گنجور

حاشیه‌ها

mary در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۵۹:

“Out beyond ideas of wrongdoing
and rightdoing, there is a field.
I'll meet you there.
When the soul lies down in that grass
the world is too full to talk about.
What you seek, is seeking you.” ― Rumi

مجتبی طلائیان در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:

مهمترین پیام این شعر زیبا مدارا است. عشق مولانا یک عشق کور نیست بلکه عشق حقیقی یعنی درک هستی و درک انسان. مولانا به تکثر معتقد است و همانگونه که بارها تکرار کرده، کنه قضیه مهم است نه شاخه ها و برگها. همین ایده های متعالی و عشق به انسان است که مولانا را محبوب انسان مدرن می کند. چند سال پیش در قونیه دیدم که اتوبوسهای توریستی جلوی آرامگاه پارک شده. وقتی وارد شدیم با کمال نعجب دیدم که توریستهای فرانسوی و اسپانیایی مشتاقانه به زیارت حضرت مولانا آمده اند. زیباست که یک فرانسوی امروزی پیام مولانا را از اعماق تاریخ می گیردو به آن عشق می ورزد. این مذهب نیست، آگاهی است.

امیر سعادت جاه در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲:

اینکه دوستان فرمودند حرمت ابدی وجود ندارد و سه طلاق بعد تزویج با ثالث و فعل دخول بین انها (محلِل) امکان ازدواج مجدد پس از طلاق با محلل برای زوجین سابق وجود خواهد داشت باید عرض کنم:
تفاوت طلاق بائن با رجعی در این است
که در طلاق رجعی این حق برای زوج وجود دارد که در دوره عده رجوع کند بدون تشریفات نکاح فرض مثال با برداشتن روسری از سر خانم
و لی در طلاق بائن این حق برای زوج وجود ندارد در زمان عده و برای ازدواج نیاز به تشریفات نکاح می باشد،
اما در خصوص فرمایش شکوه
حرمت ابدی وجود دارد در ترتب طلاقین ان هم بعد از طلاق نهم که در این صورت بعد از هر سه طلاق یک محلل (شخص ثالث) ورود پیدا می کند و با نکاح که حتما باید با زوجه همبستر شود و دخول هم صورت گیرد که در اینصورت بعد طلاق از جانب ایشان جوازی خواهد بودبرای ازدواج با زوج سابق
اما در نهایت در طلاق نهم حرمت ابدی ایجاد خواهد شد
به نظر بنده در بیت مذکور از خواجه علیه الرحمه غرض وی از طلاق تنها جدایی و از رجوع درخواست وصل بوده،،،

بی نام در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

یک پشت زمین دشمن گر روی به من آرند
از روی تو بیزارم گر روی بگردانم
به نظر من تاکید |بیزارم| روی |روی تو| نیست بلکه روی|روی بگردانم| است. یعنی اصلا دلم نمی خواهد از تو روی بگردانم حتی اگر کثیری به من خمله کنند. هنوز نمی دانم |پشت زمین| صرفا واحد شمارش بوده یا یعنی اگر از پشت به من حمله کنند و من رویم به سمت تو باشد نمی توانم نگاهم را بگردانم. شاید روی دشمنان نیز تا این لحظه به یار بوده ولی اکنون قصد حمله دارند. تعبیر دوستان که تمامی دنیا (که پشت منند، چون تنها رو به یار دارم) در مصرع اول مد نظر است نیز مقبول است.

علیرضا.م در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۵۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۱:

در بیت:
برآویخت و بدرید قلب سپاه
دمان از پس اندر همی رفت شاه
واو مصراع اول از وزن خارج است شاید اینگونه بوده:
برآویخت، بدرید قلب سپاه

مهدی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:

بر در شاهم گدایی نکته‌ای در کار کرد
گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود
سلام دوستان این بیت مربوط هستش به داستان شاه نعمت الله ولی و امیر تیمور و وزیرانش که هر وقت امیر تیمور یا وزیرانش شاه نعمت الله رو دعوت میکرد بعد از تموم شدن غذا شاه نعمت الله رو میکرد به میزبان و میهمانها و میگفت ببخشید کم بود به هر حال روزی ما بود حلالتون باشه میزبان میگفت من مهمون دعوت کردم من غذا دادم شما میگید حلالتون باشه ؟
بعد تصمیم گرفتن امتحانش کنن به امیر تیمور گفتند شما که انقدر به این احترام میزارید ایشون هرجا میشینن غذا میخورن میگن غذای ما بود ما رزاق بودیم نوش جانتون بعد تیمور گفت شما برید از بین مردم گوسفند یکی رو به زور و کتک بگیرید بیارید غذا درست میکنیم شاه نعمت الله رو دعوت کنیم خلاصه با گوسفند زوری که گرفته بودن غذا درست کردن و شاه رو دعوت کردن و شروع کردن به خوردن غذا وشاه نعمت الله طبق معمول گفتند بفرمایید بخورید این رزق ماست بعد امیر تیمور سوال کردند گفتند ببخشید من شنیدم شما هر جا به میمانی میرید میگید این غذا روزی منه حالال بخورید بعد شاه گفتند بله الانم میگم امیر تیمور گفت برید جلاد رو صدا کنید و امیر تیمور از جلاد پرسید که گوسفند رو از کجا آوردی گفت از یه پیر زن به زور گرفتم فقط هم یه گوسفند داشت ازش به زور گرفتیم شاه فرمودن برید اون پیرزن رو بیارید و اون پیر زن گفت پسر مریض داشتم و این گوسفند رو نظر شاه نعمت الله کرده بودم تا پسرم شفا پیدا کنه بعد شاه نعمت الله فرمودن مادر غذاتون رو ما خوردیم نظرتون قبول.
جاهای دیگه هم حافظ از شاه اشاره کردن مثل آنان که خاک را به نظر کمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند

امید صائب در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۰۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳:

طره ی گیسو به امداد نسیمی برگشود
تا به نیلوفر دهد تعلیم، پیچ و تاب را .....

محمدرضا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۰:

با توجه به معنای ابیات قبل و بعد از کجا معلوم منظور حضرت سعدی از اعضای یکدیگر همین پیوند اعضای رایج این روزگاران نبوده باشد؟!

بولوت ‌ در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷ - دیوان و دیوانه:

بیت چهارم هیچ مشکل وزنی نداره و کاملا صحیحه. لطفا با دقت بیشتری بخونیدش.

طاها در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۸:

آواز رها در آلبوم حیرانی، اثر استاد ناظری. اجرایی به یادماندنی از این غزل.

بولوت ‌ در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:

محمد درست گفته، قافیه ها در غزل و قصیده در مصرع اول و مصرع های زوج تکرار میشن. با کمی دقت می بینید که این شعر مثنوی هست یعنی ابیات هرکدام قافیه جدا دارن و "ما" هم میتونه ردیف باشه. البته به جز بیت آخر که شعر رو از حالت مثنوی خارج میکنه. در طراوت و سرزندگی و مفاهیم عمیق اشعار مولانا شکی نیست ولی خودش هم بارها در پاسخ به گله هایی که به ناصحیح بودن قالب های شعرش وارد میشده گفته که من به قالب و قافیه و... توجهی نمی کنم و این اشعار فقط بیانگر حالات روحی مولانا در لحظات مختلف هستن.

علیرضا صابری در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:

احساس من این است که این شعر با مساله خروج امام حسین از مکه و پشت کردن ایشان به کعبه (قبله بیت دوم) و رفتن به سوی قتلگاه کربلا بی ارتباط نیست

هانیه سلیمی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴۴:

طبق خوانش دکتر عبدالکریم سروش از این غزل، لغت "چپی" در مصرع "وگر از شیر زادستی،چپی چون گربه در انبان" باید "چه ای" باشد.
البته چپی از مصدر چپیدن=به زور جا شدن هم درست به نظر میرسد.

لشگرآرا در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴۱:

بیت چهارم مصرع اول " کاید" صحیح می باشد ، لطفا اصلاح فرمایید

سیدمجتبی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۳ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲۵:

در قوالی های صوفیه بعضی ابیات به گونه ای دیگر خوانده می شود مثلا
تو از پری چابک تری وز برگ گل نازک تری
وز هرچه گویم بهتری حقا عجائب دلبری
من تو شدم، تو من شدی، من تن شدم، تو جان شدی
تاکس نگوید بعد از این، من دیگرم، تو دیگری

سهیل قاسمی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶:

بیت هفتم: قلندران حقیقت: قلندران ِ راستین. حقیقت صفت است برای قلندر. یعنی قلندر ِ حقیقی!

سهیل قاسمی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳:

بیت اول: با این که روی تو را هیچکس ندیده، با این حال هزار مراقب داری. هنوز در غنچه هستی {شکفته نشده ای} اما صد بلبل داری که برایت می خوانند.
بیت ِ سوم: عشق وقتی عشق باشد فرقی ندارد در خرابات باشد یا در خانقاه. هر جا که عشق باشد پرتو ِ روی حبیب هست.
آنجایی ناقوس و صلیب و ... قرار می دهند که بخواهند کار ِ صومعه را جلوه بدهند. (یعنی اگر عشق، عشق باشد نیازی به جلوه دادن آن نیست. به نوعی از عشق ِ خراباتی ها و عشق ِ بی ریا و بی شیله پیله ی خودش دفاع می کند که نشان ِ آن را مثل ناقوس و صلیب بر در و دیوار، عیان نکرده)
بیت پنجم: چه کسی می تواند ادعا کند که عاشق شد اما یار نظری به حال او نکرد؟ (یعنی یارو عاشق نشده!) و در مصرع بعدی به کنایه می گوید درد نیست! وگرنه طبیب هست!
بیت آخر: این همه داد و فریاد حافظ الکی که نمی تواند باشد! حتما قصه ی عجیب و غریبی دارد که این قدر در داد و فریاد است!

سهیل قاسمی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:

در یادداشت پیشین جایی به اشتباه «امکانات» را «امانات» نوشتم که اشتباه تایپی بود. تصحیح می کنم.

سهیل قاسمی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:

بیت اول. به این خاطر که بی ادبی است که پیش یار بخواهم هنر خودم را باز گو کنم زبانم خاموش است اما دهانم پر از واژه های پر رمز و راز است. «عربی» دانستن در آن زمان نشان از سواد و آگاهی بوده. از طرفی واژه های عربی برای پارسی زبان ها واژه های ساده و معمولی نبودند و دانستن آنها هنر به حساب می آمد.
بیت چهارم: سبب در دو جا به دو معنی بکار رفته: نخستین: علت دومین: وسیله.
از چرخ نپرس که چرا سفله پرور شده است که بهانه خواهد آورد که امانات و وسایل (اسباب) کافی نداشتم که بهتر از این تحویل شما بدهم!
بیت پنجم: طاق خانقاه و رباط (کاروانسرا) {در حالت کلی ساختمان های رفیع و کاخ ها و ...} دوزار! برای من ارزش نداره. منی که «سکوی در میخانه» ایوان (تالار مجلل) من است و پای ِ خم، طَنَبی (اتاق ِ اعیان نشین) ِ من است.
انگاری که جمال ِ دختر ِ رز (میوه درخت انگور) نور ِ چشم ِ من است. «زجاجیه» و «عنبیه» از اجزای تشکیل دهنده ی چشم است. «زجاج» به معنی شیشه (آبگینه) هم هست. «عنب» بعنی انگور هم هست.

سهیل قاسمی در ‫۹ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:

بیت پنج: مستور و مست هر دو چو از یک قبیله اند. شاید جناس بودن مستور و مست را از یک قبیله دانسته.
بیت هفتم: گرش اعتبار نیست. یعنی اگر این که «بنده ممکن است سهو و خطا کند» را به رسمیت نمی شناسید و برای این موضوع اعتباری قایل نیستید، پس این که خدا آمرزنده و بخشنده و رحیم است را چه طوری معنی می کنید؟ یعنی اگر بطور کلی «سهو و خطا» برای بنده، قابل پذیرش نیست؛ پس نیازی نیست که خدا چیزی را ببخشد! پس مجالی برای سهو و خطا گذاشته شده تا آمرزگار آن را ببخشد.

۱
۳۸۳۲
۳۸۳۳
۳۸۳۴
۳۸۳۵
۳۸۳۶
۵۶۶۶