عباس بروجردی در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۲۰ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳ - نقطه خال تو:
روزه دارم من و افطارم از ان کنج لب است کاملا درسته
چون مرسومه که موقع افطار روزه داران پس از خوردن چایی یا فنداغ برای دفع رطوبت خرما هم میخورند و حال شاعر خواسته روزه را با کنج لب یار که همچو قند شیرین هست افطار کنه و در مورد خال لب که حرف ب نقطه در زیر بایستی باشه که اون حرف ب خوانده شود شاغر خوش ذوق نقطه را بالای لب دیده و برای انکه موفق به مکیدن لب یار بشود این بهانه را اورده است و بیت چهارم کاملا درست و موزون است
احمد در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹:
اینها همه به غیر از سیصد غزلی است که با مقابله و اندکی عقل خواننده پی میبرد که بی گمان از روی غزلیات سعدی گرته برداری شده با همان وزن و قافیه و که همانا دزدی است و بی ریشگی
احمد در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹:
ای کاش انوری ، دویست سال دیگر زنده می ماند و می دید که حافظ ، خون ِ چند دیوان را به گردن دارد !
در این زمینه ، به بیتی از کلیم کاشانی اشاره می کنم تا مشخص شود که در نزد گذشتگان ما ، سرقت ِ ادبی تا چه اندازه زشت بوده است .:
چگونه معنی غیری برم که معنی خویش
دوباره بستن دزدی است در شریعت من
آنچه در این بیت شایان توجه است این که :
1.شاعر از معنی بردن سخن می گوید .برداشتن کامل یک مصراع که تکلیفش روشن است .برداشتن معنی را نیز دزدی می داند.
2.شاعر تکرار یک مفهوم را حتی در شعر خودش دزدی می داند چه رسد به این که مفهوم را از دیگری برداشته باشد.
حال چگونه می توان گفت که در گذشته ، مرسوم بوده که بیایند و مثل حافظ به راحتی آب خوردن شعر دیگران را به نام خود جا بزنند ؟کسانی که چنین ادعای بی مبنایی را مطرح می کنند یک شاعر دیگر را مثال بزنند که چنین بی پروا عین شعر دیگران را برداشت کرده باشد ؟من نیز حافظ را دوست دارم .اما دوست داشتن حافظ نباید ما را به سوی بی انصافی و ضایع کردن حقوق دیگران و ظلم به شاعران دیگر بکشاند.حقیقت از حافظ ، دوست داشتنی تر است.
احمد در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹:
شبهه ی دوم :حافظ ، با تصرف در شعر ، قدری کار گوینده ی قبلی را بهتر کرده است .
شبهه ی سوم :در قدیم این کارها مرسوم بوده است .
احمد در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹:
خود حافظ در یک جا تضمین به کار برده و نه سرقت ، و آن آن جاست که به برداشت خود از شعر کمال اسماعیل صراحتا اعتراف می کند و می گوید :
گرباورت نمی شود از بنده این حدیث
از گفته ی کمال دلیلی بیاورم :
"گر برکنم دل از تو و بردارم از تومهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم ؟"
2.در شیوه ی دوم که متداول ترین شیوه است شاعر ، با آوردن صفت یا اشاره ای غیر مستقیم، گوینده ی اصلی آن مصراع یا بیت را معرفی می کند ، مثلا "م .امید" وقتی که مصراعی از منوچهری دامغانی می آورد با تعبیر "هنرمند دامغان "به وی اشاره می کند :
گفتم چنان که گفت هنرمند ِ دامغان:
"نوروز ، روزگار مجدد کند همی"
روح الله کرم بستی در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۰:
سلام بنظر من اگر بگذار تا بگریم بجای " بگذار تا بگرییم " بیاد قشنگتره.
روفیا در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:
اگر در ازای می جانت را طلب کردند قبول کن تا معامله صورت گیرد،
چرا که دانایان می دانند حتی خاک در میخانه در زندگی بخشی از آب حیات نیز برتر است!
بهای باده من المومنین انفسهم
هوای خویش بنه گر هوات بیع و شراست
... در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۱:
درود...
برداشت من از این غزل عاشقانه و عارفانه همان حس و حال همین حالایم است
حافظ این غزل رو برای معبود و معشوق لایزال سروده
حداقل از نگاه من اینه...
بسته ام در خمگیسوی تو امید دراز...
تهدید...تعبیر جالبیه همین طور قابل ستایش، نیز تامل..(اما اگر این غزل رو به معشوقی زمینی و عشقی مجازی نسبت بدیم)
نه خطاب به خدایی که نیازمند نیست...
میر در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:
با سلام، در پاسخ به نظر
[بیت هفتم بیشتر منابع به جای بیخ نوشتن میخ که درست هم به نظر میرسه.
Comment by آواره — دی 13, 1394 @ 4:08 ب.ظ]
عرض میشود:
عبارت «میخ امید» که تشبیه استعاری امید به میخ است، و «میخ نشاندن» غیرمتعارف، زمخت معنا و غیر ادبی، و حتی مشوّش هستند به طوری که مثلاً دو معنای متصور «میخهای خیمۀ امید را کوبیدن و خیمه را بر پا کردن» با «امیدهای میخ شکل را در زمین کاشتن» ناقض هم به نظر میرسند یا برداشتی مثل «میخهای امید را (که سَرِ پا بودهاند) خوابانده» که فاقد معناست.
در حالی که بیخ به معنای ریشه است و «بیخ نشاندن» یعنی «نهال کاشتن». در عبارت «بیخ امید بنشاندهست» تشبیه استعاری محذوف به قرینۀ معنایی تناسبی است که بسیار ادبی و استادانه «امید» به درخت تشبیه شده و عبارت به معنای «درختِ امید کاشته است» به صورت آرایۀ تضاد با عبارت «بنیاد صبر برکندهست» در مصرع بعدی به کار رفته که با دو معنای «درختِ صبر را از ریشه در آورده است» یا «بنا و ساختمانِ صبر را از پی و بنیه ویران کرده است» در برابر هم، تضاد لفظی و تکمیل معنایی دارند.
فخرالدین در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:
چه طور میشه گفت حافظ از قرآن و اسلام فراری بوده در صورتی که کل قرآن رو از حفظ بوده؟؟؟؟!!!!!( اصلا چون قرآن رو حفظ بوده بهش میگفتن حافظ)
مشکل حافظ با قرآن و اسلام نیست.حافظ با زاهد مشکل داره.با زهد مشکل داره.من فکر میکنم به قیامت هم اعتقاد داره از اینجاست که میگه:چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست / روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
سید حسن ابرار کاظمی در ۹ سال قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۷ - در شرف این نامه بر دیگر نامهها:
لطفاً حوالہ یِ کامل کتاب این شعر را بنویسید
فرزاد شهزاد در ۹ سال قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:
شیخم به طنز گفت حرام است می مخور
گفتم به چشم گوش به هر خر نمی کنم
۷ در ۹ سال قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:
دیدهام میجست و گفتندم نبینی روی دوست
خود درفشان بود چشمم کاندر او سیماب داشت
ببینی بجای نبینی درست است.
دیده ام میجست=پلکم میپرید
پلکم میپرید به من مژده دادند که او را میبینی
درفشان [ دِ رَ ] صفت از درفشیدن . تابان درخشان . رخشان و نیز به معنای لغزنده و در اینجا به لغزندگی و درخشش جیوه یا همان اشک اشاره دارد
اما نادرست بود زیرا این پرش پلک به دلیل لغزندگی اشکهایم بود نه چیز دیگری
یحیی در ۹ سال قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۰ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:
موسیقی این شعر را علیرضا قربانی در تصنیفی تحت عنوان "ارکستر 2" و به آهنگسازی فرهاد فخرالدینی خوانده است. لینک این تصنیف:
پیوند به وبگاه بیرونی
سهیل قاسمی در ۹ سال قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:
@ آرش:
رباط: کاروانسرا. رباط ِ دو در دنیا را گفته که به سان ِ کاروان سرایی است که دو در دارد و از یک در داخل می شویم و از یک در خارج می شویم. می گوید که چون کسی در این کاروانسرا (دنیا) نمی ماند و ضرورتاً سفر می کند. «که این جا هم رحیل هم عزیمت و مسافران است و هم مرگ.» پس رواق (پیشگاه خانه) و طاق (سقف خانه) که برای زندگی است چه فرقی دارد که سربلند باشد یا پست باشد (مجلل باشد یا محقر)
کمال داودوند در ۹ سال قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۳۵:
9568
علی رمضانی در ۹ سال قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:
سلام
وزن این بیت واسه من نامفهوم بود!اگه میشه راهنماییم کنید.سپاس
گر می به جان دهندت بستان که پیش دانا
ز آب حیات بهتر خاک شرابخانه
مرتضی در ۹ سال قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۳:
درها اگر بسته شود زین خانقاه شش دری
آن ماه رو از لامکان سر درکند در روزنم
خانقاه شش دری استعاره از حواس ششگانه است.
شه رخ در ۹ سال قبل، چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۳ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۰:
من این دو بیتی را در حدود 50 سال پیش اینطور خوانده بودم:
سپید برف برآمد به کوهسار سیاه
و چنبری شد آن سرو بوستان آرای
و آن کجا بگوارید ناگوار شدهست
و آن کجا نگزایست گشت زود گزای
ابراهیم شریفی در ۹ سال قبل، پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۲۸ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۴۰: