گنجور

حاشیه‌ها

محسن شفیعی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵:

در بیت هفتم "ر"از حرف را افتاده است لطفا تصحیح کنید
بخیه از جوهر زنم بر چشم شوخ آیینه را
مطابق با نسخه چاپی محمد قهرمان

محسن شفیعی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۰ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶:

در این غزل بیت ششم باید در مطلع قرار گیرد و بیت های بعد از آن پس از ان قرار گیرد همچنین بیتی که در حال حاظر در مطلع قرار دارد باید بعد از بیت من کیم تا صید.... قرار گیرد
مطابق با نسخه چاپی محمد قهرمان

فرهاد در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۷:

جناب mhdbig در مصرع 4 محدث و قدیم همان نظریه فلسفی پیدایش جهان هستند که خیام گفته اهمیت نداند پس از مرگ. اما محدث و قدیم در مصرع 3 نمیتواند به معنای نظریه فلسفی پیدایش جهان باشد چون نمیتوان از نظریه فلسی ترسید یا به آن انید داشت. در مصرع 3 میگوید به ترسی از (عزاب سفارش شده در) قران ندارد و با امید (بخشش) خدا هم نیست

فرهاد در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۵۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۵:

جناب محدث، من تلاش میکنم سخنم را مبتنی بر شواهد از شعر خود شاعر بنویسم و نه ذهنیاتم. در حاشیه غزل حافظ به رباعی خیام اشاره کردم، منجر به بحث دامنه داری در باره رباعی خیام شد، که در واقع از آن کار پشیمان شدم. حال مجبورم در حاشیه رباعی خیام درباره شعر حافظ بنویسم. به هر حال، حافظ در همان غزل 74 به انسان آزاده سفارش میکند که وعده های بهشت ارزشی ندارند:
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش،
که چو خوش بنگری ای سرو روان اینهمه نیست!
و یا در غزل 268 از بهشت که پاداش کار خیر است به کنایه یاد میکند و آد را رد میکند:
قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشند،
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس!
همانگونه که میبینید اینها را حافظ گفته است و من از ذهن خود نمیگویم.

مریم در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۲۱ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:

منم با صدای استاد قربانی وبه یاد محمدم گوش میکنم

خیام در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۲۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:

منظور من این بود که اگر در فصل بهار و لب کشتزار یک دختر زیبا یک جام شراب به من بدهد، من بهشت را فراموش میکنم، اگر چه عامه مردم این کار را زشت میدانند.
به تازگی اینترنت "صندوق عدم" وصل شده و بعضی وقتها این حاشیه های شما را از آنجا میخوانم. با خودم فکر میکنم چقدر زبان فارسی عوض شده که بعد از 1000 سال این سخن به این سادگی را هم خیلی ها متوجه نمیشوند ... عجیب است!

عارف در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹:

دوستان با مقایسه ی مردان خدا و برتر دانستن یکی بر دیگری بر ناقص بودن عقل خویش صحه نگذارید. رند همان شمس الدین در شعر مولاناست و به معنای انسانی است که از عالم ماده جدا و یکسره روح ناب الهی شده است

یزدان در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۱۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

ارنست رنان، نویسنده، مورخ و متفکر بزرگ فرانسوی که علاوه بر بسیاری از فعالیت‌های علمی و تاریخی، تألیفاتی در خصوص زبان‌های سامی دارد. می‌گوید: در کتابخانه شخصی من هزاران جلد کتاب سیاسی، اجتماعی، ادبی و غیره وجود دارد که همة آنها را بیشتر از یکبار مطالعه نکرده‌ام و چه بسا کتاب‌هایی که فقط زینت کتابخانه من می‌باشند ولی یک جلد کتاب است که همیشه مونس من است و هر وقت خسته می‌شوم و می‌خواهم درهایی از معانی و کمال بر روی من باز شود آن را مطالعه می‌کنم و از مطالعه زیاد آن خسته و ملول نمی‌شوم. این کتاب، قرآن کتاب آسمانی استهربرت جرج ونو، نویسندة انگلیسی، وقتی یکی از مجله‌های اروپا عقیده و رأی او را دربارة بزرگترین کتابی که از آغاز تاریخ بشر تاکنون بیشتر از سایر کتب در دنیا تأثیر گذارد و مهمتر از همه به شمار آمده است، پرسید او در جواب نام چند کتاب را برد و در پایان آن چنین نگاشت: اما کتاب چهارم که مهمترین کتاب دنیاست قرآن است،‌ زیرا تأثیری که این کتاب آسمانی در دنیا بر جای نهاده نظیر آن را هیچ کتابی نداشته است.گیبون، می‌گوید: از اقیانوس اطلس تا کنار رود گنگ، قرآن نه فقط قانون فقهی شناخته شده است، بلکه قانون اساسی، شامل رویه قضایی و نظامات مدنی، جزایی و حاوی قوانینی است که تمام عملیات و امور مالی بشر را اداره می‌کند و همة این امور که به موجب احکام ثابت و لایتغیری انجام می‌شود ناشی از اراده خدا است و به عبارت دیگر، قرآن دستور عمومی و قانون اساسی مسلمانان است. دستوری است شامل مجموعه قوانین دینی و اجتماعی و مدنی و تجاری و نظامی و قضایی و جنایی و جزایی. همین مجموعه قوانین از تکالیف زندگی روزانه تا تشریفات دینی از تزکیه نفس، تا حفظ بدن و بهداشت و از حقوق عمومی تا حقوق فردی و از منافع فردی تا منافع عمومی و از اخلاقیات تا جنایات و از عذاب تا مکافات این جهان و جهان آینده همه را در بر دارد.گوته شاعر و نویسنده بزرگ آلمانی که در زمینة اسلام و قرآن کریم و مضامین آن مطالعاتی داشته است، می‌گوید: ما اول، از قرآن رویگردان بودیم، ولی طولی نکشید که این کتاب توجه ما را به خود جلب نمود و به حیرت درآورد و بالاخره مجبور شدیم اصول و قواعد آن را بزرگ بشماریم و در مطابقت الفاظ با معانی بکوشیم. مرام و مقصد این کتاب بی‌اندازه قوی و محکم و مبانی آن بلند است و از این نظر ما را بیشتر به اهمیت و علو مقام خود جذب می‌نماید. با این وصف به زودی بزرگترین تأثیر خود را در تمام جهان نموده، نتیجة مهمی از خود به جا خواهد گذاشت و باز می‌گوید:
به زودی این کتاب توصیف ناپذیر‌( قرآن)، عالم را به خود جلب نموده و تأثیر عمیقی در دانش جهان نهد و در نتیجه جهانمدار گرددویل دورانت:
در قرآن قانون و اخلاق و بسیاری از اصول و مبانی یک سان آمده است. در قرآن اگر از دین صحبت می‏کند، از دنیا چشم نمی‏پوشد
این محقق قرآنی به «وات ویلیام مونت‌گمری» اسلام‌شناس معاصر انگلیسی و استاد بازنشسته مطالعات عربی و اسلامی دانشگاه ادینبورگ، اشاره کرد و اظهار کرد: مونت‌گمری در مورد اهمیت قرآن گفته است: «قرآن وقتی تلاوت می‏شود گویی از قلب بیرون می‏آید و سپس به قلب نفوذ می‏کند.»مهاتما گاندی، رهبر فقید هند هم اعتقاد داشت : از راه آموختن علم قرآنی، هر کس به اسرار وحی و حکمت‏های دین، بدون داشتن هیچ خصوصیت ساختگی دیگری پی می‏برد. در قرآن هیچ اجباری برای تغییر دین و مذهب انسان‏ها دیده نمی‏شود. قرآن به راحتی می‏گوید: هیچ زور و اکراهی در دین وجود ندارد .

فرهاد در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:

جناب مدعی، موافقم که تفسیر شعرهای عارفان کار هر کسی نیست. مسئله اینجاست که حافظ عارف نبوده است، و اینجانب هم در دریف "هر کسی" قرار نمیگیرم.
بیت سوم آشکارا کنایه آمیز است، و حافظ میگوید چون "عمل" نداشته است بهشت را هم نمی خواهد و به همان دیر مغان راضی است، نه اینکه از فرط دوست داشتن معشوق الاهی نمیخواهد به بهشت برود! این چگونه عارفیست که عمل ندارد؟!
از این گذشته، رفتن به بهشت چگونه میتواند عارف را از خداوند دور کند؟! به گفته قرآن خدا در "جنت الماوی" در بالاترین مرتبه بهشت قرار دارد و اگر کسی میخواهد مانند پیامبر با خداوند دیدار کند باید به جنت الماوی بهشت برود. این را مولوی هم گوشزد کرده است:
گفت پیغامبر که جنت از اله
گر همی‌خواهی ز کس چیزی مخواه
چون نخواهی من کفیلم مر ترا
جنت الماوی و دیدار خدا
من به سفارش شما گوش میکنم و اسرار عشق و مستی را به شما نخواهم گفت، اما امیدوارم به درد خودپرستی گرفتار نشوید.

یکی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:

چه جالب که بعضی چه اصرار کودکانه ای دارند که حافظ را شراب خوار معرفی کنند.
آقا اصلا حافظ هم شراب خوار است و هم ملحد و هم شاهد باز. دعوا که نداریم. شما این طور فرض بفرمایید.
هر چند اگر انسان از عرفان چیزی نمی داند به جایی بر نمی خورد بگوید بلد نیستم. ندانستن عیب نیست. خود را به دانایی زدن یا در موضوعات تخصصی اظهار نظر کردن، عیب است.
به امید روزی که مردم سرزمین من، اندکی خردمندانه تر در هر وادی سر بکشند و اظهار فضل نمایند.

فرهاد در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:

ضد قرانی ترین شعر حافظ است! بیتهای 1 تا 6 هر یک در مخالفت با آموزه های قران هستند. و این غزل با توجه به بیتهای 6 و 8 در انتهای عمر حافظ باید سروده شده باشد.

فرهاد در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

جناب محدث، بله حافظ عزیز عارف نبوده است. برای مثال به دو سه بیت اول همین غزل نگاه کنید حافظ از اینکه معشوقه اش با دیگری باشد خواب از چشمش رفته است! از هیچ عارفی چنین سخنی نمیتوان انتظار داشت.

علیرضا قراباغی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۲:

چو تخت تو نشنید و افسر ندید
چنین نگارشی معنای نیکویی ندارد. زیرا به جای ستودن کاووس، تاج و تخت او ستوده شده است. چه ارزشی دارد که زال بگوید ای کاووس، تخت تو بسیار زیبا است، و کسی تا کنون چنین تاجی ندیده است!
با یک جابجایی کوچک، معنا بسیار زیبا می شود. تنها "تو" را یک واژه جلوتر بیاوریم:
چو تو، تخت نشنید و افسر ندید
شاهان زیادی تا کنون بر تخت نشسته اند، و تاج بر سر بسیاری بوده است، اما هیچیک از آنان به بزرگی و خوبی تو نبوده اند.
تخت شاهی، تا کنون کسی چون تو را نشنیده است. تاج شاهی، تا کنون پادشاهی چون تو را ندیده است.

یکی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۳۱ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۶:

تا این دل بدبخت به تاباک نیفتد
تاباک یعنی چه؟
فکر کنم خسرو الفاظ محلی هند رو هم توی اشعار فارسی وارد کرده. به خاطر همین برای ما بعضا گنگه.
خدایا همه ی زبون های دنیا رو از بین ببر و قوی ترین زبون رو باقی بزار و زین گنگی ها پرده بردار.
قربانت

یکی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۲۷ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۲:

همه ش که تته پته شد.
اما نکته ی جالبش اینکه این مصراع، مته داشت. یعنی مته رو ایرانیا و هندیا 700 سال قبل کشف کرده بودن؟ ایول
در دیده خصم تو به جز مته نباشد

طاهره در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۸:

من عاشق مولانا و شعرهاش م . تمام چیزهایی که باید بدانیم تو همین یک غزل نهفته است . مرسی بابت زحمت کسانی که این إشعار رو به صورت آنلاین در اختیار همه گذاشتند . دست مریزاد

دوستدار در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۴۸ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - ای آن که غمگنی:

گرامیان، روفیا، سمانه؛
اندهگنید و سزاوارید؟؟
وندر نهان سرشک همی بارید؟؟
ایست!!
زندگی تنها لختی است، قطره ای بر جاده، چکیده از شاخ تک درختی .
چرا غمگین اید ؟؟
زندگی غنچه نشکفته گل سرخی است در پگاه بهار
پرواز کبوتری در آبی آسمان.
خوشا وخرما که صدای پای زندگی را در فریادهاشان
، ستیز هاشان میشنوید
روزهاتان همه نوروز، بختتان سبز و روزگارتان بکام باد.

سید در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۴۱ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۹:

زور زورکی شعر گفتن ، به همین میگن ها
نه رعایت روال غزلسرایی را کرده نه معنی درست و حسابی داره
آب از جگرم خورد و برم نیز جگر داد
بالات نهالی که در آب و گل ما شاند
شاند ، یعنی چی؟
همینه که یکی سعدی میشه ، یکی هم ،،،،،

کمال در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:

باسلام به شب زنده داران ودوستان
بنده این غزل زیبارابادوستان به اشتراک گذاشتم.

کمال در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۱۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۰۱:

ج.آ: 8530

۱
۳۸۶۳
۳۸۶۴
۳۸۶۵
۳۸۶۶
۳۸۶۷
۵۴۷۱