گنجور

 
خواجوی کرمانی

ترک خنجرکش لشکر شکن ترلک پوش

بُت خورشید بناگوش و مه دُردی نوش

غمزه اش قرچی و یاقوت خموشش جاندار

ابرویش حاجب و هندوی سیاهش چاوش

عنبرش خادم آن سنبل هندوی دراز

لؤلؤاش بنده ی آن حقه ی یاقوت خموش

شبه اش غالیه آسا و شبش غالیه سا

عنبرش غالیه بوی و قمرش غالیه پوش

مغلی قندز چنبر صفتش قلب شکن

حبشی کاکل عنبر شکنش مشک فروش

کج نهاده کله از مستی و بگشوده قبا

جام می بر کف و مرغول مسلسل بر دوش

ریخته ز آب دو چشمم می گلگون در جام

کرده از گفته ی من لؤلؤء لالا در گوش

بسته بر کوه کمرکش کمر از مشکین موی

بشکر خنده شکر ریخته از چشمه ی نوش

از در خیمه برون آمد و ساغر پُر کرد

کاین به رویِ منِ مه رویِ پریچهره بنوش

چون بنوشیدم از آن باده ی نوشین قدحی

لعل شکّرشکنش بانگ برآورد که نوش

گفتم ای خسرو خوبان ختا خواجو را

ترکتاز نظرت بُرد بیغما دل و هوش

شحنه ی غمزه ی زوبین شکنش گفت که هی

برو ای بیهده گوی این چه خروشست خموش

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

دوش تا روز من از عشق تو بودم به خروش

تو چه دانی که چه بود از غم تو بر من دوش

می زدم آب صبوری زد و دیده بر دل

چون دل از آتش عشق تو برآوری جوش

گاه چون نای بدم از غم تو با ناله

[...]

سوزنی سمرقندی

اندر آورد سپهر از ره تشریف بگوش

حلقه بندگی میراتابک بر غوش

چرخ در گوش کشد حلقه فرمان ورا

دهر مرغاشیه دولت او را بر دوش

تا کله گوشه رسانید ز اقبال بچرخ

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
سعدی

هر که فریاد‌رس روز مصیبت خواهد

گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش

بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود

لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش

حکیم نزاری

ای دل از گردش ایام مخالف مخروش

با قضایی که ز تدبیر برون است مکوش

غم بگذشته و اندیشه ی آینده هباست

حال دریاب و مخور بیهُده اندوه می نوش

دوش بگذشت و مبر رنج که نو باز آری

[...]

امیرخسرو دهلوی

آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش

وان شکر خنده شیرین تو از چشمه نوش

گریه می آیدم از دور به آواز بلند

که ازان گریه نمی آیدم آواز به گوش

سر و قد، از چمن سبز به بیرون چه روی؟

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه