گنجور

حاشیه‌ها

پیر خرابات در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵:

با سلام دوباره
با توضیحاتی که در بالا دادم بیت بعدی رو اینجور برداشت کردم
گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین که از تطاول زلفت چه بیقرارانند
شلعر به خودش میگه گذار کن مث صبا بر بنفشه زار و بیین باد صبا مسیرش معلومه بر در خانه کعبه میره در لابه لای زلف کعبه میپیچه بوی خوش اون رو به یار میرسونه و از این قضایا . بنفشه زار هم جماعتی هستن که بر دور کعبه حلقه زدند و اگر دقت کنید از بالا زایرین مانند بنفشه زاری هستند و در ادمه میگه از تطاول همون دست درازی به زلفت بی قرارانند همه برای دست زدن بر پرده کعبه بی قرار و شتابان هستند الله اعلم با سپاس

شمس شیرازی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

ن- آ گرامی،
به چشم
پس ازین ارج سخن را ندهم بر باد
" نان جو را که زند زیره کرمانی" ؟؟

پیر خرابات در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵:

باسلام خدمت اساتید
بنده ی حقیر یه نظری دارم امیدوارم برداشت من رو از روی علاقه به مذهب و آیینم بدانید و نه بختطر کوته فکری
ز زیر زلف دو تا چون گذر کنی بنگر که از یمین و یسارت چه سوگوارانند
مقصود از زلف دوتا زلفی که دوتا خورده باشد و مقصود از زلف دوتا خورده پرده کعبه که مانند زلف یار بلند است و بیشتر مواقع تا خورده است و مقصود از یمین و یسار هم جماعتی که زیر زلف یار یا همان پرده کعبه مشغول گریه زاری هستند پس شاعر به خودش میگه وقتی بر زیر پرده کعبه گذر کنی بنگر که از چپ و راستت چه افرادی هستند که سوگوار ند و گریه زاری میکنند
برای مثال میتونیم به دو بیت دیگه حافظ اشاره کنم
دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد
آنچه سعی است من در طلبت بنمایم اینقدر هست که تغییر قضا نتوان کرد
در اینجا هم کلماتی مانند حلقه ، زلف دوتا ، سعی ، قضا ،قدر آمده است که اشاراتی به کعبه و سعی صفا مروه و قضای نماز دارد که البته شاعر با ایهام بکار میبرد سعی و قضا رو
در بیت اول دست در حلقه آن زلفی که دوتا خورده نتوان کرد یعنی دست بر پرده کعبه که دوتا خورده که حلقه طنابی که باعث تا خوردن پرده شده دستش بر آن حلقه نمیتوان کرد که اگر بر حلقه دست زند و زلف یار گشوده شود و یا گویی میگوید که دستم که نمیرسه آن حلقه زلف رو بگشایم و پرده کعبه باز شود و زلف بریزد و در مصراع بعد میگوید تکیه بر عهد تو باد صبا نتوان کرد و میدانید که باد صبا پیکی است که همیشه در خم و پیچش طره یار یا گشایند زلف یار بوده و ابیات در این مورد زیاد شاعر میگه یار که نکیشه به عهدش امید داشت که زلفش رو باز کنه و بریزه و تا زده و آن هم دوتا و مارو از دیدن بلندی زلفش ناامید ساخته و صبا هم تکلیفش معلومه و در بیت دوم هم میگه هرچی سعی یعنی دویدن بین کوه صفا و مروه باشه من در طلبت انجام میدم اینقدر هست که تغییر قضا نتوان کرد اینجا میتونه باش این قدر است که تغییر قضا نتوان کرد منظور شب قدر که تغییر قضا و قدر در آن شب صورت میگیرد یا برعکس اینقدر هست یا هرچه قدرم باشه تغییر قضا نمیشه کرد و میدانی که حافظ به مانند ابر کامپیوتر های امروزی ذهنی محاسبه گر و قوی داشته و او همه معانی که ما برداشت کنیم رو در شعر گنجانده در اصل اشعار او چند معنی میدهد ولی در یک سمت و سو شما ظاهر رو ببین باز سمت معشوق هدایت میشی و مفهوم رو بنگر بازم سمت معشوق هدایت میشی ما سخن رو یک بعدی و در مسیر خطی صاف مینگریم و حافظ سخن رو حجم و ابعاد میده و مانند ما سخنش چوب خشک نیست بلکه به سخنش برگ و گل و میوه هم میده مقصود رسیدن طعم و بو حس لمس و گوش دادن به صدای این شاخ و برگ و دیدن زیبایی چیدن این کلمات در آخر
کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند
تمامی این بیانات نظر شخصی من شاید از روی غیرت باشد وگرنه دلایل و مکتوبات علمی بر این گفته هایم ندارم با سپاس

مرتضی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵:

سلام
معنای کلمه "عتیبت" چیه ؟
تشکر

شهرزاد پناهی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۵۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶ - به یاد مرحوم میرزاده عشقی:

با سلام،
این بیت از شعر جا افتاده است؛
کشتیِ عشق را نرسد تخته بر کنار /
موج جنون شکافتۀ دریا نورد او /
(پس از بیت "در عاشقی رسید بجائی که هرچه من / چون باد تاختم، نرسیدم به گرد او" آمده است)
این بیت در دیوان شهریار هم آمده است.
متن کامل شعر این است ؛
"عشقی"، که درد عشق وطن بود درد او /
او بود مرد عشق که کس نیست مرد او /
چون دود شمعِ کشته که با وی دمی ست گرم، / بس شعله ها که بشکفد از آه سرد او /
بر طرف لاله زار شفق پر زند هنوز /
پروانه تخیل آفاق گرد او /
او فکر اتحاد غلامان به مغز پخت /
از بزم خواجه سخت روا بود طرد او /
آن نردباز عشق که جان در نبرد باخت /
بُردی نمی کنند حریفان نَرد او /
"هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق" / "عشقی" نمرد و مرد حریف نبرد او /
در عاشقی رسید بجائی که هرچه من / چون باد تاختم، نرسیدم به گرد او /
کشتیِ عشق را نرسد تخته بر کنار /
موج جنون شکافتۀ دریا نورد او /
از جان گذشت "عشقی" و اجرت چه یافت مرگ /
این کارمزد کشور و آن کارکرد او /
آن را که دل به سیم خیانت نشد سیاه /
با خون، سرخ رنگ شود روی زرد او /
درمان خود به دادن جان دید، شهریار / "عشقی"، که درد عشق وطن بود درد او /
(دیوان شهریار)

روفیا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۱۳ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:

این بی شک که فرمودید خیلی جالب بود!

ناشناس در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۲۶ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:

بیشک تام و جری برگرفته از اثر فاخر و شاهکار جناب زاکانی می باشد.

پویان در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

با عرض پوزش:
نمیدانم چرا تمامی "حقیقتاً" ها را به اشتباه حقیقاً نوشته ام؟، در هر حال به این وسیله تصحیح می کنم.

پویان در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

با سلام
احتراماً خدمت دوستان عزیزم؛
شمس شیرازی، خداوندگار آواز: سیاوش، خانم کوکب و ن آ.
در اینکه هر کسی بنا به سلیقۀ شخصی، چیزی را می پسندد و یا خیر، شکی نیست. اما معیار و ملاک قضاوت که تنها ما نیستیم. موسیقی هم به مانند هنرهای دیگر دارای اصول و مشخصاتی است که بر اساس آن می توان یک کار خوب را از یک اثر ضعیف ممتاز کرد.
در اینکه استاد شجریان یکی از بزرگان تاریخ موسیقی ما هستند، ذره ای شک و تردید نیست. خداوندگار آواز: سیاوش، سخن به گزاف نگفته است، استاد شجریان هویت موسیقی ماست. اما این که هیچگاه در تاریخ موسیقی ایران، همانند ایشان نداشته ایم، به عقیده بنده می تواند سخن اغراق آمیزی باشد. لااقل به دو دلیل: اول اینکه تاریخ موسیقی ما به درستی ثبت نشده است و ما حقیقاً نمیدانیم که فی المثل در 300 سال پیش چه کسانی و به چه نحوی آواز می خوانند تا بخواهیم آنان را با استاد شجریان مقایسه کنیم و بگوییم که کدام یک برتر اند. و دوم آنکه: در تاریخ ثبت شده موسیقایی یکصد و اندی سالۀ خود کسی چون استاد حسین طاهرزاده را داریم که حقیقاً از آوازه خوانان طراز اول بوده اند و تأثیری عمیق بر موسیقی نهادند. و البته که از آینده نیز کسی خبر ندارد...
مقایسه استاد شجریان با روضه خوانان واقعاً مرا آزرده خاطر کرد. خانم کوکب، از شما که بنا به فرمایش خودتان فرهنگی هستید حقیقاً این انتظار نمی رفت. اینکه شما از نحوه اجرا و آواز استاد شجریان لذت نمیبرید و آن را نمی پسندید (که البته نظریست شخصی و قابل احترام) شایسته نیست که سبب شود شما ایشان را مورد توهین قرار دهید. شما از استاد ایرج نیز یاد کردید، بله ایشان نیز از خوانندگان بزرگ معاصر موسیقی ایران هستند. و جالب آنکه در بزرگداشتی که چندی پیش برای استاد ایرج برپا شده بود، استاد شجریان نیز سخنرانی کردند و از صدای استاد ایرج به عنوان "متر و معیار" برای خوانندگی یاد کردند.
خلاصه؛ آنجا که سخن از معیار و ملاک سنجش کار هنری است (که حوزه ایست تخصصی)، بی شک برای بنده نیز استاد شجریان بی همتاست، و آنجا که بحث از سلیقۀ شخصی و نگرش فردی بر مبنای ذوق شخصیست، بدون شک مادامی که سخن توهین آمیزی گفته نشود نظرات تمامی شما عزیزان برای بنده محترم و متین است.
پاینده باشید

س م در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۴۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۸۸:

مثل اینکه میخواهد بگوید
اگر زنت یک پایش در خانه و یک پایش بیرون بود {ددری شد} از دستش خون جگر خواهی شد
در بیت دوم هم میگوید طلاقش بده
مانا در نهان سراینده
سعدی بزرگ هم این چنین معنا را معتقد بوده است
چون زن راه بازار گیرد بزن
وگرنه تو در خانه بنشین چو زن

حسین در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰:

یه غیر از اینکه حضرت خیام اشاره دارند که عمر فانی و زود گذره به موضوع نداشتن غرور و مساوی بودن تمام انشان ها اشاره دارند

کمال در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۴:

جمع آن: 6051

روفیا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

پرسش بسیار خوبیست!
آن شخصیت هایی که فرمودید به جای خود، جای بحث دارد، من فقط نفهمیدم سگ و گاو و خر چه مشکلی دارند؟
اصلا عاشق آنها نبودن خیلی سخت است،
من راستی با دیدنشان عشق در قلبم موج می زند!

ناشناس در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

با اینکه از شعر: عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست خیلی تعریف شنیده ایم اما یک شعر نادرست است. چطور می شود انسان، عاشق سگ و گاو و خر و جرج بوش و اوباما و پوتین و بشار اسد و یزید و چنگیز و هیتلر و نمرود و ضحاک و شاه محمود غزنوی باشد؟ مگه اینکه بگیم اینا جزو عالم نیستن؟

شهریار در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۶ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۸۸:

با سلام
کسی ار دوستان معنی مصراع اول بیت اول را می دونه؟؟
ممنون می شم کمک کنید.

بهلول میرزا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۷ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰:

باسلام ..
اینطور که متن شعر استنباط میشود شاعر معنای توکل خاص به الطاف الهی را گوشزد مینماید .وآدمی را به داشتن اعتماد نفس و ارادهٔ قوی داشتن رهنمایی مکند ......

سعید در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱۲ - حکایت:

در قسمتی از کتاب معروف دایی جان ناپلئون که شاهکاری است اثر ایرج پزشکزاد، شخصیت اسدالله میرزا که مردیست بسیار با فراست به این بیت سعدی اشارت می کند و از آن استفاده می برد
طبیبی پریچهر در مرو بود که در باغ دل قامتش سرو بود

کوکب در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

ای جاااانم، حظ کردم
چون معلم هستم ، همیشه چندتا نمره ی 20 ذخیره دارم
اولی را به سخن شیوای شمس شیرازی دادم دومی هم برای شما ” ن آ “ دوست عزیز نادیده

ن آ در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

کوکب بانوی گرامی
فی البداهه تقدیم به شما که از ایرج نام بردید
..
کوکب رخا ، چو باده بریزی به ساغرا
شهد است ، خرده نبات است ، شِکّرا
من غبطه می خورم که به مثل تو ، خواهرا
کِلک ام نشد به صفحه ی گنجور زیورا
بادرود

کوکب در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

ن آ ی گرامی
طبع روان و زلال انسان را به وجد میآورد
در باره ی شمس شیراز عزیز گفتی من به هیجان آمدم
اگر خطاب به من بود آسمانها سِیر میکردم
شعرتان روان و قلمتان پر توان باد

۱
۳۹۹۳
۳۹۹۴
۳۹۹۵
۳۹۹۶
۳۹۹۷
۵۴۷۲