مرد پاک در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۴۸ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » مسمطات » تضمین قطعهٔ سعدی:
در مصراع {ندیدم چون تو و عبرت نمودم} عبرت نمودم به معنای تعجب کردن است،نه پند کسب کردن.و پیام کلی این شعر این است که اگر با همنشینان بد همنشینی کنیم نتایج بدی به دنبال دارد ولی اگر با همنشینان خوب همنشینی کنیم،همنشینی کنیم نتایج خوبی به دنبال دارد.
آرمان در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۲ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳:
قافیه بیت اول باید «افگار» باشد، به معنی «خسته و مجروح».
علو در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۳ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵:
جناب یکی یکه تاز،
نخست اینکه حرف ذال از حِروف الفبای فارسی است جناب فارسی دان
دو دیگر شماکه سفارش به افزایش " مطالعات ادبیاتی!" بانو روفیا
میکند از خویش بیاغازیدبه فرهنگ معین مراجعه فرمایید
تا تفاوت گذاردن و گزاردن ، انشاالله دستگیرتان شود
در باب ملاقه چرخانی و انگلیسی و فرانسه دانی
چون فرققققق هلو و هلو را نمی دانم طلب بخشایش
میکنم
مهدی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:
آزر:
لغت نامه دهخدا
آزر. [ زَ ] (اِخ ) نام پدر ابراهیم پیغامبر علیه السلام . و او را آزر بت گر و آزر بت تراش نیز گویند :
دعوی کنند گرچه براهیم زاده ایم
چون ژرف بنگری همه شاگرد آزرند.
ناصرخسرو.
ابراهیم را چه زیان که آزر پدر اوست و آزر را چه سود که ابراهیم پسر اوست ؟ (خواجه عبداﷲ انصاری ).
نگار و صورت آن بت به هند و چین در هم
شکست خامه ٔ مانی و رنده ٔ آزر.
سوزنی .
و سنت جاهلان است که چون بدلیل از خصم فرومانند سلسله ٔ خصومت جنبانند چون آزربت تراش که ... (گلستان ).
هنر بنمای اگر داری نه گوهر
گل از خارست و ابراهیم از آزر.
سعدی .
و گفته اند که نام پدر ابراهیم تارخ است و آزر عم ابراهیم است . || نام بتی . (مهذب الاسماء) (ربنجنی ). || نام بتی که تارخ پدر ابراهیم سادن و خادم او بوده است .
سید امین حسینی راد در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۲:
هر چند که به گفته دوستان شاید به نوعی این غزل بر گرفته از واقعیات تاریخی زمان حضرت لسان الغیب دارد اما باتوجه به نوع اختلافاتی که درباره وجود حضرت ولی عصر ( عج ) و حتی کمیت و کیفیت ظهور ایشان می باشد ، استفاده از واژه دجال ( به عنوان یکی از علائم قطعی ظهور ) و نام حضرت ولی عصر در مقابل هم ، به گونه ای حجت تمام کردن بر وجود قطعی ایشان و علل قیام ایشان و شناسایی صفات دشمنان ایشان می باشد.
هر چند که با نگاه به کل غزل به عدالت خواهان و عزت یافتن ایشان ( آیه شریفه و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمّة و نجعلهم الوارثین ) اشاره می گردد.
باید توجه داشت در عصر ما جریان های خاصی با ارائه نظریاتی حتی وجود مبارک آن حضرت را منکر هستند.
سراینده تازه کار در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۰۹ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » سیمرغ در پیشگاه سیمرغ » ...:
با درود،
سپاسگزار می شئم اگر معنای بیت "سیم خام او میان خاک راه/ کرد همچون نیل خام از چوب شاه" را برایم بشکافید. ترجیحاً همراه با شرح عبارات "سیم خام" و "نیل خام از چوب".
با احترام و سپاس دوباره
فرهاد در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲:
جناب جبرییل،
گر که خواندی شعر همچون آفتاب، (منظور شعر حافظ هست، با شعر خودتون اشتباه نشه)
گر که خواندی شعر همچون آفتاب،
رو ز روی روشنش تو برنتاب
من نوشتم هرچه حافظ گفته بود
تو سرم کردی به شعرت زیر آب!
از چه رو خواندی مرا تو نابکار،
تلخ کام و کافر و هم زیر بار؟
گر نیامد گفت من دلخواه تو
تو بزن گوی سخن، معنی بیار!
محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۰۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:
بیت سوم مصرع دوم را چون در بالا ازخامی رهرو سرگردان یاد شده باید از پختگان راه را پرسید. چنین: نمایید پختگان کین ره کدام است.
ش-پناهی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:
این شعر روح انگیز و ملکوتی مرا به یاد صحنه قتل امیرکبیر می اندازد، به خصوص آن صحنه که رگ دست امیر را می زنند و این بخش از شعر پخش می شود "بمیرید، بمیرید، در این عشق بمیرید، در این عشق چو مردید، همه روح پذیرید" به یاد امیر کبیر، این بزرگمرد بی نظیر، این شعر را گوش می دادم و اشک هایم جاری بود. درود به روان پاک امیر و خوشا به سعادتش که با این عشق و در این عشق مرد، با شرافت زیست و با عزت و شرافت به شهادت رسید. روح امیرکبیر و مولانا، این مردان پاک خدا، غریق رحمت الهی باد.
علو در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۴۵ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵:
جناب یکی،
آنان که به فارسی سخن میرانند
در معرض دال ذال را ننشانند
ذال از حروف الفبای فارسی است و نه عربی
ازاینرو ذال و ز دو حرف متفاوتند و شما ار نمی دانید
فارسی زبان نیستید و حق ندارید در باب زبان ما اظهار نظر فرمایید.
دو دیگر که که هلو وو را به مانای هلو نگرفته ام به همان مانای انگلیسی که شما غرب زدگان پذیرفته اید
به کار برده ام.
تندرست و شادکام بوید.
ش-پناهی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۲۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶ - به یاد مرحوم میرزاده عشقی:
روح پاک میرزاده عزیز، این شهید پاکباز راه وطن، شاد و غریق رحمت باد. روح بزرگ استاد شهریار نیز غریق رحمت که این شعر بسیار زیبا را در رثای عشقی سرودند، نام هر دو شاعر گرانقدر و نازنین بر تارک درخشان ادب و هنر ایران عزیزمان پاینده و جاوید باد.
علیرضا قراباغی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۱۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:
رامشگر ده بیت درباره ی مازندران خوانده است. سه بیت پایانی، زمان، مکان، و انسانها را همگانی می کند (تعمیم می دهد):
همه ساله
همه کشور
همه نامداران
هفت بیت دیگر می ماند. در 5 بیت آن، "همیشه" آمده است!
فردوسی را نکته سنج تر از آن می دانم که بی هیچ هدفی چنین سروده باشد.
شاید چیزی، جاودانگی ایران را تهدید می کرده است؟ یک پدیده ی طبیعی؟ یک کاستی درونی؟ یک خطر بیرونی؟
می افزایم که حتی گل هایی هم که فردوسی در آن "مازندرانی سرود" آورده، آگاهانه و همسو با همان نشان دادن "جاودانگی" و "نامیرایی" بوده است: لاله و سنبل! دو گل که پیاز دارند نه بوته، یعنی اگر یک پیاز آنها کاشته شود، یک گل میدهد و پس از چند روز، دیگر گل ندارد. مانند رز، میخک، نسترن، یاس و ... نیست که هنوز یک گل پژمرده نشده، غنچه های دیگر می دهد.
برای آن که بیشتر از ده روز سوسن و لاله داشته باشید، باید دوباره پیازهای تازه ی آنها را بکارید! این که جایی همیشه لاله و سنبل داشته باشد، به زیبایی بهار جاودان و نو شونده را نشان می دهد.
یکی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۳۴ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵:
منظورم از مقاله، ملاقه بود.
عبو هم همان عبور.
با طلب بخشش از اساتید فارسی شناس
علو در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۲۴ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵:
یکی،
فرققققی نداشته باشد 0( قاف کرمانی 8 نقطه دارد)
به ققققوت خدش باقققققی بماند .
از آنجا که باید و نباید گنجور به دست با کفایت شما سپرده شده است رفع زحمت میکنم جناب هلوووو . بنا می گذارند و نه می گزارند ( میبینید که بی کارایی هم نبود آقای فارسی دان)
کمال در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۲۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۰۳:
ج.آ: 9378
رضا رحیم پور در ۹ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۵ - مخاطبه شمع و پروانه:
با سلام من این شعر رو از دوران مدرسه یادمه این بیت گمونم جا افتاده یا ....
همی گفت و در روضه ها می چمید
کزان خار بر من چه گلها دمید
حسین در ۹ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵:
چه لهجه ی شیرینی ست لهجه ی کرمانی
ممنون
خوشحال می شوم با این گفتار شیرین بیشتر آشنا شوم
من دوست کرمانی داشته ام ولی هیچگاه به زبان محلی صحبت نمی کرد
همه ی لهجه های ایرانی شکر است
کسرا در ۹ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۱ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۷:
اجرای آواز این شعر با صدای استاد قوامی در برنامه شماره 64 برگ سبز
محمود در ۹ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۰۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴:
با درود،
با توجّه به اندیشهها و آرای فلسفی و اجتماعی و مدارج علمی و شیوة خیّام، بعید به نظر میرسد که این رباعی اصالت داشته باشد و دانشیمردی چون خیّام، به مسایل جهان پیرامون خود اینگونه سطحی و بیمایه نگریسته باشد. بهویژه وجود نسخه بدلهای گوناگون این شعر و اشتباه فاحشی که در خصوص صورت فلکی پروین در شعر وجود دارد و تخصّص عمیق خیّام در نجوم و ریاضیّات در زمان خود، مؤیّد دیدگاه اصالت نداشتن این شعر است. به نظر میرسد کسی با دیدگاه سطحینگرانه و دانشی اندکک این شعر را سروده است و به خیّام منسوب کرده است و کسان دیگری در صدد تصحیح آن برآمدهاند.
nabavar در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵: