گنجور

حاشیه‌ها

پیرایه یغمایی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۵:

غزل را با صدای پیرایه یغمایی بشنویم:
پیوند به وبگاه بیرونی

روفیا در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۱۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱:

ادب دوست جان
راستش من اصلا وارد این وادی که برخی در آن ادعا میکنند این غزل حافظانه نیست یا آن رباعی خیامانه نیست نمیشوم،
چون دانشم در این وادی در حد صفر است،
بعلاوه خیام و حافظ و اصولا هر انسانی چون خود ما می تواند در طول زندگی شصت هفتاد ساله خود بدلایل contingency ها و incontingency های تاریخ دچار تلاطم های روحی شود و سخن غیر قابل پیش بینی ای بر زبان راند،
در باره برگردان های مورد نظر حضرتعالی باید بگویم واژه باز گردانی را نکوتر از چرخش یافتم، لیک پدیده های روح، آگاهی و consciousness هنوز تعاریف روشنی ندارند و بزرگان درباره آنها به درک واحدی نرسیده اند، ما من باب مسامحه آنها را گاه و بیگاه به کار می بندیم!
دیگر اینکه من چه چیز را ببخشم؟!
زبان و منطق مشترک میان ما مایه دلگرمیست!

عابد در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۱:

به نظرم ما کلا خیام رو بد فهمیدیم خیام در مقابل اون تفکری که میگه برای اخرت تلاش کنید و اوقات جز به عبادت نگذارنید و مذهبی افراطی که همه چیز رو اراده خدا میدونن و در کل ادمای تنبل و گشاد بازی هستن به طعنه میگه باید فکر دنیا بود و دنیا رو خودمون بسازیم برای راحتی اسایش در دنیا و معنی دار کردن زندگی تلاش کنیم وگرنه فکر نکنید کلا خیام جام به دست لب جوب مست بوده نه تحقیقات علمیش رو ببنید فقط واسه تقویمش هشت سال شب نخوابید

پیمان در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۱۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹:

به نظر من منظور شاعر اینه که وقتی که از هرچیزی که ما وجودشون رو حس می کنیم، چیزی جز یه تجربه ی مختصر و زودگذری نیست و وقتی که تمام این چیزها کامل نیستن و فانی هستن، انگار که هرچیزی که در دنیا هست، نیست و با این جمله اون ها رو کم ارزش میکنه. مصرع آخر هم عکس همین مفهوم رو میگه و به چیز های دیگه ای اشاره میکنه که با ارزش تر و اصیل تر هستن ولی حداقل به اندازه چیزهای اول قابل درک و احساس نیستن.

ناصح کوردی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۶:

دوست عزیز مذهب مولانای جان سنی حنفی بوده است(البته در ظاهر، وگرنه بر همگان آشکار است مذهب ایشان چیزی جز عشق نیست) و در مذهب تسنن چهار اصل اساسی ایمان عبارتند از توحید، نبوت، مبدا، معاد.

محسن شفیعی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۷:

بیت چهارم و ابیات بعدش باید در اغاز غزل قرار گیرند
مطابق چاپ محمد قهرمان

محمد در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲:

زین پیش که ازجهان پرغم جستیم وفا نشد مسلم

محمد در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲:

سلام وممنون ازاین متن زیبای شما

محسن شفیعی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۷:

بیت سوم وابیات بعدش باید در ابتدای غزل قرار گیرند
مطابق چاپ محمد قهرمان

س.ک.مدنی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶:

هوالعزیز
در کتاب تاریخ ادبیات ایران و جهان2 رشته ادبیات و علوم انسانی که قسمت ایرانش را دکتر یاحقی تالیف نموده است
در اشعار بهار آمده
از ملک ادب حکم گزاران همه رفتند شو بار سفر بند...

امیر محمد بیگ در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۳ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸:

محرتم: این هم اضافه شود که بیت همین شعر است :
به گیتی هرکجا درد دلی بود
بهم کردند و عشقش نام کردند

تقی بینقی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۴۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۹:

در لت اول دوازده رج مانده به آخر، واژه به درد نادرست و درست آن بدرد است:
بدرد پی و پوستشان از نهیب
عنان را ندانند باز از رکیب

نبی آریا در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۰:

مصراع اول این گونه است:

توبه کردم که تا که جانم برجاست

.... در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۵۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:

البته به نظر می رسد اینجا کاملا درست باشد

.... در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۵۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:

طبق مقاله ای از حسین کاظم زاده ایرانشهر که الان خاطرم نیست کجاست،
فروهر را می توان به گوهر تعبیر کرد
ولی عکس آن همیشه صادق نیست، خود آن هم!

فرهاد در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:

"یار من باش که زیب فلک ..." مخاطب حافظ معشوف الاهی نیست ... حافظ نمیتواند از خداوند بخواهد که یار او باشد!
همچنین در "یارب این کعبه مقصود تماشاگه کیست" میبینید که "کعبه معقصود" خداوند نیست. چون حافظ از خداوند میخواهد (یا رب) به او بگوید که "معشوقه اش یا همان "کعبه مقصودش" را چه کسی نگاه میکند

حمید در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸۸:

مصرع دوم بیت آخر:
بازار مرا دیده ، "با زار" دگر رفتی
صحیح است.

محسن شفیعی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۴۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸:

بیت اول مصراع دوم
در خانه گردباد بیابان کند تورا

ادب دوست در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱:

روفیای عزیز،
این رباعی با هیچ چسبی به خیام نمی چسبد،/ همواره از خواندن نوشته هاتان آموخته ام ، اما بهتیر نیست در مانای " ری سایکلینگ " چرخش را حذف فرمایید؟
همینطورروح را از " کونشسنس' ؟
باز گردانی و بازیافت ، آگاهی و هشیاری ، موافقید؟
وصد البته خواهید بخشود.

مهدی کاظمی در ‫۹ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۷ - تفسیر قول فریدالدین عطار قدس الله روحه تو صاحب نفسی ای غافل میان خاک خون می‌خور که صاحب‌دل اگر زهری خورد آن انگبین باشد:

جهل آید پیش او دانش شود
جهل شد علمی که در منکر رود
اگر جهل به نزد انسان کامل آید به علم و معرفت مبدل میشود ولی دانشی که در دست انسان ناقص باشد در عمل به جهل تبدیل میگردد ... و هر کسی که در اندوختن علم و الفاظی چند دچار عجب و خودبینی شود علم را به جهل تبدیل کرده است
هرچه گیرد علتی علت شود
کفر گیرد کاملی ملت شود
انکس که دچار بیماری است (علتی) هر کاری کند بازهم بیماری اش افزایش پیدا میکند ... واگر انسان کاملی کفر پیشه کند آن روش همه گیر میشود و در آن کار خیری و ثوابی نهفته است .. کفرو بت پرستی صورت و ظاهر یکتا پرستی است پرستیدن بت نشانگر اینست که ستایش و بندگی امری فطری و ذاتی است منتهی آدمی بجای پرستش خالق یکتا وبی نظیر بسوی بت و صنم روی می آورد و عارف کامل بدین نکته واقف است که بت پرستی مبین رابطه خالق و مخلوق است برای همین بت در منظر عارف مظهر پرستش و عبودیت جلوه میکند
(مسلمان گر بدانستی که بت چیست
بدانستی که دین در بت‌پرستی است
وگر مشرک ز بت آگاه گشتی
کجا در دین خود گمراه گشتی...
شیخ محمود شبستری )

ای مری کرده پیاده با سوار
سر نخواهی برد اکنون پای دار
ی پیاده ای(سالک تازه کار ) که با سواره(عارف کامل) در حال مجادله و مسابقه گذاشتن هستی .. سر بسلامت نمیبری پس اکنون پا پس بکش.. در رد و صلاحیت آنان مکوش و درمقام قیاس مکوش ...

۱
۳۸۳۰
۳۸۳۱
۳۸۳۲
۳۸۳۳
۳۸۳۴
۵۴۷۱