 

چنگیز گهرویی در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:

در بیت هفتم مصرع اول ایهام بسیار زیبای بنده قابل ذکر میباشد 1.بنده به معنی من (اول شخص مفرد )2. بنده به معنی عبد .افریده و مخلوق و ادم و انسان . به نظر اینجانب معنی نزدیکتر و صحیح تر معنی دومی میباشد و مراد شاعر نیز دومی میباشد

 

چنگیز گهرویی در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:

بیت هفتم این غزل .سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست .معنی عفو و رحمت امرزگار چیست در اینجا بدین صورت میباشد در معنی مصرع اول دقت فر مایید اگر سهو و خطای بنده اعتباری ندارد .معنی عفو و رحمت خدای چیست مسلم است که تکمیل کننده هم نیستند توجه کنید که مصرع اول مضمون جایز الخطا بودن انسان را دارد.به نظر و با توجه به رجوع اینجانب به تصحیح های دیگر صحیح بیت به صورت ذیل میباشد ..( سهو و خطای بنده گرش هست اعتبار . معنی عفو و رحمت امر زگار چیست .

 

بابک در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۴:۳۰ دربارهٔ وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دل‌آزار:

دلم از یاد تو افتاد و شکست..........

 

حسین انجو در ‫۹ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۲:۳۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۶:

گربه مسکین اگر پر داشتی
تخم گنجشک از زمین برداشتی
در کتابهای مختلف بیت را بدینگونه دیده ام.

 

۱
۴۱۳۵
۴۱۳۶
۴۱۳۷
۴۱۳۸
۴۱۳۹
۵۰۵۰
sunny dark_mode