گنجور

حاشیه‌ها

قادر در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۴۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:

البته این اول بار توسط بانو فمرالمولک وزیری با تار موسی نی داود به زیبایی یخن سعدی در دشتی خونده شد،، یکی از چیزهایی ک آدم ایرانی قبل از مرگ باید گوش بدهد، صدای قمر و شعر سعدی و تار. نی داود،،، هست

امیر در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۳۱ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » داد از دست خواص:

خیر. درست ثبت شده است. عامیکی = aamiaki (یک عامی کوچک)

فرید در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۴۰:

هرچنددلم رضای او می جوید درست است

کوکب در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

پویان عزیز
من نه مدعی هستم ، نه نزاعی با جنابعالی دارم
آنچه فکر میکنم مینویسم ، تو خواه از سخنم پندگیر و خواه ملال
پویان جان ، منطق گفتگو حکم میکند که از مغالطه بپرهیزیم
اینکه این دختر خانم صدایش خوب بود تا نبود، یا به پای استادان موسیقی ما نمیرسد زمینه ی صحبت من نبود من هم دیدم که تعلیم دیده نبود ، ولی ناله نمی کرد طلب میکرد
آدرس را اشتباهی میدهی تا دلیلت مورد قبول افتد
حرف من در موضوع نالیدن این استادان بپای معشوق مثل نوحه گران و طلبکاری آن دختر از معشوق بود
مثال هم آوردم که طلب چیست و لابه کدام
موضوع دیگر :به طور مثال فارابی باکدام زبان و باکدام نُت میتوانسته آیندگان را از دستگاههای موسیقی با خبر کند
جز با همین صدای به قول شما تعزیه خوانها
میدانید چند دستگاه و گوشه از موسیقی ایرانی از میان رفته چون همین روضه خوان ها نخوانده اند؟
از روضه خوان و استاد روضه خوان با اشعار حافظ و سعدی شادی به دل راه نمی یابد مگر دل از جای دیگر گرفته باشد و با آواز نوحه مانند استاد ، گوهری دردانه بر دامان بریزد تا به آرامش برسیم و احساس طرب دست دهد . انوقت میگوئیم به به چه آوازی ، صفای روح بود
از حافظ هم در نفی جناب پویان مثال نمی آورم
زنده باشید

فرید در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷۹:

گر با دل و دیده هیچ کارم افتد درست است

فرید در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷۷:

بنظر مصرع اول باید چنین باشد
کاری ز اندرون جان می باید

پویان در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

درود بر سروران گرامی
شمس شیرازی و خانم کوکب
درباره دو نکته یاد شده توسط شمس شیرازی باید عرض کنم که:
در مورد اول حق به جانب شماست، قاریان و مداحان در حفظ آواز ایرانی نیز سهمی داشته اند. اما این به آن معنا نیست که ایشان راوی و نقل کننده گوشه ها نیز بودند. بلکه به نزد موسیقیدانان و آوازه خوانان رفته و نغمات و گوشه ها را از ایشان می آموختند.(کما اینکه امروزه هم این کار را می کنند.) استاد شجریان نیز پدرشان قاری کلام الله بود، و ایشان در ابتدا نزد پدرشان به آموختن فنون قرائت پرداختند و سپس به آواز روی آوردند. استاد شجریان مداح و روضه خوان نبودند بلکه قاری قرآن بودند.
در مورد نکته دومی که فرمودید؛ هنرمند نیز مانند هر انسانی می تواند نظرات و سلایق شخصی خودش را داشته باشد. ملاک سنجش اثر هنری او، نه مذهب اش است و نه رویه ی سیاسی اش و نه غیره، تنها با محک معیارهای هنری میتوان عیار یک هنرمند و اثرش را مشخص کرد. استاد شجریان در پی شکایتی از صدا و سیما خواستار آن شدند که حق مالکیت آثار هنری ایشان از سوی آن سازمان رعایت شده و از انتشار صدای ایشان به همراه تصاویری که ارتباطی با نحوه خلق آن آثار ندارند، خودداری کنند، البته ایشان «دعای پیش از افطار» را مستثنا کرده و گفته بودند من این اثر را برای مردم خوانده ام، اما ظاهراً این اقدام به مذاق آقایان خوش نیامده است و لذا از پخش دعای افطار نیز امتناع کردند.
در پاسخ به خانم کوکب؛ همانطور که پیشتر هم عرض کردم، نوحه خوانان راوی گوشه ها و نغمات نبودند بلکه آنها را از موسقیدانان می آموختند و در ملاعام در قالب تعزیه و مداحی و... به اجرا میگذاشتند. موسیقی اگر چه در زمان گذشته میان عامه مردم با شبهات و مسائلی درگیر بوده که اجازه بیان و نمود پیدا نمی کرده، اما همواره در میان قشر فرهیختۀ جامعه ارج و منزلت خاص خود را داشته و بزرگان علم از پرداختن به اصول و فنون آن غافل نبودند، اگر ما امروز موسیقی ایرانی داریم از برکت وجود افرادی مانند، معلم ثانی جناب فارابی، صدرالدین اورموی و... است نه روضه خوانان و مداحان که آوازشان به قول شما دکان کسب شان بوده است.
آن آوازی را که شما ذکر فرمودید، بنده، هم پیش از این شنیده بودم، و هم به مناسبت اشاره شما مجدد گوش کردم. تنین صدایشان خوب است، اما از منظر فنون خوانندگی و تکنیک های آواز کارشان ایرادات فراوانی داشت. شاید برای کسانی که موسیقی را به عنوان یک سرگرمی دنبال می کنند، این آواز زیبا جلوه کند، اما آنانی که دستی بر آتش دارند و گوشی آزموده و دقیق، به راحتی درمیابند که ایشان سالهای سال با اساتیدی چون محمودی خوانساری، حسین قوامی و محمدرضا شجریان فاصله دارند. البته بنده قصد ندارم بر سر مصادیق بحث کنم چرا که نه اینجا مجال آن است و نه آنها را پایانی. با این بیت از حضرت حافظ سخنم را تمام می کنم که فرمود:
حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود
با مـدعی نـزاع و محاکا چه حاجت است
پاینده باشید

سروش در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:

بیت اول مصرع دوم
سخی . نهی دوباره در یک بیت میشه . سخن درست تره

سهیل در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲۹:

بیت اخر
نزد ما بیدل جواب مدعی با ید درست باشد
جواب و لب خامش
علاج و لب خاموش کدام مفهومی ندارد

کمال در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۵:

جمع آن: 6689

سید محمد حسین هاشمی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۶:

در نسخه استاد خلیل خطیب رهبر «تائی» آمده است که به معنی یک نان میباشد. منظور از بتائی بساز این است که به سکتا نان قانع شو و سازگاری کن. یحتمل تائی بمنظور ایجاد واج آرایی در بیت نسبت به نانی فضیلت یافته است.

حسین در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:

برداشت من از این شعر، امیدوارم که دوستان اشتباهات بنده را اصلاح کنند
1-ای که با چشم ظاهر دیده نمیشوی با انکه جفا و وصال را از طریق امکانات یک انسان خاکی(مثلا دیده ظاهر بین)میسر نکردی تو را دوست دارم
2-تا لحظه مرگ هواخواه تو هستم
3-راه درست حقیقت و عشق ورزی را به من بیاموز تا در هنگامه روشنایی به وصال تو برسم(اشو زرتشت: ای اهورا در پرتو راستی راه درست پرستش و ستایش و رسیدن به خود را به ما بیاموز-گاتاها)
4-انقدر مشتاق تو هستم که حتی حاضرم به ایین دروغ یعنی کرپانها و کاوی ها و پیروان اهریمن به وصال تو برسم(از کفر به خدا برسم)
5-عاشق تو هستم رخ بنما ای تنها چاره که صبر و شکیبایی از دست رفت و طاقتی نمانده
6-اب دیده روان کرده ام تا تخم عشق تو را در دل بپرورم(اشوزرتشت:تنها را پرورش روان یاد خدا در خاموشیست-گاتاها)
7-هم زهر است و هم پادزهر-برای چیدن گل باید رنج خوار را به جان خرید-برای رسیدن به حسن و کمال میبایست حزن و عشق را در اغوش کشید-عشق با غم و اندوه لذت بخش و شوق افرینی همراه است که با وصال تا حدود زیادی از ان اشتیاق کاسته میشود حتی در عشق های انسانی هم اینچنین است
8-میگریم و مرادم ان است که از اب دیده تخم محبت در دلت بپرورم-دلت را نرم کنم-دلت بحالم بسوزد و رحم کنی و راه وصال هموار کنی
9-اگر وصال میسر کنی اشک شوق(گوهر-جواهر) در پایت میریزم (گوهر بپایت میریزم-قدردانی و شکر میکنم)
10-
-شراب: عامل مستی-از خود به در شدن-عامل اتلاف عقل مصلحت اندیش و حواس و رهایی از کالبد مادی(یکی از موانع وصل و عاشقی) به طور کلی منظور از شراب و می میتواند عشق الهی،عشق افریدگار بزرگ خردمند-عشق به کمال مطلق -حسن تمام باشد
شاهد: دل تنها گوهر وجود انسان که از عالم مینویی امده از موطن اصلی انسان که در جوار خداوند است و شاهد روی معشوق است
رندی: بیخیالی، بیتوجهی به مصلحت دنیای فانی، مستغرق بودن و ذوب در معشوق، مجنون شدن در هوای لیلی، انا الحق شدن و خود را به اراده حق سپردن به گونه ای که فعل تو به اراده حق است پس انا الحق
همه ی این حالات یعنی عشق به خداوند و مجذوب خداوند شدن، دلتنگی برای وطن مینویی، رسیدن به کمال ، چنگ به ریسمان حسن زدن
توسط حافظ ایجاد و وضع نشده بلکه سرنوشت محتوم انسان است، این سرنوشتی است که من برای تو فرو گذاشته و این کاریست که باید انجام دهی و گزیری از او نیست،
از شبنم عشق خاک آدم گل شد.
صد فتنه و شور در جهان حاصل شد.
سر نشتر عشق بر رگ روح زدند.
یک قطره خون چکید و نامش دل شد
پس گله نکن چرا که این عشق بیوصال است
چنانچه سهروردی فرمود میتوان به کمال رسید ولی نمیتوان به مرکز نور یا حضرت نورالانوار رسید
حداقل در کالبد انسان خاکی و با امکانات انسان مادی وصال میسر نیست
پاینده سرزمین و فرهنگ مقدس ایران زمین

قلندر پادشاه در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۹ دربارهٔ اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۱ - نوای طاهره:

این ابیات بنا به اقوی و بر حسب فرم و فضا و نسخ موجوده از مرحوم طاهر کاشانی(متوفی قرن دهم ه) است که بنا به زیبایی و طراوت آن بعدها مورد توجه قرار گرفته و بر آن تضامینی نگاشته شده و می دانیم طاهره در بیت آخربرای ایجاد و درهم نریختن وزن شعر است وَالسَّلَامُ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی

س م در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱ - خدا حافظ:

بابک جان
در مشاعره ی تک بیتی بیت جواب با حرف آخر بیت قبلی شروع میشود
ولی در مشاعره ی موضوعی اینطور نیست

بابک ۲۵۰ در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۵۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱ - خدا حافظ:

سلام.یه سوال دارم درباره ی مشاعره.
توی مشاعره،بیت جدید حتما باید با آخرین حرف بیت قبلی شروع بشه یا با حروف همصدا با اون هم میشه؟؟
مثلا اگر بیت قبلی با ظ تموم بشه ،بیت بعدی میتونه با ز ،ذ یا ض هم شروع بشه یا نه؟؟

س ، م در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۳۲ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۹۲:

تصحیح
نه مانای مهلت باشد ، مهلة

س ، م در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۹ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۹۲:

گویا به مرنای مهلت باشد ، حمید خان
غم تو مهلتی ست که من تنها باشم

حمید در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۳ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۹۲:

ممکنه لطفا معنای واژه "مهله" رو ذکر کنید؟

آرمان در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۲ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳:

اتفاقا از جناب سیف یه شعر دیگه هم در رابطه با ایران به جا مونده که گواه میهن دوستی موکدش هست؛
.
نزد عاشق گِل این خاک نمازی نبود
که نجس کرده ی پروزی و قباد و کسری است
.
و از آنجاییکه معاصر سعدی بوده و با سعدی مکاتبه داشته شعر رو به شیراز نزد سعدی فرستاده و چند دهه بعد حافظ شعر را دیده و در جواب اینطور سروده ؛
.
قدح به شرط ادب گیر، زانکه ترکیبش
ز کاسه سر جمشید و بهمن است و قباد
.
منبع: گلگشت در شعر و اندیشه حافظ / امین ریاحی

ن آ در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۹ - حکمت آفریدن دوزخ آن جهان و زندان این جهان تا معبد متکبّران باشد کی ائتیا طوعا او کرها:

”شمس شیرازی پس آن چَشمی که می گفتی چه شد
قلب من از دیدن آن چَشم از جا کنده شد
گفتی از نامحرمان دوری گزینی جان من
باز هم پای مبارک سویشان لغزیده شد
آن جنابش حوزه ی قم را به یکجا خورده است
بارها از سوی آگاهان ما سنجیده شد
با عربها داد و استد ها فراوان می کند
شاید آنجا که عرب انداخت نی بالیده شد
رِندَکی گفتا چرا هی ناله بلغور می کنی
هر چه گشتم از زبانت فارسی نشنیده شد
اینکه در هر جمله ات الفاظ ها نا آشناست
چون که فارسی نیست جانم ، گرد غم پاشیده شد
لیک کو گوشی که اینها بشنود با گوش جان
هرچه گفتم ، سوره یس بر دو گوشش خوانده شد
نامیدم من ز درگاهش ، به امید خدا
من نبینم دُمب او بر پای تو پیچیده شد
یس به معنای یاسین , yes

۱
۳۹۹۱
۳۹۹۲
۳۹۹۳
۳۹۹۴
۳۹۹۵
۵۴۷۲