روفیا در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:
جایش در سینه خالی نیست آقای ترابی گرامی
یک جای اختصاصی برای خود دارد .
ما آنقدر نیک آفریده شده ایم که دل هامان برای هر که خودش بخواهد جای دارد .
روفیا در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:
سلام دوستان گرامی
اگر درباره شهید احمد شاه توضیح کوتاهی بدهید منت بر من گزاردید .
به تازگی داستان زندگی احمد کسروی را میخواندم و دریغ خوردم که چگونه برگهای مهمی از تاریخ ایران از صفحات کتب تاریخ پاک شده بودند و از خودم شگفت زده شدم که چگونه تا کنون هرگز نخواستم تاریخ فیلتر نشده ایران را بدانم .
دکتر ترابی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶:
وگر چنان که مصور شود گزیر از عشق
کجا روم؟ که نمی باشدم گزیر از دوست
« به زندان که اندری، تنها به دوست می اندیشی
چه دوست آزادی است، آفتاب است.
کور سوی چراغی غمگین بر دور دست سقف
از شب و روز سخن نمی گوید
تو با بازجو شب از روز باز می شناسی
بی دوست ، بی آفتاب «
اقبال طهماسبی گندمکاری در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۲ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
آنچنان کز رفتن گل ، خار می ماند به جا
از جوانی حسرت بسیار می ماند به جا
آه افسوس و سرشک گرم و داغ حسرت است
آنچه از عمر سبک رفتار می ماند به جا
نیست غیر از رشته طول امل چون عنکبوت
آنچه از ما بر در و دیوار می ماند به جا
کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی
در کف گلچین ز گلشن خار می ماند به جا
رنگ و بوی عاریت پا در رکاب رحلت است
خارخاری در دل از گلزار می ماند به جا
جسم خاکی مانع عمر سبک رفتار نیست
پیش از این سیلاب کی دیوار می ماند به جا
غافل است آن کز حیات رفته می جوید اثر
نقش پا ، کی زان سبک رفتار می ماند به جا
هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست
وقت آن کس خوش کز او آثار می ماند به جا
زنگ افسوسی به دست خواجه هنگام رحیل
از شمار درهم و دینار می ماند به جا
نیست از کردار، ما بی حاصلان را بهره ای
چون قلم از ما همین گفتار می ماند به جا
ظالمان را مهلت از مظلوم چرخ افزون دهد
بیشتر از مور اینجا مار می ماند به جا
سینه ناصاف در میخانه نتوان یافتن
نیست هر جا صیقلی ، زنگار می ماند به جا
می کشد حرف از لب ساغر می پرزور عشق
در دل عاشق کجا اسرار می ماند به جا
عیش شیرین را بود در چاشنی صد چشم شور
برگ صائب بیشتر از بار می ماند به جا
__________________
اقبال طهماسبی گندمکاری در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۵۲ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
در بیت آخر گفته ای صائب برگ یا برگه یا سخن و شعرت بیشتر از بار و میوه شاید منظور اناث باشد میماند بجا
جواد در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۵۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۳ - حکایت آن مؤذن زشت آواز کی در کافرستان بانگ نماز داد و مرد کافری او را هدیه داد:
بیت:
خواهرش گفتا که این بانگ نماز....
غلط املایی در (خوهر) ابتدا دارد
با سپاس از تلاشهایتان
جمشید هادیان در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:
مصرع چون بر خزینه باشد ادرار پاسبان را به چه معنی است؟ با تشکر پیشاپیش
دکتر ترابی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:
ایزد جوی گرامی،
خوشا و خرما که به سروده های مرسده دسترسی دارید من برخی از آنان را که در گنجور یافتم در دفتر دل ثبت کرده ام . جای شاعر هزاران فروردین در سینه خالی است.
امید که هر دو تندرست و شادکام بوید.
ایزدجو در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:
ببخشید به گمانم چنین بوده
از شرم و حیا ، ز بسکه بی معنایی
ایزدجو در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:
این غزل زیبا را جناب سعدی به نظر من در وصف معشوق زمینی سروده
آنجا که میگوید: تا نباید که بشوراند خواب سحرت
احتمال زیاد میرود که معشوق زمینی باشد
ایزدجو در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:
با درود به دکتر ترابی گرامی
چه خوش که با باد صبا همنشین اید که پیام آور شما باشد
که دوستان در انتظارند
از دکتر مرسده چند بیتی میآورم
که فرهیخته بانویی ست
ای جنگ ندانم که چرا بر پایی
گاهی به زمین گه به هوا ، هرجایی
با نام شرف خنجر کین تیز کنی
در زیر لوای خونخوری ،والایی
پیغمبر صلح سر به زیر افکنده
از شرم ، ز بس که بی معنایی
خون ریز که تا حیله گران سیر شوند
در مکتب دژخیم ، چه بی همتایی
پاینده مانید
علی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:
سلام خانم شقایق
زیبا نوشته بودید. احسنت
علی سلطان زاده در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۰۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » تورکون دیلی:
شهریار شعر ایران
نام اور نامی آذربایجان
خالق اللهی -همای رحمت
یادگار گرانقدر حیدر بابا
سربلندی سهندو سبلان
یادت بخیر شهریار روح و جان
ثلاله پاک سلطان خراسان
روحم و جان مرحوم شهریار
وشایق در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹:
با سلام سعدی در این غزل تمام خوشیهای قابل تصور برای انسان را در برابر خوشیهای با دوست بودن هیچ می شمارد
وشایق در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۱۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:
با سلام ( در خوابگاه عاشق سر بر کنار دوست کیمخت خار بشت ز سنجاب خوشتر است ) سعدی در این بیت میفرماید سخترین مشقتها را در راه دوست تحمل کردن و با او بودن بهتر از بسیار راحت بودن و بی دوست زندگی کردن است مثلا اگر شخصی بتواند با کلاهبرداری اموال شخص دیگری را بالا کشد و به ثروت عظیمی برسد و اگر اینکار را نکند باقی عمر را در فقر و سختی بسر خواهد برد سعدی می گوید من فقر و بیچارگی را ترجیح می دهم و خدا را از زندگیم حذف نمی کنم
سید زین الدین موسوی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » بیست و سوم:
بیت اول ناقص به نظر می رسه،باید مصرع دومش این طور باشه :«آتش زند خوبی و او، در جمله خوبان چنین»یا باشه:« آتش زند خوبی و خود، در جمله خوبان چنین»
دکتر ترابی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:
جناب ایزد جو،
شکسته نفسی میفرمایید، فروتنی
گاه باشد که کودکی نادان...و
درد سری میدهیم باد.......
تا برساند به دوست........
اما،
هم زمانی شهادت احمد شاه با داستان سپتامبر 2001
لشکر کشی به افغانستان و عراق (پاره های تن ایران)،و کشتن گروها گروه به جرم بی گناهی، بزرگترین راز سرگشاده روزگار ماست
سید احمد مجاب در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵۳:
هر موی (زِ) زلف او یکی جان دارد
علیرضا در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۹:
اگر به جای ((گر رسد از توبه گوشم که بمیری سعدی))(( گر رسد از تو به گوشم که بمیر ای سعدی)) بود زیباتر بود
دکتر ترابی در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱: