گنجور

حاشیه‌ها

میلادی رومی در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲:

یک غزل بسیار آهنگین.! لذت بخش.! :)

محمد ابراهیم توکلی کارشک در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۴ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳:

تضمین شعر زیبای سیف فرغانی(بخش اول)
این درد بی امان شما نیز بگذرد
این گریه نهان شما نیز بگذرد
این زخم خون چکان شما نیز بگذرد
"هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد "

اینک به خواب رفته یا زده ای خویش را به خواب
اینک هزار حرف و سوالات بی جواب
یک موج سرکشیده ،به خود داده پیچ و تاب
"وین بوم محنت ازپی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد"
سرکش ، بلند ،همچو زمستان بی امان
فوق تصورات بشر،فوق هر گمان
در موسمی که عقل ندارد گمان آن
"باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد"

فرقی نمی کند چه روی زمینی ،چه روی بام
این عمر رفته ، گشت تبه یا شده به کام
کودک ،صغیر،پیر و جوان ،پخته یا که خام
"آب اجل که هست گلوگیر خاص وعام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد "
ای گوشمال داده به هر سرو سرفراز
شمشیرتان نشسته بر بدن کاج و سروناز
ای دستتان برای تعدی فراخ و باز
"ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد"
کس در جهان به ظلم و به جور اقتدا نکرد
عمر شهان و پادشهان هم وفا نکرد
برمردمی کسی چو شماها جفا نکرد
"چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد "
برما ز سرد و گرم ،فراوان گذشت و رفت
زین آب وخاک رستم دستان گذشت و رفت
صدها هزار تن ز شهیدان، گذشت و رفت
"در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد"
آن کس که فخر کرد عیارش فرو نشست
در اوج بود ،ایل و تبارش فرو نشست
دیوار قلعه ،برج و حصارش فرو نشست
"آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد "
جنگ است بین ما و شما با درفش و مشت
برقلب ما چو تیر و به چشمان ما درشت
از ما شکافت سینه واز ما شکست پشت
"بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد"
از شور و تلخ و تند بسی برجهان گذشت
صدها ستاره نیر از این کهکشان گذشت
برما چه مهربان و چه نامهربان گذشت
"زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد "
ای نا رسیده به مقصود خویشتن
بر بادداده حرمت معبود خویشتن
گم کرده ای ستاره معهود خویشتن
"ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن
تاثیر اختران شما نیز بگذرد "
اینک که جان به لب ، وَ لبِ ما به جان رسید
این خنجر از شماست که تا استخوان رسید
زین آسیا شراره به هفت آسمان رسید
"این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد"
ماییم و دردها و غم ورنج بی کسان
گیرم عقاب خرده نگیرد به کرکسان
یا رسم روزگار شود رسم ناکسان
"بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد"
با جانمان مقابلتان ما خطر کنیم
از هر چه احتیاط و مدارا حذر کنیم
بر روی تیر ، سینه خود بازتر کنیم
"بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد"

عِزِّ زمین وفخر زمان بود مدتی
همواره سَر ز مدعیان بود مدتی
مانند گل به باغ جنان بود مدتی
"در باغ دولتِ دگران بود مدتی
این گل، زِ گلستان شما نیز بگذرد "

حمیدرضا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۴۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۹ - حکایت در فضیلت خاموشی و آفت بسیار سخنی:

در بیت اول " شنیدم ز پیری پسندیده هوش " و در بیت دوم " چه دیدم چو یلدا سیاهی دراز " درست است لطفا تصحیح بفرمایید که تشبیه زیبای استاد حذف نشود

امیرحسین ف در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۲ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷:

هعععییی ...
من با این شعر زنده ام...

علی شیرازی در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶:

روفیا و ایران نژاد گرامی
در این جا سخت کوش به معنی سخت گیر است
زنده یاد دهخدا سخت گیر را یکی از معانی سخت کوش دانسته و در واژه نامه خود به شعر زیر از فردوسی بزرگ توجه داده و آنرا به معنی سخت گیر دانسته است:
سخت گیر :
اگر چرخ با من بود سخت کوش
بگرز گرانش بمالم دو گوش .
اشتباه دیگری که در باره شعر حافظ رواج دارد معنی واژه بخشم در بیت:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
به خال هندوش بخشم سمرقند و بخارا را
که در اینجا به معنی گذشتن (ترجیح دادن) است نه عطا کردن
چنانچه فرمود:
عطایش را به لقایش بخشیدم (ندیدن او از عطای او گذشتم)
متن
درویشی را ضرورتی پیش آمد .کسی گفت:فلان نعمتی دارد بی قیاس.اگر به سر حاجت تو واقف گردد همانا که در قضای آن توقف روا ندارد.گفت:من او را ندانم.گفت:منت رهبری کنم.دستش گرفت تا به منزل آن شخص درآورد.
یکی را دید لب فروهشته وتند نشسته برگشت وسخن نگفت. کسی گفتش چه کردی؟ گفت: عطای او را به لقایش بخشیدم.
مبر حاجت بنزدیک ترشروی
که از خوی بدش فرسوده گردی
اگر گویی غم دل با کسی گوی
که از رویش به نقد آسوده گردی

گمنام در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸۱:

چنین می نماید که جناب شمس به قول معروف خیلی به آقای بلخی حال می داده است.!

مهناز ، س در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:

تصحیح می کنم
همه ی عالم در آن نموده می شده

فرزاد شهزاد در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱۳:

تا از من و مای خود مسلم نشوی
با این ملکان« محرم »و همدم نشوی

یاغی در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:

باسلام خدمت دوستان عزیز،برای شناخت اندیشه حضرت مولانا،پیشنهادمیکنم،کتاب "تفکرزائد"آقای محمدعلی مصفا رومطالعه کنید.برای درک اندیشه مولانا بایدهمه این تعصبات وبحثها وجدلهایی که که به من درونمان خوراک میده دوری کنیم.
تاتوانی بنده باش سلطان مباش زخم کش،چون گوی باش چوگان مباش

گمنام در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:

ببخشایید از پدر ایرانی ، تنها ازسوی مادر مقدونی تبار است.

گمنام در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:

می گویند ( و بر گردن آنان که میگویند و گفته اند)
اسکندر گجستک که درزمانی اندک به گونه ای شگفت دهها اسکندریه ساخت ، صدها جنگ کرد و هزاران فرسنگ طی طریق!!!، از جمله در اسکندریه آیینه ای بر برجی بلندکار گذاشته بود که کشتی ها را از فرسنگ ها دورتر در آن می دیده اند.
می بینید ؟ همه فن حریف است ، به قرار از مادر ایرانی خود ارث برده بوده است.!!

مهناز ، س در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:

گویا آئینه ی سکندر ، جام جم ، جام کیخسرو ، آئینه ی سلیمان که همه ی عالم در آن بموده می شده ، در افسانه ها آمده و از یکدیگر اقتباس کرده اند .
به قول دکتر ترابی گرامی ” مانا در نهان سراینده “
مانا باشید

کمال داودوند در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۵۷:

5491

روفیا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:

اسکندر آیینه می ساخت؟
سکندری کار سختی است؟
چه ارتباطی با آیینه سازی دارد؟

کسرا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳:

خیلی زیباست

حضرت مولانا در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

با سلام
حضرت مولانا برای اشخاص یا قشر خاصی شعر نسروده اند بلکه غزلیات و عرفان ایشان متعلق به همهٔ اقشار و اشخاص است، من از اینکه میبینم خوانندگانی چون محسن چاووشی که در بین نسل جوان شهرت دارند، از اشعار چنین عارفان بزرگی استفاده می کنند و باعث آشنایی جوانان و عوام با این گنجینه های عظیم می شوند، بسیار مسرور و خرسندم. خواهشمندم که عرفان و شعر را مختص صاحب نظران ندانید و شخصاً دیده ام که جوانانی بعد از شنیدن آهنگِ این غزل، سراغ منبع و اصلِ غزل رفته و دربارهٔ آن تحقیق کرده اند، و این خود پیوندی ست بین عرفانِ ایران زمین و نسلی که متأسفانه شناخت ناچیزی از آن دارد.

عباس بروجردی در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹:

در بیت سوم مصرع اول بجای مردم در این فراق گفته شود مردم ز انتظار و در این پرده رَآه نیست و در پیچیدگی بیت شکر به صبر دست دهد که جناب جاوید مدرس را بخود مشغول کرده باید عرض شود که این بیت تداعی میکند شعر گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی که همه چیز در سایه صبر و بردباری درست خواهد شد البته صبر و حوصله همراه با اندیشه کردن
حق یارتان باد

گمنام در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۹:

" بعد ازمن"، خود دورانها در خویش دارد، دستانها شاعرانه تر می نماید، افسانه شدن ، ماندگاری، بودایی . و چنین شده است، که هنوز ؛ زخاک سعدی شیراز بوی عشق آید..........
و به قول ظریف غایب از گنجور؛ مانا در نهان سراینده

گمنام در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

خود ستایی نیست ، آنجا که حدیث خویش را حد سخندانی می خواند؛
تا عهد تو در بستم، عهد همه بشکستم
بعد از تو ، روا باشد نقض همه پیمانها !

کیخسرو موذن‌زاده در ‫۹ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۱۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۲:

جناب یوسفی، مصرع دوم بیت دوم شما وزنش مشکل داره، همچنین کل شعر بسیار سخیفه.

۱
۳۸۶۳
۳۸۶۴
۳۸۶۵
۳۸۶۶
۳۸۶۷
۵۶۶۰