گیرم که نبینی رخ آن دختر چینی
از جنبش او جنبش این پرده نبینی
از تابش آن مه که در افلاک نهان است
صد ماه بدیدی تو در اجزای زمینی
ای برگ پریشان شده در باد مخالف
گر باد نبینی تو نبینی که چنینی
گر باد ز اندیشه نجنبد تو نجنبی
و آن باد اگر هیچ نشیند تو نشینی
عرش و فلک و روح در این گردش احوال
اشتر به قطارند و تو آن بازپسینی
میجنب تو بر خویش و همیخور تو از این خون
کاندر شکم چرخ یکی طفل جنینی
در چرخ دلت ناگه یک درد درآید
سر برزنی از چرخ بدانی که نه اینی
ماه نهمت چهره شمس الحق تبریز
ای آنک امان دو جهان را تو امینی
تا ماه نهم صبر کن ای دل تو در این خون
آن مه توی ای شاه که شمس الحق و دینی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی عمیق احساسات و تجربیات انسانی پرداخته و در عین حال به زیبایی و راز طبیعت اشاره میکند. شاعر از دیدن زیباییها و حقایق پنهان در زندگی صحبت میکند و به فردی هشدار میدهد که اگر به جزئیات دقت نکند، زیباییهای نهفته را از دست خواهد داد. او به وجود درد و احساس در درون انسان اشاره میکند و اینکه باید در این چرخشهای زندگی (چرخ روزگار) بیدار و آگاه باشد. همچنین، اشاره به شخصیتی به نام شمس الحق تبریز دارد که نمادی از نور و هدایت در معنویت و عشق است و از مخاطب میخواهد که صبر کند و در این مسیر ظریف زندگی، به جستجوی حقیقت بپردازد.
هوش مصنوعی: حتی اگر تو چهره آن دختر چینی را نبینی، اما از حرکات و جنبش او میتوانی متوجه زیبایی پردهای که او در پشت آن است، شوی.
هوش مصنوعی: از نور آن ماهی که در آسمان پنهان است، تو صد ماه را در اجزای زمین دیدهای.
هوش مصنوعی: ای برگ که در باد مخالف باطل میرقصید، اگر تو باد را نبیینی، هرگز نخواهی فهمید که چنین حالتی داری.
هوش مصنوعی: اگر ذهن تو آرام باشد، هیچ تحرکی نخواهی داشت و اگر هم هیچ تلاشی نکنی، آرامش تو برقرار خواهد ماند.
هوش مصنوعی: در این دنیای پر تغییر و تحول، موجودات بزرگ و روحها مانند شترهایی در صف هستند، اما تو در جایگاه بالاتری ایستادهای و به این وضع نظاره میکنی.
هوش مصنوعی: بدن خود را به حرکت درآور و از این خون بنوش، زیرا در شکم این دنیای چرخان یک بچه در حال رشد است.
هوش مصنوعی: زمانی در دل تو ناگهان دردی احساس میشود، اگر به جایگاه خود نگاهی بیندازی، متوجه خواهی شد که این وضعیت واقعی تو نیست.
هوش مصنوعی: تو همچون ماه نهم، چهره درخشان و تابناک هستی که نور حقیقت را از شمسی درخشان به نام شمس تبریز میتابانی. ای کسی که نگهدار و حافظ دو جهان هستی، تو امانتدار و بهترین پناه برای آنها هستی.
هوش مصنوعی: ای دل، تا ماه نهم صبر کن؛ در این خون، آن ماه تو هستی، ای شاه، که خورشید حقیقت و دین است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتی که نخواهیم ترا گر بت چینی
ظنم نه چنان بود که با ما تو چنینی
بر آتش تیزم بنشانی بنشینم
بر دیدهٔ خویشت بنشانم ننشینی
ای بس که بجویی تو مرا باز نیابی
[...]
پنداشتم ای مهتر من سایه دینی
نه نه که نه ای سایه دین مایه کینی
هر قطره می لعل که ریزد به زمینی
از جام تو بر خاتم عیش است نگینی
با ظلمت شک سر دهانت نتوان یافت
از نور رخت گر ندمد صبح یقینی
گفتم شدم ایمن ز بلاهای زمانه
[...]
چون شاخ گل آنروز که در خانه زینی
آشوب جهانی
بازم به جنون زد هوس طرح زمینی
کز نام سخن تازه کنم قطعه نگینی
حیرت به دلم ره نگشاید چه خیال است
بوی نگهی بردهام از آینه بینی
زین ساز ضعیفی به چه آهنگ خروشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.