ATAA در ۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۰۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱:
از بهر چه او فکندش اندر کم و کاست؟
من فکر میکنم کمال بطور ندریجی اتفاق میفته
ATAA در ۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱:
جناب عابد
ببخشید مگه حیوانات از مرگ نمیترسند پس چرا نتیجه گرفتی فقط انسان میل به جاودانگی داره و تافته جدا بافته نظام هستی مد نظر شماست؟
اعتقاد به یه چیز فقط به دلیل اینکه ما دوست داریم وجود داشته باشه روش عقلی و فلسفی نیست
مثال آب و عطشم صرفا یک قیاس مع الفارغ و چیزی رو اثبات نمیکنه
یدی در ۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۷:
روفیا،
در اینجا ملامت کشیدن به معنی الام و رنج کشیدن نیست ، بلکه ملامت به معنی سرزنش و نکوهش است و، و بنا براین تو میتوانی انسان خوبی باشی و وفا کنی و در عوض بر خلاف میلت سرزنش هم بشوی ، اما آنچنان باشی که این ملامتها را نادیده بگیری .
یعنی انفدر راهت را درست میدانی که در «طریقت» خود ، این نکوهش ها را دلیل درستی راحت می پنداری و بنابر این رنجی نمی بری!
و یا اینکه :
در «طریقت» باید وفا کرد و رنجیدن جایی در طریق «طریقت» ندارد!
جواد در ۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱:
مهناز گرامی تشکر
من سست رو با سکون میخوندم و برای همین معنی نا مفهوم بود
بایک کسره مشکل بنده رو حل کردید
امین بیک در ۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۲۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۸ - حکایت:
در این بیت خوبست بعد از حجره ویرگول گذاشته شود تا خواندن بیت آسانتر شود.
یکی حجره، خاص از پی دوستان
در حجره اندر سرا بوستان
غلامضا حسن پور در ۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۴۶ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۳۹ - توانا و ناتوان:
مناظره پروین همگی درعین زیبائی پند اموزند زمان ومکان نمیشناسد درهرزمان وهرمکان هر مدیر مسئول استاد معلم میتواند درک مطلب کرده سر لوحه کارخویش سازد
کمال داودوند در ۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۱۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۳۷:
9870
Ali در ۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۲ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۹۱:
هر که دارد هوس کرببلا بسم الله
هر که دارد سر همراهی ما بسم الله
بر ضریح سینه زائرانش زائریم
سر گشاده خم می در همه جا بسم الله
بی سواد در ۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - موعظه و نصیحت:
خفتگان را خبر از زمزمه مرغ سحر
حیوان را خبر از عالم انسانی نیست
مهناز ، س در ۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:
7 گرامی
به درگاه شما و حکیم توسی معتکفم
امید که ازین گفتگوها دلگیر نشوید
در مکتب شما نیز بسیار آموخته ام
مانا باشید
Ali در ۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۱۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۹۱:
هر ک دارد هوس کرببلا بسم الله
هر که دارد سر همراهی ما بسم الله
بر ضریح سینه ذائرانش ذائریم
سر گشاده خم می در همه جا بسم الله
بی سواد در ۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷:
دل قوی دار روح الله
آنان عرض خود می برند، بی که زحمت ما بدارند
بر دامن کبریاش ننشیند گرد.
زندگی تان دراز و روزگارتان به کام باد
روحالله در ۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷:
سعدیا
اگر سیم بداشتمی
سخنت به زر نوشتمی!!
چقدر لذت بخشه شنیدن و خواندن سخنان این مرد شیرین بیان!
در عجبم از بدگویانی که نسبتهای ناروا به این پیر عاشق میدهند...
چطور ممکن است از خاک کسی که بندهی صالح خداوند نبوده ، پس از هزار سال بوی عشق به مشام آدمی برسد.
ز خاک سعدی شیراز بوی عشق آید
هزار سال پس از مرگ او گرش بویی ...
مهناز ، س در ۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:
بخش 1 - آغاز کتاب
به هستیش باید که خستو شوی
زگفتار بی کار یک سو شوی
روحالله در ۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - موعظه و نصیحت:
سلام.
بهتر است در مصرع نخست بیت دوم " خفتگان را چه خبر زمزمهی مرغ سحر؟ " ، اینچنین نوشته شود" خفتگان را خبر از زمزمهی مرغ سحر " .
تکمیل مصرع اول توسط مصرع دوم یا بالعکس، امری رایج در شعر فارسی است که معمولا آرایهی بهتری ایجاد میکند. همچنین در مصرع " خفتگان را چه خبر زمزمهی مرغ سحر " حرف « از » حذف میشود که چنین نقصی از سعدی انتظار نمیرود.
اینگونه قشنگتر نیست؟ :
خفتگان را خبر از زمزمهی مرغ سحر،
حیوان را خبر از عالمِ انسانی نیست...
بی سواد در ۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:
جناب 7
جای دکتر کیخا خالی است ، جای آن دیگری را گویا کسی پرکرده است. این بی سواد خطیب رهبر را نمی شناسد و از تقلید بیزار است.
و
اربهتر از نسخه تصحیح فروغی می شناسید ، به ما نیز بشناسانید سپاسگزار خواهیم بود.
و
به هستیش باید که خستو شوی
زگفتار ( بیهوده) بی کار یک سو شوی
و البته نه یکسو
رضا در ۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:
ممنون از هفت گرامی
باید فردوسی بیشتر بخوانم
طلبه در ۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۲۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر:
سلام ، دین و مذهب فردوسی هرچه بوده باشد آنچه مهم است عیار شعر اوست ، در مورد دین و مسلک حق نگاه انسان به انسانی دیگر جز تحیر و سرگردانی در یافتن حق و حقیقت چیزی در بر ندارد، باید بدانیم حقانیت چیزی ورای قومیت و ملیت است ، من اصراری بر تشیع یا اسلام فردوسی ندارم او اگر زرتشتی هم باشد قابل ستایش است از آن رو که گنجینه ایی ادیبانه از رؤیاها و تاریخ مردمش بیان نموده ... اما سئوالی را توجه به فردوسی در ذهن محققان ملی گرایان شیعی و غیر شیعی ما و مورخان ما باید مطرح نماید و آن اینکه او از شاهان و پهلوانان پیشدادیان و کیانی و ...تا حمله ی پیروان مکتب حسبنا کتاب الله که با این شعار هم درب خانه ی علوم معنوی را سوزاندند و هم درب علوم مادی را در کتابخانه ی گندی شاپوری که از امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای تدریس دعوت به عمل آورده بود ، اما در این برهه ی زمانی از کوروشی که اینهمه امروز ما برای او عظمت و جایگاه تخیل میکنیم نامی نمیبرد؟؟؟ و البته جای این نقد بر فردوسی و مردم ما هست که آیا ستودن عالمان دیارمان برتر بوده یا پادشاهان ستمگری که مردم را چپاول میکردند؟ چه زیبا بود فردوسی بجای نوشتن تاریخ چپاولگران و غارتگرانی که در پی حراست از مال خود به صورت عرضی از مردم هم در مقابل غارتگران دفاعی میکردند آن هم با نیروی برآمده از مردم ، تاریخ مردان علم و هنر این سرزمین را بیش از پیش تجلیل و نمایان کند تا نسلهای بعد نه در پی استثمار یک دیگر بلکه در پی علم اندوزی و خدمت به خلق خدا باشند
مهناز ، س در ۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:
گویند سعدی از راهی میگذشت ، خشت زنی دید که اشعار او به اشتباه و مغشوش می خواند ، دامن بالا گرفت و خشت هایش در هم ریخت ، به اعتراض خشت زن گفت : تو شعر من به هم ریختی و من خشت ترا ،
هفت گرامی ، زحمت سعدی به زعم خویش مگردانید
مانا باشی
روفیا در ۹ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰: