گنجور

حاشیه‌ها

۷ در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳:

همای شخص من از آشیان شادی دور
چو مرغ حلق بریده به خاک بر می‌گشت
چو مرغ حلق بریده به خاک (در) می‌گشت
همای شخص من=جان کالبد من
چنان وجودم از شادی دور افتاده بود که همچون مرغ گلو بریده ای که در خاک می غلتد در حال جان کندن بودم

۷ در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳:

چنان غریو برآورده بودم از غم عشق
که بر موافقتم زهره نوحه گر می‌گشت
از غم عشق چنان فریادی برآوردم و گریستم که زهره=ناهید که نماد شادی و طرب است با من به سوگ نشست

محمد عسگری - وفا - در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۵۳ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۲ - در نکوهش و ابراز نارضایی از خود:

گمان من این است که در بیت بیست و دوم، مصرع اول درست این باشد:
ره ظفر توان رفت ، یعنی با افزار و پای خرد امکان ظفر و پیروزی بر دشمن خارجی وجود دارد، اما مرا چه می شود کرد با دشمن درون، خانگی و داخلی؟! بنابراین: «نتوان» رفت، را خطای نوشتاری می انگارم. با پوزش از اهل نظر.

سیدمحمد در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷:

روفیا بانو
درود
با دو دلبر در ره توحید نتوان رفت راست
یا رضای دوست باید یا هوای خویشتن
گمان نمی کنید ره توحید رفتن نیز به خاطر دل است که باز همان برای خود خواستن است، خود خواهی ، همان دلبر اول و هوای خویشتن داشتن ؟.
زنده باشید

۷ در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸:

ماه است رویت یا ملک قند است لعلت یا نمک
بنمای پیکر تا فلک مهر از دوپیکر برکند
معنی مصرع دوم:چهره ات را بنمای تا آسمان مهر(خورشید) را از برج جوزا برکند
دوپیکر=جوزا=سومین صورت فلکی در منطقه البروج به صورت دو کودک برهنه که آن را خانه عطارد(تیر) نیز گفته اند.
منطقه البروج(دایره ای که زمین حرکت انتقالی خود را در آن انجام میدهد و به 12 بخش برابر تقسیم میشود.مدت زمانی که زمین یکی از این 12 قسمت را سپری میکند یک ماه خورشیدی باشد و هر ماه به نام برجی که زمین در آن ماه از برابر آن میگذرد نامیده میشود.
حمل-ثور-جوزا-سرطان-اسد-سنبله-میزان-عقرب-قوس-جدی-دلو-حوت
که همنام فارسی دارند.

۷ در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸:

زان عارض فرخنده خو نه رنگ دارد گل نه بو
انگشت غیرت را بگو تا چشم عبهر برکند
عبهر=گل نرگس=نرگس شهلا
چهره زیبایت برای گل سرخ رنگ و بویی برای نازیدن نمیگذارد اما چشم بیشرم نرگس هنوز باز است به انگشت حسادت بگو کورش کند.
نرگس در شعر هم نماد بیشرمی است و هم کوری و نابینایی

حمید رضا نصرتی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱:

در ادامه باید بگویم که انسان متاسفانه ممکن است دچار بیماری بشود به نام خود بینی یا منیت
و این باعث می شود که انسان حقیقت را نبیند و نپذیرد و کا تا جایی پیش برود که خود را هم نشناسد
حافظ در این شعر به پذیرفتن حقیقت و گفتن حقیقت دعوت می کند
و نتیجه این کار این است که دیگر انسان به جایی می رسد که از هیچ موجودی غیر از خدا نمی ترسد و خوار نمی شود

روفیا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷:

بسیار زیبا!
با دو دلبر در ره توحید نتوان رفت راست
یا رضای دوست باید یا هوای خویشتن

۷ در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸:

زان روی و خال دلستان برکش نقاب پرنیان
تا پیش رویت آسمان آن خال اختر برکند
مصرع دوم اینگونه است: تا پیش خالت آسمان آخال اختر برکند
نقاب ابریشم از رخ و خال دلستان بردار تا گردون دیگر به زیبایی رخسار پر از ستاره اش ننازد و آنها را جون آخال{آشغال} از خود دور بریزد

حمید رضا نصرتی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱:

حافظ در ابیات اول ارزش والای انسای را بیان می کند و بعد در این شعر تشویق به خودشناسی می کند که سرآغاز هر شناختی است و سفارش به تجریه آموزی می کند
برای آنکه انسان باید جایگاه خود را بشناسد و خود را به چیزهای بی ارزَش نفروشد و از طرفی
چراکه زمانی که انسان مورد خودآزمایی قرار می گیرد تازه به خودشناسی می رسد

۷ در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷:

قاضی شهر عاشقان باید
که به یک شاهد اختصار کند

قاضی به دو شاهد بدهد فتوی شرع/در مذهب عشق شاهدی بس باشد

حسین در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹:

داش امیر
از من دردسر دارییی

مسعود خسروانی فراهانی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۲۲ - بیان این خبر کی الکذب ریبة والصدق طمانینة:

لطفا این بیت :
شد یپنلو مر ورا دار الرباح
وآن گر را از عمی دار الجناح
"وان گر" به "وان دگر" اصلاح بفرمایید

گمنام در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۵:

احند رضای گرامی،
به نظر می آتد برای شمس سروده باشد، شمس به قول امروزی ها به " ددر " رفته بوده است و شاعر نخست ناباورانه به رفع و رجوع بر می خیزد ، سر انجام اما به خود می قبولاند که با دیگری بوده است و می فرماید : آیینه ای ! رنگ تو عکس کسی است !!!
تو ز همه رنگ جدا بوده ای .
دریغا که گویا دیر بوده است!!!

یعقوب لیث در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان:

بعد از بیت:
"کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر"
چرا دو بیت زیر نیامده؟
این یکی شیر است اندر بادیه / آن دگر شیر است اندر بادیه
این یکی شیر است کآدم می خورد / و آن دگر شیر است کآدم می خورد
این دو بیت از مولانا نیست؟

سیدمحمد در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۱۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰:

امید جان ، مثل اینکه مانای بیت را متوجه نشدی که ایراد میگیری ، همان می گردیم ، درست است
زنده باشی

امید سلماسی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۳۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰:

ما ز خون گرم می گردیم رهبر تیغ را صحیح نیست ، صحیح ایم مصرع به شکل زیر است: ما ز خون گرمِ «می» کردیم رهبر تیغ را

asy در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۷:

این غزل با صدای ناب محسن چاوشی شنیدنیست

بهار در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی:

من معمولاً حاشیه نمی نویسم اما وقتی این شعر خصوصاً ابیات پایانی رو خوندم نتونستم خودمو کنترل کنم... خدایا چقدر زیباست... کاش می بودی مولانایم... ای جان جانان

عیسی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:

از مصرع بعدیش چنین برداشتی نمیشه کرد. مشابه این ابیات در غزلیات سعدی وجود دارن و برمبنای همون ها هم اگه بخوایم نتیجه بگیریم "عاشق" صحیح تر مینماید. مضافا لطفا منبع رو ذکر کنید.

۱
۳۸۶۲
۳۸۶۳
۳۸۶۴
۳۸۶۵
۳۸۶۶
۵۵۴۸