گنجور

حاشیه‌ها

ناصر در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱۳:

مرحوم بسطامی هم در تصنیفی زیبا این شعر را خوانده اند.

.... در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۵:

اگر هم فرزند مادر گیتی نباشد،
حاصل ازدواج میترا است و احتمالا فردی چون زئوس که این قدر افسانه ای است.
البته از این که بگذریم، کار منتقد همین ایراد قافیه گرفتن است، اگر قرار باشد که منتقدان همه برترین باشند که منتقد نمی شوند. خودشان شعر می گویند.

سیدمحمد در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۹ - در نصیحت فرزند خود محمد نظامی:

دولت‌طلبی سبب نگه‌دار
چو خواهان ثروت و مکنت و جاه و جلالی ، ابزار لازم را آماده کن .
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
زنده باشید

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱:

در کهن ترین نسخه حافظ (سال 801 هجری)، با دیباچه محمد گل اندام، بیت ششم چنین است:
"گر موج خیز حادثـــه سر بــر فلک زنـــد
عارف به آب، تر نکند رخت و پخت خویش"
خوشبختانه، این نسخه بسیاری از تناقض های دیگر را نیز حل می کند.

آذر در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:

چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون (1. طلب)

چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون (2. عشق)

زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردش های گوناگون (3. معرفت)

نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چنان دریای بی پایان شود بی آب چون هامون (4. استغناء)

شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را
کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون (5. توحید)

چو این تبدیل ها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بی چون (6. حیرت)

چه دانم های بسیار است لیکن من نمی دانم
که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون (7. فنا)

عیسی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:

ناشناس عزیز؛ متاسقانه یا خوشبختانه شما در مورد حافظ با یک موضوع مشخص سر و کار ندارید. مثلا در رابطه با اشعار خیام، بزرگترین چالش شما این خواهد بود که کدام یک از این اشعار واقعا از آن خیام هستن. اما در رابطه با "دیدگاه خیام"، بعید میدونم در یک جمع صد نفری حتی دو نفر پیدا بشن که ادعا کنن برخی از اشعار خیام کنائی هستن، یعنی مثلا بیتی که در اون توصیه به مصرف مشروب می کنه، در رابطه با یک حظّ عرفانی هست. دلیلش رو میدونید؟ دقیقا برمیگرده به شخصیت‌شناسی و مطالعه تاریخی زندگی خیام به اضافه سیطره غالب اشعار خیام. شما نمیتونید بگید: "نه؛ مقداریش هم برمیگرده به خاصیت رباعی. چون رباعی این قوّه رو نداره که بشه مفاهیم عمیق رو در قالب اون بیان کرد." چراکه من به سرعت باباطاهر رو مثال میزنم که به زعم بسیاری از اهل فن، عمیق‌ترین معانی رو در اشعارش در همون دوبیتی ها گنجونده. اما درمورد "شاعری ( عارفی؟)" مثل حافظ مساله به این ساده‌گی‌ها نیست. تمام عواملی که راجع‌به خیام برشمردم، در مطالعه شعر حافظ وجود دارن. اون چه چیز (هایی)ه که باعث میشه در اون جمع 100 نفره اختلاف‌نظرهای گوناگونی راجع‌به تقریبا تمام اشعار حافظ بوجود بیاد؟ ایهام! ایهام در تاریخ، شخصیت حافظ، موضوعاتی که در شعر حافظ بهشون اشاره شده، غزل، کنایه‌ها و استعارات بسیار زیاد در شعر حافظ و البته "هیجان". هیجان شخص خواننده برای برداشت متفاوت نسبت به برداشت‌های حال حاضر. در شعر مثلا خیام، شاعر تلاشی برای ایجاد صنعات ادبی در شعرش نمی کنه؛ چرا که همین‌هائی که در دست داره برای بیان مفاهیمی که میخواد کاملا کافی هستن ( البته حقیقتش رو بخواید زیاد امیدوار نیستم تا مثال من رو فقط بعنوان یک مثال تمیز بدید). درمورد شعر حافظ، چرا شاعر خودش رو می‌کشه تا این‌همه صنعات ادبی رو استفاده کنه، وام بگیره و حتی ایجاد کنه؟ آیا نمیتونست مفاهیم "کاملا زمینی" رو به صورت ساده‌تری عنوان کنه تا ما اینجوری دچار سوبرداشت نشیم؟ در بسیاری از ابیات حافظ ملاحظه می‌کنید که مفهوم از تمام ابزاری که حافظ در دست داره و مثل موم میتونه اونها رو به اشکال دلخواه دربیاره، پیشی میگیره. مشخصه که باید هوشمندانه‌تر اونها رو مطالعه کرد. به نظر من تعابیر سطحی درمورد اشعار حافظ که اشعار رو در حیطه عشق و کام‌جستن زمینی قرار میده درجاهائی صحیح هستن. اما گاهی تبدیل میشن به توهم، آنچنانکه سیروس شمیسا این توهمات رو راجع‌به او و بسیاری دیگه جمع‌آوری هم می‌کنه و میگه "حتی میتونستم 10 برابر بنویسم". گرچه برخی از صحبتاش صحیح هستن ولی لابلای توهماتش گم میشن. از اونطرف هم برخی‌ها کاسه داغ‌تر از آش میشن و دفاع می کنن ازینکه او عارفی بی‌نظیره و تمام اشعارش تعبیر عرفانی دارن. به نظر من هردوی این دسته افراد، در حماقت به‌سر میبرن. من اگه درمورد بیتی از حافظ دچار شک بشم و دانش تاریخی و شخصیت‌شناسی و شعرشناسی، سبک‌شناسی، ایماژ و مطالعه‌ام کفایت نکنه، نظرات بزرگان رو درباره اون میخونم و برمبنای دانسته‌هام تعبیر می‌کنم. اصلا هم علاقه‌ای به این ندارم که در این کشمکش‌های عاری از اخلاق و دانش شرکت کنم. ضمنا کاملا مطرود و غیرصحیح میدونم که مجموعه‌ای از نوشته‌های برخی وب‌گاه ها رو بدون اینکه حتی منظمشون کنم ذیل بسیاری اشعار کپی-پیست کنم. چون مطمین‌ام باعث کسالت خواننده میشه و خواننده مجبوره بسرعت از روی اونها عبور کنه. در اینگونه موارد که کثرت مطلبی که شخص برای نقل قول انتخاب می‌کنه زیاده "عاقلانه" اینه که "لینک" داده بشه. امیدوارم بجای تلاش القای نظرات شخصی، قدری "مطالعمون درکنار تعقل" رو بیشتر کنیم.

روح اله در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۰ - زیافت تاویل رکیک مگس:

با سلام
لطفا غلط املایی تیتر را اصلاح فرمایید. (زیافت به ضیافت تغییر یابد.)
با تشکر

روفیا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۵:

که این عجوزه عروس هزارداماد است...

روفیا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۹ - در نصیحت فرزند خود محمد نظامی:

دولت‌طلبی سبب نگه‌دار
با خلق خدا ادب نگه‌دار
نیم بیت اول این بیت!

روفیا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۹ - در نصیحت فرزند خود محمد نظامی:

نیم بیت اول یعنی چه؟

روفیا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۵:

بی در کجای گرامی
مادر که همیشه معلوم است کیست،
من میگویم نکند پدرشان متفاوت بوده است!؟

تات در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۳۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۹ - در نصیحت فرزند خود محمد نظامی:

دوستان غرض از خرمن صد گیاه خرمنی است که مجموعه از صد گیاه است که بو ندارند نه اینکه صد خرمن گیاه .
دوست عزیزی در ابتدا به بیراه رفته بودن. ایراد گرفتن بر این متون نیاز به تلاشی در حد نوشتن شان دارد

علی احمدی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۱:

با درود فراوان خدمت جناب جلال پور گرامی
طبق وزن شعر و از آنجا که وزن رباعی با جمله ی « لا حول و لا قوة الا بالله » یکی است ، قطعا مصرع پیشنهادی شما با شعر همخوانی ندارد

علی عباسی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴:

بیت چهارم اوج هنر حافظ هست بنظرم....بینظیر هست...هفت هشت رابطه و منظور میتوان ازان فهمید...کلمات توان بیان و شرح این همه هنر رو ندارند....الله الله ازین مرد هنرمند....
بنگرید ب روابط این بیت و ایهامات پرشمار و پرتوان آن...
برای شرح بیشتر به سه کتاب درین زمینه مراجعه شود،که من اختصاری و درکی از هرسه خواهم گفت،بقدر فهم و حافظه:
یک: آینه جام استاد فاضل و فرید عصر مرحوم زریاب خویی
دو: شرح غرلهای حافظ از دکتر هروی
سه :مقاله جناب اصغر دادبه در حافظ شناسی جلد چهارده/مرگ صراحی
/
وقتی به این بیت توجه میکنیم سه مورد نظر مارا جلب میکند:خنده و سپس مرگ صراحی گونه/مستان/نماز گزاردن مستان.
خنده و مرگ صراحی:در گذشته صراحی که همان تنگ شراب میبوده وشراب را ازان در قدح میریخته اند را شکل پرنده ای بمانند مرغابی یا بط میساخته اند.بگونه ای ک گردن درازی میداشته که شاید هنوزهم چنین چیزی باشد در خانه ها....حال اینکه هنگام سرریز کردن شراب از صراحی به قدح،بنابه فعل و انفعالات بین هوا و شراب،شراب در قدح حباب هایی تشکیل میدهد و صدایی که درست میشود به خنده و قهقهه شبیه هست...واین حباب ها بسرعت میرا هستند و در لحظه ازبین می روند-دقت شود ک شاعر لحظه ی مرگ خود را خندان تصور کرده،تصویری پارادوکسیکال و رومانتیک افریده،حال عمر خودرا نیز چون حباب ها کم و آنی فرض کرده،وشاید سرخی شراب به خون ریزی یار هم بی ربط نباشد......طرفه آنکه خم کردن صراحی برای ریختن شراب به حالت نمازو رکوع میماند که خواجه در مصرع دوم اشاره دارد-بقول مرحوم زیاب خویی حافظ آنرا از "این المعتز"گرفته...این کجاو آن کجا-
مستان:مستان را هم توان "عشاق مست شده از شراب ساقی و معشوق یا مست شدگان چشم و روی او"دانست و نیزهم منظور "دوچشم مست یار باشد که حالتی خمارگونه دارد"گرفت....
نماز گزاردن مستان:یکی از بینظیر ترین هنرمندی های حافظ دراینجاست.که میدانیم فرد مست در شریعت نماز برو حرامست-تلمیح ب آیه33 سوره نسا-و تعریض حافظ به مذهب است،که باوجود تحریم نماز مستان،من میخواهم که مستان باده ی تو برمن نماز میت گذارند...اگر مست را چشمان یار و نماز را فروتنی بگیریم مقصود اینست که من میخواهم وقتی جان دادم چشمان مست تو بمن فروتنی و محبت داشته باشند...
/
واینگونه ابیاتیست که حافظ به قله ی هنر بشری برمیکشد..درود برو

بهشتی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۰۳ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱:

واقعا شعر زیبایی هست ، بابا طاهر تلخی های زندگی رو میگه اما توام با شوخی و خنده.

بی در کجا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۵:

جناب میهربا،
مادر گیتی پس از زادن فردوسی و خیام و بوعلی و رازی و سعدی و برخی دیگر از بزرگان علم و اندیشه به یایسگی زودرس
ذچارشد و انبوه واقعیت گریزان از جمله آقای بلخی از مادر دیگری زاده شدند.

miharba در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۵:

سلام
ایراد گرفتن از مولانا نیازمند بالاتر بودن از وی حداقل بصورت شعرشناسی!!!
حالا این پرسش مطرح است آیا مادر گیتی چو او را زاده است؟؟؟
چه برسد برتر از وی؟؟؟
پس فقط از مشربش سیراب شویم ولاغیر!!!

فاطمه در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۴:

من با صدای غزل شاکری هم شنیدم این شعر رو

مهدی کاظمی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۸ - تعظیم ساحران مر موسی را علیه‌السلام کی چه می‌فرمایی اول تو اندازی عصا:

ساحران در عهد فرعون لعین
چون مری کردند با موسی بکین
در زمان فرعون پادشاه ملعون مصر و وقتیکه از روی کینه به جنگ با موسی (ع) برخاستند
لیک موسی را مقدم داشتند
ساحران او را مکرم داشتند
ولی با وجود این کینه و عداوت و جنگ خواهی (مری) حرمتش را نگاه داشتن و اورا مقدم شمردند
زانک گفتندش که فرمان آن تست
گر همی خواهی عصا تو فکن نخست
واسه اینکه بهش گفتن امر امر توست اگه میخوای اول تو عصایت را بیفکن و شروع کن{اشاره به ایه 114سوره اعراف }
گفت نی اول شما ای ساحران
افکنید ان مکرها را درمیان
حضرت موسی فرمود خودتان آغازگر باشید و هرچه از فریب و دغل دارین رو کنین ....
این قدر تعظیم دینشان را خرید
کز مری آن دست و پاهاشان برید
همین قدر احترام هم نشانگر ایمانشان به موسی بود ولی جنگ خواهی و در ستیزه بودن چاره ای جز ادامه راه را نذاشته بود و فرعون دست و پاهایشان را جدا میکرد(کرد)
ساحران چون حق او بشناختند
دست و پا در جرم آن در باختند
وقتیکه برای ساحران به حق بودن موسی اثبات شد و اونا حقیقت رو شناختن به جرم ستیزه خواهی و اعلام جنگ با موسی دست و پاهاشون رو ازدست دادن ......
لقمه و نکته‌ست کامل را حلال
تو نه‌ای کامل مخور می‌باش لال
برای انسان کامل دریافتن نکته های رمز گونه و حضم آن رواست..ولی تواگر دچار نقصانی وسر در نمیاری و قبول نمیکنی چیزی نگو ساکت باش ....

حمید زارعی مرودشت در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۷:

..
چو آب می‌رود این پارسی به قوت طبع
نه مرکبیست که از وی سبق برد تازی
..
در کلمه‌ی (تازی) ایهامی زیباست
..
تازی به معنی اسبِ عربی و پرسرعت است که سعدی میگه شعر من چنان با سرعت دست به دست میشه که اسب تازی هم به گردش نمیرسه.
ولی در کنار کلمه‌ی (پارسی) ایهامی به زبان عربی هم داره و ادعای سعدی در زورآزمایی با شاعران مقتدر عرب.
..
ممنون از فاطمه احمدیان بابت معرفی این غزل زیبا

۱
۳۹۸۰
۳۹۸۱
۳۹۸۲
۳۹۸۳
۳۹۸۴
۵۶۲۳