گنجور

 
شهریار

به چشمک این همه مژگان به هم مزن یارا

که این دو فتنه به هم می‌زنند دنیا را

چه شعبده است که در چشمکان آبی تو

نهفته‌اند شب ماهتاب دریا را

تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح

به یاد چشم تو گیرند جام صهبا را

کمند زلف به دوش افکن و به صحرا زن

که چشم مانده به ره آهوان صحرا را

به شهر ما چه غزالان که باده پیمایند

چه جای عشوه غزالان بادپیما را

ندانم از چه به سر شور عشقبازی نیست

پریوشان عفیف فرشته‌سیما را

فریب عشق به دعوی اشک و آه مخور

که درد و داغ بود عاشقان شیدا را

قبیله‌ها همه عاشق شوند با تو ولی

قبیله‌ای‌ست که مجنون شوند لیلا را

میان ما و تو پیری حجاب و فاصله نیست

چه یوسفی که فرامُش کند زلیخا را

اگرچه مریم قدس است، رسم وامق نیست

که چشم باز کند جز جمال عذرا را

هنوز زین همه نقاش ماه و اختر نیست

شبیه‌سازتر از اشک من ثریا را

حریم روضهٔ رضوان حرام من بادا

گر اختیار کنم جز طواف طوبا را

اشاره غزل خواجه با غزاله تست

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

به یار ما نتوان یافت شهریارا عیب

جز این قدر که فراموش می‌کند ما را

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۳ - غزاله صبا به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
حافظ

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را

شهریار

همین شعر » بیت ۱۳

اشاره غزل خواجه با غزاله تست

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

مسعود سعد سلمان

دو زلف تو صنما عنبر و تو عطاری

به عنبر تو همی حاجب اوفتد ما را

مرا فراق تو دیوانه کرد و سرگردان

ز بهر ایزد دریاب مر مرا یارا

بمان بر تن من زلف عنبرینت که هست

[...]

مولانا

اسیر شیشه کن آن جنیان دانا را

بریز خون دل آن خونیان صهبا را

ربوده‌اند کلاه هزار خسرو را

قبای لعل ببخشیده چهره ما را

به گاه جلوه چو طاووس عقل‌ها برده

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

فراغت از تو میسّر نمی‌شود ما را

تو را در آینه دیدن جمال طَلعت خویش

بیان کند که چه بودَست ناشکیبا را

بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حکیم نزاری

به سرنمی شود از روی شاهدان ما را

نشاط و خوش دلی و عشرت و تماشا را

غلام سیم برانم که وقت دل بردن

به لطف در سخن آرند سنگ خارا را

به راستی که قبا بستن و خرامیدن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
امیرخسرو دهلوی

زمانه حله نو بست روی صحرا را

کشید دل به چمن لعبتان رعنا را

هوای گل ز خوشی یاد می دهد، لیکن

چه سود چون تو فرامش نمی شوی ما را

ز سرو بستان چندین چه می پرد بلبل

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه