محمد در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:
سلام
برنامه یک شاخه گل شماره 447 رو گوش بدین از استاد شجریان
چقدر زیبا خواندنش....
حسین در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:
در جان تو جانیست (جانی هست) بجو آن جان را
There is a life-force within your soul, seek that life.
There is a gem in the mountain of your body, seek that mine.
O traveler, if you are in search of That
Don’t look outside, look inside yourself and seek That
روفیا در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۴ - آغاز منور شدن عارف بنور غیببین:
درود سید محمد عزیز
من راستی نمی دانم،
نه من!
هیچکس به تحقیق این نمی داند،
آنقدر هست که بانگ جرسی می آید!
ولی تنها میدانم چه خدای یکتایی در بارگاه کبریایی خویش نشسته و با قواعد و فرمول های خود جهان را براند،
و چه پایین آمده در کاینات سریان و جریان یابد،
همان درایو(drive) ی که به ریز ذرات تا ابرکهکشان ها فرمان میدهد چگونه کار کنند،
در میزان احترام و تحسین من نسبت به هوش او تفاوتی ایجاد نخواهد شد،
من اگر با کسی دیدار کنم که به وضوح از من هوشمندتر و خرم تر است ابتدا احترام و تحسین مرا برمی انگیزد بعد از آن حتما آراء و اندیشه هایش و فرمول های زندگی اش را مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهم داد تا از این میان طرفی بربندم،
در مورد درایو حاکم بر کاینات نیز چنین است،
چگونه میتوانم از درک فرمول های قدرتمند او چشم بربندم؟
چه اهمیتی دارد که این درایو در کاینات نصب شده است یا از مکان و زمان دیگری آنها را هدایت می کند؟
منوچهر در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۴۴:
گوگل یعنی گله گاو
میترا در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶۷:
باسپاس از دوست عزیز علی و توضیحات و روایات عالی که اوردند من شخصا نیاز مبرم دارم تا تاب آورم خون جگر را که گه گاه غافلگیرم می کند - تصور این که بلا و رنج ها برای انسان نشان یا پیام آن است که خدا هنوز تو را به یاد دارد خیلی آرامش بخش است و شکیبایی می بخشد به دل های رنجور وابسته و زندانی در تنگنای منیت ...
میترا در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۳:
با پوزش به دوستان عزیز بابک و رضا کاشی ساز و دیگردوستان گرامی امیدوارم از این یادآوری من رنجیده نشوید- من هم مطلقا علاقه ای به بحث های فنی و ادبی ندارم اما صرفا پیشنهاد می کنم شاید بهتر باشد اجازه دهیم هرکس دراین بحر بی پایان به سهم و درک خود آنچه برداشت کرده با دیگران سهیم شود - آیا بهتر نیست به جای منع کردن و انتقاد کردن - بیشتر و بیشتر به همه فضا بدهیم . طبق مرام و آموزه های مولانا که رواداری و سلم و اجازه دادن به هرچیز و هرکس که باشد- قدرت پذیرش و سلم و آشتی با آدمها و تحمل و تساهل ومدارا با نگاه و عملکرد دیگران - به نظر من عمل به همان شراب معنوی است که شما را به این صفحه کشانده است - شخصا فکر می کنم به این بیشتر به مرام مولانا نزدیک است تا تغییردادن و انتقاد و ...
علیرضا ابوالحسنی در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵ - ملاقات پادشاه با آن ولی که در خوابش نمودند:
سلام بسیار از زحمات شما متشکر.
AApezhvak@
من در کانال تلگرامم هر روز یکی از این داستان هارا به علاوه مجموعه ای گزیده از اشعار شعرای معاصر قرار می دهم دوستان می توانند عضو شوند و استفاده نمایند. امیدوارم از این کار من خوشحال شوید و به انجامش رضایت داشته باشید
حسین در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۵۵:
با سلام به دوستان
شاعر آن را به درستی نمی دانم
اما بلحاظ جهان بینی مستتر در آن به ابو سعید ابی الخیر که بیشتر عارف مسلک است نزدیک تر بنظر می آید.
فی الجمله در باره شخصیت و گرایش های فکری خیام، علامه محمد تقی جعفری سخنرانی و نقد جذاب و خوبی داشتند و شخصا نیز نگاه خیام به عالم را نازیبا، جبری و ناصحیح می دانم و تبلیغ و اشاعه افکار و اشعار وی را نمی پسندم .
مراد قطعی شاعر از شعر را بایستی از خود شاعر پرسید اما بنده فارغ از این قضیه و معنی و مراد شاعر و به بضاعت فکری ناچیز خود اینطور فهمیده ام که همه هیاهوهای این عالم هیچ است و بقولی : ای هیچ برای هیچ در هیچ مپیچ....
البته باید تأکید کنم که هیاهوهای عالم هیچ است و هر چه از باطن و ملکوت و حقیقت فاصله بگیرد هیچ تر می شود و گرنه عرفا قائلند که خود عالم جلوات اسمائ و صفات است.
بقولی ما در عالم مجاز هستیم و مانند صورت هایی که تصور می کنند واقعی هستند و بر پرده نمایش می نشینند و گمان می کنند که هستند و قیل و قال می کنند و نقش آفرینی می کنند و ما هم یا بازیگر هستیم و یا تماشاچی..... و شاید گاهی هر دو...!
تماشاچی ها هم دو دسته اند برخی هوشیار و آگاه و برخی مات و مبهوت این پرده نمایش. اگر آگاهی و خود آگاهی ما بالا برود، تقریبا می شویم دستیار کارگردان.... کارگردان را درست نمی دانم که کیست... امثال خیام و دهریون و قائلین به جبر .... کارگردان را دهر و روزگار و.... می دانند و عرفا اندیشه ای دیگر دارند.
این عالم و یا این پرده نمایش را دارای حقیقت و باطن می دانند که البته باطن آن هم باطن دارد و آن نیز باطن دارد و شاید به نظرم الی ما لا نهایه باطن دارد.
می گویند که ما در عالم ماده و خاکی و ناسوت.. هستیم و یا عالم ملک که باطن آن ملکوت و پس از آن عوالم دیگر با نام هایی همچون جبروت و لاهوت و.... است.
اینجا عالم ماده و صورت است و پس از آن عالم مثال و پس از آن عوالم دیگر.... فی الجمله مانند نقش پرده که ذات مستقل ندارد و اگر این پرده نباشد و یا بقول شاعر " گر پرده بیفتد نه تو مانی و نه من" نه ما هست و نه منی است..... بنابراین دنیا و آرزوها و خواست ها و آمال و مشتهیات آن را جدی نگیریم که از پس آن هیچ چیز نیست ، فی الجمله دل به دنیا نبندیم ، دلبستگی باید به صاحب پرده باشد که حقیقت و هست و حق است و گرنه پرده نقش خیالی بیش نیست.
والسلام و لاحول و لا قوه الا بالله
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
تا بجایی رساندت که یکی
از جهان و جهانیان بینی
... می شنیدیم از همه اعضا
همه حتی الورید و الشریان
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده و لا اله الا هو
ضرغام در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲:
هلاک کرد هلاک این چاوشی . واقعا اگه نوشدارو تریاق نبود..............
واقعا محشره محشر....به این زیبایی که میخونه ، منی که اهل شعر نبودم رفتم دیوان شمس رو گیر آوردم.. ای مردمان ای مردمان.......
من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده ام...........
محمد حسین در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۵۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹ - شرم و عفت:
من عاشق شعر های عاشقانه ام که برای نامزدم بخونم
لطفا راهنماییم کنین
ممنون از همتون
سیدمحمد در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۲۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۴ - آغاز منور شدن عارف بنور غیببین:
روفیا خانم
سلام
می فرمایید :
مشتری rule of universe، خود universe یا حق است. با شما موافقم ، بسیار سنجیده و وزین ، ولی ، ولی ، ولی ،
این سخن با ادیان ابراهیمی در تناقض است ، کفر است ، آیا ادیان ابراهیمی حق را جدا ، و ”یونیورس“ را جدا نمی دانند ؟ آیا حق را خدا نمی دانند که یونیورس را آفریده است ؟
نظرتان برایم هرچه باشد محترم است ،
زنده باشید
روفیا در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۴ - آغاز منور شدن عارف بنور غیببین:
علم تقلیدی بود بهر فروخت
چون بیابد مشتری خوش برفروخت
مشتری علم تحقیقی حق است
دایما بازار او با رونق است
جای دیگری مولانا در مقایسه علم تحقیقی و تقلیدی چنین می گوید:
همچو جویست او نه او آبی خورد
آب ازو بر آبخواران بگذرد
آب در جو زان نمیگیرد قرار
زانک آن جو نیست تشنه و آبخوار
نوحهگر گوید حدیث سوزناک
لیک کو سوز دل و دامان چاک
از محقق تا مقلد فرقهاست
کین چو داوودست و آن دیگر صداست
برداشت حقیر از این مقایسه میان علم تقلیدی و علم تحقیقی، همان علم بازاری و علم حقیقی است،
دانش بازاری یا همان دانش الکی برای مارکت گرد آمده است،
به دنبال مشتری میگردد،
و چون مشتری ببیند خوش می درخشد!
نمونه بارز آن همین کتاب هایی هستند که راه یک شبه پولدارشدن و یک دقیقه ای مدیر شدن و یک دقیقه ای خوشبخت شدن را یاد می دهند!
این علم تقلیدی چون :
آب در جو زان نمی گیرد قرار
زانکه آن جو نیست تشنه و آبخوار،
علم تحقیقی همان علم حقیقی است،
برای نیاز مارکت روز گرد نیامده است،
Rule of universe است،
در همه دوران ها و در همه مکان ها کار می کند،
تاریخ انقضا ندارد،
مشتری علم تحقیقی حق است،
مشتری rule of universe، خود universe یا حق است،
بازارش کسادی ندارد،
همیشه یک خریدار ثروتمند و غنی بالذات دارد،
مثل این کتابها نیست که یک سال Best seller می شوند و بعد دیگر نامی از آنها باقی نمی ماند!
علم تحقیقی دغدغه فروش ندارد،
میدرخشد بی آنکه نگران این باشد که آیا کسی او را می فهمد یا قدرش را میداند یا نه؟
مه فشاند نور و سگ عوعو کند
هر کسی بر طینت خود می تند
کمال در ۹ سال قبل، دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۲۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۰۰:
8391
sina در ۹ سال قبل، دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵۴:
بیت هشتم اذ درسته؟؟ یا از ؟؟
حسین در ۹ سال قبل، دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷:
ببخشید. فراموش کردم. واژهی دان در عربی هم هست. اما به معنایی کاملاً متفاوت. پس دان در فارسی نباید از عربی آمده باشد.
حسین در ۹ سال قبل، دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷:
امین کیخای گرامی واژهی "دان" نیز به معنای کم ارزش و جزئی بسیار به کار رفته.
حسین در ۹ سال قبل، دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷:
در اشعار معاصر و در همین وزن من شعری به زیبایی این شعر سایه:
"ای عشق همه بهانه از تست ..." ندیدهام. چنین نمیپندارید؟
محمد حسین خورشیدی در ۹ سال قبل، دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۴:
با درود بر شما . بنده تنها از آقای ابوالقاسم پرتو کتاب واژه نامه را دیده ام . ایشان در این کتاب واژگان تازی را با واژگان پارسی جایگزین کرده اند که برخی از آن ها با بهره بردن از سرایندگان بزرگ پارسی زبان می باشد . کتاب بسیار با ارزشی است . سپاس گزارم
بی نام در ۹ سال قبل، دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:
سلام ـ
من به تازگی به شعر علاقه مند شدم و اطلاعاتی در مورد شعر ندارم ـ اگر تفسیر درست تر شعر رو زیر شعر بزارید ـ ما هم برای یادگیری شعر به نتیجه بهتری خواهیم رسید ـ
من الان گیج شدم و نتونستم به طور کامل اطلاعاتی بدست بیارم ـ دوستان هم که همه با هم دعوا دارن ـ
سپاس از سایت خوبی که راه اندازی کردید ـ
روفیا در ۹ سال قبل، سهشنبه ۱ تیر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴: