سونیا در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۲۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:
راستی در بیت ششم مصراع اول خویش تن دومی به صورت جدا نوشته میشه به ای صورت:(خویش تن), این تن به معنی تنیدن پیله هست.
سونیا در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:
یعنی اون کیه که اونقدر مهربونه که از بیت سوم این شعر تا آخر رو واسه من به طور روان معنی کنه؟؟؟؟؟؟
لطفاااااا......... برام مهمه
گمنام-۱ در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:
جناب 5+2=7
اینگونه که سرکار میخوانید، بیت تخلص از وزن و مانا می افتد، از من گفتن بود.
مهدی عرفانی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹:
منظور کلی از این غزل:
تحول و دگرگونی
مهدی عرفانی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲:
منظور کلی از این غزل:
ناسپاسی است که منشأ بسیاری از گناهان است.
مهدی عرفانی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۷:
منظور کلی از این غزل:
تربیت انسان تا مراتب اعلا
مهدی عرفانی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱:
منظور کلی این غزل :
سحر خیزی
سید حبیب در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۳ - برخاستن مخالفت و عداوت از میان انصار به برکات رسول علیه السلام:
عجب!!!!!!!!!!!!
.
فرزاد شهزاد در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۷ دربارهٔ عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۳۳:
هم آن «کشدم»به کعبه هم این به کنشت
فکر کنم اینطوری صحیح تر و روان تر باشه
nabavar در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷:
سجاد جان
خوان درویش به شیرینی و چربی بخورند
سعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی
می گوید : سعدیا هم چرب زبانی و هم شیرین سخن ، شعر ترا به همین سبب خریدارانند.
یا شیرین سخنی و چرب زبانی کن تا چون خوان درویش طرفدار داشته باشد
پایدار باشی
نیما در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵ - زندانی خاک:
تو بیت پنجم "به جادو پنجگی راه عراقی ..." منظورش از عراقی و راکی(اراکی) شخص یا اشخاص به خصوصیه؟ یا نه؟ توضیح بدید لطفا !
nabavar در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵:
نظر من با 7 گرامی کمی متفاوت است
امروز باید ار کرمی میکند سحاب
فردا که تشنه مرده بود لای گو بخیز
اگر ابر از روی محبت می بارد ، اکنون که من زنده ام باید،
وگرنه زمانیکه مُردم و زیر گِل و لای بودم برخاستن نتوانم
به بیان زیبای مهناز گرامی
مانا باشید
قافله باشی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۳ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۶ - طوطی و شکر:
صبحدم = صبح (قید زمان) + دم (بن مضارع)
قافله باشی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۰ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۶ - طوطی و شکر:
جیببر = جیب (اسم) + بر (بن مضارع)
قافله باشی در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۴ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۶ - طوطی و شکر:
پایبند= پای (اسم) + بند (بن مضارع)
روفیا در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۶ - در بیان آنک حال خود و مستی خود پنهان باید داشت از جاهلان:
یار بی پرده از در و دیوار
در تجلیست یا اولی الابصار
شرط یافتن چنین معشوقی را به شما خواهم گفت،
روزی که هیچکس را از دایره محبوبی بیرون نگذاشتید، روزی که همه را فهمیدید، روزی که آن یگانه متجلی در در و دیوار را دیدید، کسی پیدا خواهد شد که این مقام را در شما ببیند و لایق عشق شما باشد، لایق عشق راستین.
تشنگان گر آب جویند از جهان
آب جوید هم به عالم تشنگان
علیرضا م در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۳:
سلام بیت آخر رو من اشتباه میخونم یا واو از وزن خارجه؟
به نظرم باید اینگونه باشد:
بیاراست ، بنهاد مشک و گلاب
۷ در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:
کسان گویند چون سعدی جفا دیدی تحول کن
رها کن تا بمیرم بر سر کوی وفاداران
به نظر من مصرع اول بجای چون باید چونی به صورت پرسشی باشد:
کسان گویند چونی سعدی !؟جفا دیدی تحول کن
رها کن تا بمیرم بر سر کوی وفاداران
۷ در ۹ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵:
ای ماه روی حاضر غایب که پیش دل
یک روز نگذرد که تو صد بار نگذری
آری تشنگان بادیه را جان به لب رسید
تو خفته در کجاوه به خواب خوش اندری
دانی چه میرود به سر ما ز دست تو
تا خود به پای خویش بیایی و بنگری
مهناز ، س در ۹ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵: