گنجور

حاشیه‌ها

بردیا در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد
هر کسی محرم انسان نیست

بردیا در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد
هر کسی محرم راز نیست و با هر کسی هر حرفی را نباید زد

روفیا در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۶ - معجزهٔ هود علیه‌السلام در تخلص مؤمنان امت به وقت نزول باد:

ببخشید اندر دکان درست است.

روفیا در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۶ - معجزهٔ هود علیه‌السلام در تخلص مؤمنان امت به وقت نزول باد:

همچنین هر کاسبی اندر جهان
بهر خود کوشد نه اصلاح جهان

اکبر آزادخواه در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

سلام
درباره‌ی قالب این شعر شاید بتوان با توجه به نظم ِ "سه مقفّا یک ردیف" آن را مربّع نامید، که واژگان ردیف (چیزی بده درویش را) در واقع کار
بیتِ برگردان در ترجیع بندها را می‌کند. مشکلی که در نظر اول به چشم می‌آید ناشی از شیوه‌ی نگارش ِ دو مصرع متقابل است که ویژه‌ی اشعار
رایج مقفّاست. شعر را به اشکال دیگری مانند ذیل می‌توان نوشت:
ای نوش کرده نیش را بی‌خویش کن باخویش را باخویش کن بی‌خویش را
چیزی بده درویش را
تشریف ده عشّاق را پرنور کن آفاق را بر زهر زن تریاق را
چیزی بده درویش را
.
.
.
.
جان را درافکن در عدم زیرا نشاید ای صنم تو محتشم او محتشم
چیزی بده درویش را

سهیل در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:

مصراع اول بیت دوم در نسخه تصحیح شده ی استاد فروزانفر این گونه است:
در یاد من آتشی "است" از صورت دوست
با تشکر

محسن شفیعی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۳۵ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷:

بیت هفتم تکرار بیت ششم است لطفا حذف شود

اسیه در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۲۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

خدا رو شکر در دوره ای به دنیا امدم که زنانی بزرگ کاری کرده اند که حالا بسیاری ازاین چیزها فقط حرف هستند فقط حرف...حالا دیگر کدام مرد سالمی چنین رفتار میکند...و این به نفع مردان نیز بوده همان زنان بزرگ بودند که مردان را اگاه کردند گرچه زن بازوانش ضعیفتر است اما در اصل انسانیت و ازادی نوع انسان با مردان یکیست همان زنان بودند که به مردان یاداوری کردن دلیل تمایز انسان با دیگر مخلوقات عقل و خرد و سخنوری والا که سلطنت قدرت نمونه ی کاملش به قول داستان ها شیر است خلقت شیر برای دریدن است...خلقت انسان چه زن و چه مرد برای خرد ورزی و عشق ورزیست....عقایدمان را با نگاه انسانی و نه جنسی دوباره به ورطه داوری بکشانیم...دراخر این را هم بگویم چندان اهل مطالعه نیستم و این ها همه حرف دل امید انکه بر دل نیز نشیند...این را هم برای ایرادات عزیزان خردمندتر از خود گفتم...

shk clickmank در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۴:

سلام
از سایت وزین گنجور متعجبم !!!
ثبت نظر های عیر مستند ، سطحی , سلیقه ای و کم اعتبار قابل درک نیست و به وجاهت گنجور آسیب می رساند.
با سپاس
شمشاد کشتکار

عمر شیردل در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۵۸ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد دوم » مهتاب:

در بیت دوم به جای "گونه" "گونهٔ" باید نوشت.

روفیا در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱:

یکی از حقایقی که بسیار ذهن خیام را به خود مشغول کرده بود همین پدیده recycling یا چرخش و بازیافت حاکم بر طبیعت بود،
او از تبدیل مردمک چشم نگاران به خاک زیر پای و دست های بر گردن نگاران به دسته کوزه بسیار یاد کرده است،
خوب،
خیلی طبیعی است اگر آدم ها با دیدن این recycling مواد و اجرام و پدیده ها و فصول و... که به گونه ای پاینده در حال تکرار است، با خود بیندیشند که چرا روح یا آگاهی یا consciousness درونشان از این قاعده مستثنی باشد!

ملیحه در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان:

بزرگوار

ملیحه در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۱۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان:

درود خدا بر سعدی بزرگورا

sadaf در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۰۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۱:

سمانه جون.
آدم ادب و حیا نداشته باشه هیچی نداره.
رو که نیست. سنگ پای قزوینه. رنگارنگ تر از آفتاب پرست. همچنان مشغول باش.

مهدی کاظمی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۷ - تفسیر قول فریدالدین عطار قدس الله روحه تو صاحب نفسی ای غافل میان خاک خون می‌خور که صاحب‌دل اگر زهری خورد آن انگبین باشد:

کاملی گر خاک گیرد زر شود
ناقص ار زر برد خاکستر شود
اگر انسان کامل مشتی خاک را از زمین بردارد آن مشت خاک به زر تبدیل میشه ولی در مقابل اگه انسان ناقص اگه به طلا دست بزنه تبدیل به خاکستر میشه ...یعنی انسان کامل با اگاهی از هر چیزی درست و سر جاش استفاده میکنه و بر عکسش هم کسیکه فرصت مناسب رو نمیشناسه و کارها رو خراب میکنه ....
چون قبول حق بود آن مرد راست
دست او در کارها دست خداست
چونکه کارهای آن مرد درست مقبول درگاه حق میشه .... و اراده خدارو در کارها جاری میکنه وبرطبق هوای نفس و امیالش رفتار نمیکنه
دست ناقص دست شیطانست و دیو
زانک اندر دام تکلیفست و ریو
ولی دست ناقص در کارها بمنزله دست شیطان و دیو است ..زیرا او در دام انجام تکالیف است و گرفتار حیله و نیرنگ .... یعنی از روی عشق خدارو نمیپرسته و از روی تکلیف یکسری کارهارو انجام میده ولی انسانی که عاشق خداست هر کار و هر حالتش میتونه ثواب باشه ....

فرزام در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۷ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - به یاد وطن (لزنیه):

این قصیده ی فاخر چنانچه خود می فرماید حد همه کس نیست وتنها شاعری چون بهار با آن صلابت زبان و گذشته ی تابناک آزادی خواهی و احاطه به زبان توان آفرینش این شاهکار را دارد.
شاعر گرامی زنده یاد سپانلو در کتاب "چهار شاعر آزادی" مقاله ای با عنوان "آخرین آتش بازی بهار" نوشته که بسیار جالب و خواندنی است. بیت دوم این قصیده غزل درخشان این گونه است:
آن روز که از بیخ کهن سال فریدون
برخاست منوچهر و بگسترد فنن را

سعدی دوست در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۱:

صدف گرامی،
دریافت مانای در فشانی های سرکار ، چنانم به خود مشغول کرده است که فرصت سر خاراندن ندارم،
سمانه و حسین نمی دانم به چه کار سر گرم کرده اند هرگز مباد که غصه بر شمارند، اما :
خاراندن سر در ایام فراغت نشان تندرستی است،

کوروش گرامی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:

حافظ میفرماید :
آن کس که اوفتاد و خدایش گرفت دست
گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری
شکرانه‌ی این که آدمی افتاده است و دوباره با عنایت خداوند برمی‌خیزد و سلامت مجدد پیدا می‌کند، این است که دست یک افتاده‌ای را بگیرد.
کسی را که بر زمین افتاده، نشسته و مقهور قهر روزگار شده، دوباره دستش را گرفته و لبخند را بر لب او بنشاند، و او را دوباره سر پا برخیزاند.
شهید بلخی از شعرای پارسی گوی ما نکته ای بسیار ناب را در این بیت بیان کرده است که :
شنیدم که بهشت آن کسی تواند یافت
که آرزو برساند به آرزو مندی
حقیقتا آرزوی آرزو مندان را برآوردن ، دری از درهای بهشت است .

سهیل قاسمی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰:

دی، پیر ِ می فروش -که ذکرش به خیر باد-
گفتا: «شراب نوش و غم ِ دل ببر ز ِ یاد»
گفتم: به باد می دهد م باده نام و ننگ»
گفتا: «قبول کن سخن و هرچه باد باد!
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز ِ دست،
از بهر ِ این معامله غمگین مباش و شاد.
پُر کن ز ِ باده جام و دمادم به گوش ِ هوش
بشنو از او حکایت ِ جمشید و کی قباد:
بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت ِ سلیمان رود به باد
بی خار، گل نباشد و بی نیش، نوش هم
تدبیر چیست؟ کار ِ جهان این چنین فُتاد
در آرزو ی آن که رسد دل به راحتی
جان در درون ِ سینه غم ِ عشق ِ او نهاد.
هرگز نمی رسد زِ می اش نشئه ی وصال
آن را که ره به میکده ی عشق خود نداد
حافظ گر ات ز پند حکیمان ملالت است
کوته کنیم قصه که عمرت دراز باد
حافظ شیراز | احمد شاملو

ایرج در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۰:

.این که کسی نمیدونه دلیل امدن و سرانجام رفتنش از این دنیا چیه لازمه زندگی در این دنیاست. دنیا فقط یه ازمون هست و در جلسه ازمون همه چیز مجهول بی گمان همه اینها حکمت خالق را نشان میدهد.این اشعار ذهن پویای ریاضیدانی چون خیام رو‌نشون میده که هرگز در برابر مجهولات اروم‌نمونده چیزی که دین هم همواره سفارش کرده تفکر!! در ضمن یکی از ویژگی ها خاص شعر خیام صراحت در بیان است

۱
۳۸۳۲
۳۸۳۳
۳۸۳۴
۳۸۳۵
۳۸۳۶
۵۴۷۱