گنجور

حاشیه‌ها

رضا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۴۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۱:

با درود بی پایان
حافظ می فرماید:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
یا مولانای سخن می فرماید:
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من

رضا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۳۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۹:

با درود بی پایان، به نظر بنده، حکیم خیام نیشابوری پوچ گرا نیست ایشان اندیشمندی تیزبین و آگاه است که به بی ارزش بودن این جهانِ جهان پی برده است و دل بستن به آن را بی هوده می پندارد. وی معتقد است این دنیای فانی ارزش دل بستن و دل شکستن را ندارد و بهتر است انسان ها به جای حرص، قدرت طلبی، ستیز و خشونت، در این زمان کوتاه با هم خوش باشند و از هستی و بوده های آن لذت ببرند .

سیدمحمدحسینی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۱۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۳:

انسانی که چشمش دچار مشکل است، هر آنچه صاف و زیباست را ناصاف و نازیبا می بیند. اشکال به قامت صاف و زیبای آن شئ وارد نیست بلکه این چشم بیمار اوست که همه چیز را به غلط می بیند.
آدمیی که خویشتن را بزرگ می پندارد و دیگران را کوچک، نگاهش به خود و دیگران اشتباه است و او برای جبران اشتباه خویش اول منظر و دیدگاه خویش را درمان کند تا خویشتن خویش را درست بیابد.

کمال در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۳۱:

روحش شاد
جمع این رباعی: 4224

۷ در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۴:

سعدی غرض از حقه تن آیت حقست
صد تعبیه در توست و یکی بازنجستی
2- ظرفی کوچک برای نگهداری گوهر و چیزهای گرانبها
تن تو حقه ای است که درون خود گوهرهای گرانبهایی دارد و نشان درست که یکی را بازنیافتی.به آفرینش خود نگاه کن

سعید در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:

با درود به همه ی عزیزان اندیشمندی که حاشیه نگازی کرده اند
دوستان گرامی لطفا توجه به معنی بنمایید چون در هر نسخه ویا تصحیحاتی که صورت می گیرد بعضا به اعتبار
ذوق هم هست ولی دعوایش می ماند برای نسل بعد
دقت کنید:
شیخ اجل آیا اصلا فرموده : بنی آدم اعضای بک دیگرند
یا: بنی آدم اعضای یک پیکرند ؟
نمیگویم در ظاهر تفاوت ندارد ولی آیا حق مطلب ادا نمی شود؟
مثلا همین غزل آیا مست مست یا نیمه مست نباید مرا به لب کلام برساند؟
هدف اگر پند واندرز است که خواجه شیراز به زیبایی
هرچه تمام تر فرموده
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
به امید تن درستی هر چه اندیشمند پاینده خردورزی

در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۴:

عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش
در مذهب عشق آی و از این جمله برستی
خودپرستی را از سر بینداز و عاشق شو تا از غم چه کنم چه نکنم رها شوی

در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:

بیت هشتم:
در گلشن بوستان رویش
گلشن=باغ و بوستان|گلشن بوستان:فکر کنم درست نباشد.شاید گلبن درست تر باشد به معنای گل سرخ باغ رویش
زنگی بچگان ز ماه زاده
خالهای سیاه در روی چون ماهش پدید آمده

ویدا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۴ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:

عالی...عالی

روهینا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۵:

عالی عالی
اینکه با زحمات شما به راحتی به اشعار به این زیبایی دسترسی داریم
به خصوص اینکه معانی لغات رو هم لینک کردید به لغت نامه دهخدا
بسیار عالی بسیار عالی

mhdbig در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۶ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۱:

در مصرع دوم بیت سوم. به تناسب وزن ره صحیح است

مسعود در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:

در بیت دوم اگر چه میتوان معنای نسبتا خوبی از به کار بردن کلمه "احتمال" گرفت، اما به نظر بنده "احتیال" صحیح میباشد. بدین صورت که در اینجا سعدی اون حالت استیصال و درماندگی رو داره به تصویر میکشه که من نه راه گریز دارم و نه طریق آشنایی و در مصرع دوم به گونه ای داره میگه نمیدونم چیکار کنم و چاره و حیله ای هم ندارم. تاکید میکنه اون کسی که اوفتاده است و چاره و مکر و حیله ای بلد است که دیگر غم ندارم. منی غم دارم که نه راه گریز دارم، نه طریق آشنایی و نه چاره و راه حلی برای این وضعیت. این درماندگی در جاهای دیگر غزلیت سعدی هم هست مثل اونجا که میگه: نه دست صبر که در آستین عقل برم، نه پای عقل در دامن قرار کشم، نه قوتی که توانم کناره جستن از او، نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم. اما اونجا صبوری رو چاره میدونه که میگه: چو میتوان به صبوری کشید جور عدو، چرا صبور نباشم که جور یار کشم.

روفیا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳:

دست کم همین چارپا به گفته مولانا از شقاوت غافلست :
یک گروه دیگر از دانش تهی
هم‌چو حیوان از علف در فربهی
او نبیند جز که اصطبل و علف
از شقاوت غافلست و از شرف
گرچه با این ویدیو های شگفت انگیز از مهرورزی جانوران در فضاهای مجازی باید درباره این باور که حیوان از شرف غافلست نیز بازاندیشی کنیم.

کسرا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۸ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:

اجرای ساز و آواز این شعر در برنامه ی گلهای رنگارنگ شماره 225 با صدای استاد گلپا

sana در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳ - ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهٔ کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب دیدن او ولیی را:

نسترن خانم
روفیای عزیز حرفش درست نیست. مثلا یعنی چه که شیطان پرست ها هم گرامی باشند؟
عبدالمنان هم درست نمی گوید.
پیغمبران الهی آمده اند تا سخن خدا را برای ما برسانند. سخنی که برای خودش حد و حدود دارد.
خوب ها را می پذیرد. بد ها را می راند.
نمی شود هم فرعون را خوب ببینینم هم موسی را.
خواه ناخواه باید حد و حدود داشت.
تکیه بر اخلاق، خوب است ولی یک چیز ناقضی خواهد بود
هم اخلاق مهم است و هم عقیده. با هم.
زمانی هم که عقیده مهم بود، همین عقیده، حد و حدودش را معرفی می کند.
در کل به نظرم نگاه روفیا نادرست و ناقص است و هر کسی این گونه دیدگاهی را داشته باشد، مشکل ره به مقصد ببرد.
انسان باید کامل گرا باشد.
کامل گرایی و به دنبال کمال بودن، لازمه اش تصحیح اخلاق و عقیده است.
بی رنگ بودن، هزار و یک درد دارد.

سیدمحمد در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۴ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰:

میثم جان
بدین ماناست: از کمر بدون جهت و دلیل تیغ کشید تا خون من بریزد
زنده باشی

ماه در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۸ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶:

مصرع آخر: لعل

بهروز در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱:

با سلام
جز به نظر نمیرسد،سیب درخت قامتش .به چه معناست؟کجای قامت معشوق به سیب تشبیه شده است.باتشکر

محمدرضا نیک زاد در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

سلام به همۀ دوستان.
معنای بیتی که مصرع دومش«اگر رشته نمی گنجد از آن باشد که دوسر دارد»این است که مولانا از نوع بشر، تقاضا می کند که اگر می خواهد به مدارج بالای انسانیّت نایل شود،باید متواضع باشد.سر در برابر حق، خَم کند.مانند نخی که دوزندگان آن را می خواهند در چشمۀ سوزن کنند تا دوزندگی خویش را انجام دهند، «دو سر و دو شاخه» نباشد.تصویر سازی مولوی از مسایل ملموس و نزدیک به ذهن آدم ها شگفت انگیز و جالب و قابل توجه است.
نخ خیاطی تا «تر»نباشد، دو شاخه است.با تر شدن ودت و یگانگی پیش می آید. نخ در چشمۀ سوزن می رود و کار خیّاط با توفیق شروع می شود.

باب اله در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۳۳ دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم:

در سطر هشتم در انتهای مصرع شمر ستمگر صحیح نمی نماید
زیرا که بر اصول قوافی باید همه قافیه ها به "ار" مختوم گردند
بنا بر این کلمه " ستمکار" هم بر اصول وزنی و اصول قافیه صحیحتر به نظر می رسد

۱
۳۸۶۱
۳۸۶۲
۳۸۶۳
۳۸۶۴
۳۸۶۵
۵۶۲۷