|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به این نکته اشاره میکند که کسی که رازی در دل ندارد، یا آن را فاش میکند، در واقع زنده و شاداب است؛ اما کسی که در درون خود راز دارد، احساس زنده بودن نمیکند. او همچنین به وجود دردی در وجود انسانها اشاره دارد که ظاهراً بیدردی است، ولی در واقع نوعی درد عمیق و بدون درمان است.
هوش مصنوعی: در دل کسی که رازهای درونش را پنهان نمیکند، زندگی و نشاط وجود دارد، اما او در واقع روحش زنده نیست.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به حقیقت و درک عمیقتر، باید به درد و رنجی که زندگی به ما میدهد توجه کنیم. این درد، نشانهای از بیدرمانی است که در واقع خود میتواند درد بزرگتری باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیچاره دلِ من که غمِ جانش نیست
در درد بسوخت و هیچ درمانش نیست
گفتم که سرِ زلفِ تو دستش گیرد
در پای فکندی که سر آنش نیست
دردی است در این دلم که درمانش نیست
زاین درد نمرد دل مگر جانش نیست
یا رب تو به فضل خویش جایی برسان
سررشتهٔ این غصّه که پایانش نیست
در سینه کسی که درد پنهانش نیست
چون زنده نماید او دل و جانش نیست
رو درد طلب که علت بی دردی
دردیست که هیچگونه درمانش نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.