گنجور

حاشیه‌ها

مسعود در ‫۹ سال قبل، جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳:

ببخشید ی سوال داشتم نمسدونستم کجا میشه پرسید کسی اینجا میدونی لغت فرگاد چه معنی میده؟

رضا گودرزی در ‫۹ سال قبل، جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۵ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳۹:

مصرع نخست می بایست به این ترتیب اصلاح شود:
به گوش هوش من آمد ندای ساقی دوش...

سهیل قاسمی در ‫۹ سال قبل، جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶:

فعل بیت اول: افتاده است. دو نیم قید ِ حالت است.
فعل بیت دوم: افتاده است. سقیم قید ِ حالت است.
فعل بیت سوم: افتاده است. نقطه در حلقه افتاده است.
فعل بیت چهارم: افتاده است. طاووس در باغ افتاده است.
فعل بیت چهارم: افتاده است. خاک در دست نسیم افتاده است.
فعل بیت پنجم: افتاده است. عظیم قید حالت است. یعنی بدجور افتاده است!
فعل بیت ششم: افتاده است. عکس بر (استخوان پوسیده) افتاده است.
فعل بیت هفتم: مقیم افتاده است. (فعل مرکب) مثل اقامت گزیدن.
فعل بیت هشتم: اتحاد افتاده است. (فعل مرکب) البته می توان این را هم فعل ساده در نظر گرفت!
توجه بفرمایید که بجز یکی دو مورد، هیچکدام فعل مرکب نبود و ایراد ضعف تالیف با در نظر گرفتن فعل های مرکب نامناسبی مثل «دونیم افتادن» و «سقیم افتادن» و «عظیم افتادن» و گفتن این که این فعل ها فعل های نامرسوم و نامناسبی هستند، وارد نمی باشد. ایراد از مرکب گرفتن فعل های ساده است!

سهیل قاسمی در ‫۹ سال قبل، جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

بیت دوم: بعضی چیزها هستند که رنگ می پذیرند. مثل پارچه و کاغذ و ... . بعضی چیزها هم هستند که رنگ در آن ها اثری ندارد. می گوید من غلام همت آن کسی هستم که در این دنیا از هر چیزی که رنگ تعلق می پذیرد بی نیاز است. یعنی فعل ِ این جمله (پذیرفتن) است و (تعلق پذیرفتن) نیست.
بیت سوم می گوید آخه من چطور بهت بگم که دیشب سروش عالم غیب در حالت ِ مستی به میخانه پیش ِ من آمد و چه مژده هایی به من داد؟ {تو که باور نمی کنی! باور کنی هم درک نمی کنی!}
بیت پنجم ادامه ی حرفی است که سروش عالم غیب گفته است. تو جایت اینجا نیست و تو را از کنگره ی عرش صدا می زنند و دعوت می کنند. نمی دونم چه مرگته چسبیدی به اینجا و ولش نمی کنی!
بیت هشتم: ادامه ی نصیحتی است که پیر طریقت می گوید که او هم از رهروی یاد گرفته: به هر چیزی که داری رضایت بده و اخم نکن و گره از پیشانی باز کن. چون در ِ اختیار بر من و تو گشوده نشده است.

سهیل قاسمی در ‫۹ سال قبل، جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:

دور از رخ تو چشم مرا نور نمانده ست. بقول امروزی ها دور از جون شما...
بیت سوم خیال ِ مخاطب صحبت می کند. خیال ِ تو از چشم ِ من می گذشت و گفت ای دریغا که این گوشه (گوشه ی چشم) تبدیل به ویرانه شده است و هیچ چیز باقی نمانده است!
بیت چهارم و پنجم را به هم مرتبط تصور می کنم. یعنی دور نمانده ست ٍ بیت ِ چهارم می چسبد به نزدیک شد ِ بیت ِ پنجم.
می گوید وصل ِ تو اجل را از من دور می کرد. اما از صدقه سر ِ هجران ِ تو دیگه چیزی نمونده! نزدیک شد آن لحظه که مراقب ِ تو بگوید این خسته ی رنجور، از دوری ِ رخ ِ تو از دنیا رفت.
بیت ششم: می دانم که چاره ی هجران ِ تو صبر کردن است اما چگونه صبر کنم که دیگر طاقت ندارم.
اگر در هجر ِ تو از چشم ِ من اشک روان است به چشم من بگویید اشک فایده ندارد تو باید خون جگر بریزی چون دیگر بهانه ای برای هیچ چیز باقی نمانده.

سهیل قاسمی در ‫۹ سال قبل، جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:

غم عشق یک قصه بیشتر ندارد اما عجیب است که هر بار از زبان هر کسی که می شنوم برایم تازگی دارد!

محمد در ‫۹ سال قبل، جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۳:

مردی، کرم، ز آغاز گو
با توجه به بیت بعد و معنای " گوش گران " کالا درست است. معنای تحت الفظی : جوانمردی کن، کر هستم، دوباره بگو .. مصراع بعد هم دقیقا شح همین معناست

محمدامین احمدپور در ‫۹ سال قبل، جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

عجیب است که دراین سایت هرچیزبی ربط وغیرتخصصی منتشرمیشود!چرادوستانی که تخصصی درادبیات ندارند نظرمیدهند وتوجیهات باطل ازیک شعرساده سعدی میکنند؟

ساقط در ‫۹ سال قبل، جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹:

سلام.
به تقریر و بیان دم زنی از عشق معنی دقیقش چی میشه؟
ممنون میشم اگه توضیح بدین.

مهرداد قراریان در ‫۹ سال قبل، جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۵۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:

سایتتون بی نظیره
ممنون

عیسی در ‫۹ سال قبل، جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸۳:

حقیقت انکارناپذیر اینه که اشخاصی چون مولانا در قلّه‌های فهم بشری ایستادن. این بیت به‌نظرم درحال فریاد "سقاهم ربّهم" هست و یک تذکر روشن مبنی بر اینکه باید عمیق‌تر به اشعارشون بنگریم.

روفیا در ‫۹ سال قبل، جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۷ - مناجات:

مهناز جان حسین 1 جان ساره جان
سپاس که می خوانید و می اندیشید و باور مرا به چالش می کشید!
حسین جان یکپارچگی کشت شما را؟
باز بهتر است از اینکه مفتعلن مفتعلن بکشد شما را!

علی در ‫۹ سال قبل، جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۲۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۴ - سبب نظم کتاب:

در بیت:
«در اشارت چنان نمود برید
که هلالی برآورد از شب عید»
بنا به ضرورت عروضی (فاعلن فاعلن مفاعیلن)، «برآورد» باید «برآرد» بوده‌باشد. یا اینکه «از» حذف شود. نسخه‌ای ندارم که بررسی کنم.

عاطفه سالمی در ‫۹ سال قبل، جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:

"گفت موسی با کی است این ای فلان "برخلاف نظر برخی دوستان از نظر گرامری هم صحیح است. مرجع ضمیر اشاره "این" در این مصرع سخن و اواز شبان است؛ موسی گفت: ای فلانی این سخن با کیست؟

ایمان در ‫۹ سال قبل، جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۱۱ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۱۴:

یکی از زیبا ترین اشعار خیلی زیبا بود

سهیل قاسمی در ‫۹ سال قبل، جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:

بیت اول: واعظ برو پی کار خودت چرا داد و فریاد راه انداخته ای؟ من را بگویی باز من دلم را از دست داده ام. تو دیگر چه می گویی؟
بیت دوم: میان اینجا یعنی کمر. کمر یار که خدا آن را از هیچ آفریده، چیز ظریفی است که هیچ مخلوقی تا حالا نتوانسته آن را باز کند. هیچ هم نازک و باریک بودن است و هم شکل پر پیچ و تاب نقش هیچ در نستعلیق
بیت شش: جور یار به این دلیل برای تو عدل محسوب می شود که سرنوشت تو جز این نیست
برو افسانه نخوان و مثل جادوگر ها افسون فوت نکن که من هم از این افسانه و افسون ها زیاد بلدم.

سهیل قاسمی در ‫۹ سال قبل، جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱:

بیت ِ دوم: به عقل نوش را «با احتیاط بنوش» معنی می کنم.
بیت ِ پنجم: دور ِ باژگون ِ سپهر بخت ِ برگشته است که چون خُم ِ واژگونه می ماند. که حتا شراب ِ سر ِ خم هم که می بایست صاف (گوارا) باشد، به خاطر ِ واژگونگی، با دُرد آمیخته شده است (بدمزه شده است)

سهیل قاسمی در ‫۹ سال قبل، جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱:

پرویزن یعنی الک (غربال)
می گوید آسمان مثل ِ یک غربال ِ بالا گرفته شده ی خون افشان است که چیزی که از آن می ریزد سر ِ کسرا و تاج ِ پرویز است.
اینجا صفت ِ بر شده برای سپهر، ضرورتی ندارد! چون نمی خواهد در باره ی سپهر توضیح بدهد. ولی «بَر شده پرویزَن» یک طوری حالت ِ پرویزن را نشان می دهد. یعنی الکی که در بالا قرار گرفته.
من «سپهر، بَر شده پرویزنی ست...» می خوانم

سهیل قاسمی در ‫۹ سال قبل، جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲:

باد صبا به غنچه می وزد و باعث می شود که غنچه در سحرگاهان بشکفد. می گوید ای صبا امشب به من یاری کن که دلم می خواهد فردا بشکفم

سهیل قاسمی در ‫۹ سال قبل، جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:

بیت اول: باز گلی به گوشه ی جمال ِ گل که باعث شده میخواران وقت ِ خوشی داشته باشند.
بیت ِ دوم: باد صبا هوایی می آورد و مشام ما را خوش می کند. آری آری عطر خوش آنهایی که هوایی دارند خوش است.
بیت چهارم: دوست دلخوشی اش به همین ناله ی شب های بیداران است.
بیت پنجم: در بازار عالم خوشدلی پیدا نمی شود. و اگر بنا بر این باشد که از همین چیزهایی که هست یکی را برگزینیم، همانا شیوه ی رندی و خوشباشی عیار ها را بر می گزینم
مصراع آخر: مبادا فکر کنی که جهانداران حال و روز خوبی دارند.

۱
۳۷۲۷
۳۷۲۸
۳۷۲۹
۳۷۳۰
۳۷۳۱
۵۵۴۸