گنجور

حاشیه‌ها

محسن در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۳ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در شکرانه سلامتی ذات اقدس شهریاری دام ملکه د‌ر فتنهٔ باب علیه‌اللعنه و ا‌لعذاب:

نذرکردستم‌ کزین پس هرکجا سیمین‌بریست
گر همه فرزند قیصر سازم مست و خراب
گه ‌کنم با غبغبش بازی چو کودک با ترنج
گه به زلفش درآویزم چوکرکس با غراب
این دو بیت اشتباه تایپی دارد که باعث شده وزن شعر ایراد پیدا کند. باید این گونه اصلاح شود:
نذر کردستم‌ کزین پس هرکجا سیمین‌بریست
گر همه فرزند قیصر سازمش مست و خراب
گه ‌کنم با غبغبش بازی چو کودک با ترنج
گه به زلفشان درآویزم چوکرکس با غراب

مهرزاد ابراهیمیان در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:

سلام به همه،
در مصرع دوم از بیت سوم فکر میکنم اشتباه چاپی رخ داده باشد.به نظرم جایی خوانده بودم:
''کار مُلکست آنچه تدبیر و تأمل بایدش''
به این معنی که آن چیزی که لازمه اش تدبیر و تأمل هست امورات این دنیا و مملکت است و این کارِ یک رندی که با امورات دنیایی و مُلک کاری ندارد نیست.

محمد در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۳۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶ - هفت خوان عشق:

چو چهارده مه برج شرف .....
اشاره به چهارده معصومه باید باشه اینطور که برمیاد

ابوالفضل خطیبی در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۶ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶:

بسمه تعالی - با احترام دربیت یکی مانده یه آخر مصرع دوم ، "همه در روز ازل بر سر اقرار شدیم " صحیح است.

ایمان سهیلی در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۲۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۳:

« ﺩﻟﻢ هوﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ » ؟؟؟ وزن این مصرع با کل غزل مغایر است؛ چرا؟

مجید در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹۷:

من طرفدار پروپا قرص موسیقی سنتی کشورمون هستم وهمیشه از این موضوع که چرا اشعار ناب و فوق العاده شعرای بزرگ ایران دربین جوانان ناشناس موندن رنج میبرم.. باشنیدن آلبوم امیر بی گزند بسیار مشعوف شدم ولذت بردم... کار چاووشی عالی بود..

محسن حیدرزاده جزی در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۰۳ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰:

در بیت چهارم ظاهرا "به" زاید است

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:

منظورم بیت اول بود
ولی باقی ابیات اگر چه مانند غزل همخوانی ندارند ، ولی هم آهنگ و زیبا هستند
اینهم هنری دیگر از سعدی

ارین در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۴۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱:

نیما حان اولا فکر کنم در اشتباهی و این نگفته بهشت نیست با یقین.ی کلا تو بهشت شک داشته تو این رباعی یا در رسیدن بهش.درضمن اینکه یکی فیلسوف و منجم و ریاضی دان و ادیب باشه دلیل بر حق مطلق بودن عقایدش نیست و تو از کجا میدانی عقایدش عوض نمیشده؟اشتباه نکن

ارین در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۴۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:

این منظورش اینه که نماز و روزه فراموش نشه و واجبه تفسیر دیگری هم نکنید!!!!!!!

مهدی خاتونی در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۳۹ - سوگند نامه اسکندر به سوی مادر:

عالی بود

سونیا در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:

مرسی مهناز عزیزم

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:

دوستان اگر بیت اول را مصرع اول در نظر بگیریم و بیت دوم را مصرع دوم ، مشکل قافیه بر طرف می شود. این طور:
ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی وز هر که در عالم بهی ما نیز هم بد نیستیم
گفتی به رنگ من گلی هرگز نبیند بلبلی آری نکو گفتی ولی ما نیز هم بد نیستیم .
مانا باشید

فرزام در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

جای تعصب نیست. ضرباهنگ این غزل کوبتده و تکان دهنده و منقلب کننده است. این که حضرت مولانا در چه حالی بوده و چه می دیده . تنها خدا می داند و بس. می شود عاشق موسیقی سنتی بود و از این آهنگ لذت برد. گمان می کنم آهنگ و ریتم و اجرای محسن چاووشی اندکی از حس و حال حضرت مولانا را منتقل می کند. از این گذشته اگر نسل جوان با صدای محسن چاووشی به مولاناجان ما نزدیک می شود زهی شوق!

حمزه ندیمی قایش قورشاق در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۰ دربارهٔ شهریار » منظومهٔ حیدر بابا:

دوستان توجه کنید
حیدر بابا نه اسمی ملی است ونه نامی افسانه ای است نام تپه ای بلند است که استاد در حیدر بابا ی 2 صراحتا گفته در منظومه سهند نیز در جواب استاد سهند نیز اشاره فرموده " من سنون تک داغا سالدیم بو سسی"
این تپه بین روستای قایش قورشاق و خشکناب واقع شده
روستای خشکناب روستای پدری استاد و روستای قایش قورشاق روستای بوده که عمه استاد در آنجا زندگی میکرده واین منظومه دقیقا خاطرات دو یا سه سال استاداز أقامت ایشان در ان دیار میباشد

حاجی محمدی در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۱۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰ - شتاب شباب:

اظهارات این جانب درمقایسه همین غزل شماره 40شماباچاپ هفتم ص 228 جلداول است

حاجی محمدی در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰ - شتاب شباب:

باسلام .انکارزحمات بیش ازحدتهیه کنندگان این متون ناسپاسی است ولی نمیذانم چرا باحذف ابیاتی ازیک غزل یاقصیده ازشعشعه فکری شاعرمی کاهید؟فی المثل درغزل شماره40چهاربیت اززیباترین ابیات حذف شده است که آدم رابه یادسانسورچی های قدیم می اندازد.(ابیات 3و6و7و9) .البته مواردیکی دوتانیست این حالت رادردیوان تمام شعرا می بینم .به هرحال اززحمات عاشقانه شمامتشکریم.

حمزه ندیمی قایش قورشاق در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۰۴ دربارهٔ شهریار » منظومهٔ حیدر بابا:

منظومه حیدر بابا
این منظومه مربوط به منطقه ای از آذر بایجان شرقی است که در هفت کیلومتری روستای قره چمن شامل سه ده قایش قورشاق،شنگول اباد و خشکناب اکثر محل ها واشخاص نامبرده شده اختصاص به قایش قورشاق میباشد که محل گذاران زمانی از نوجوانی های استاد است در دوران اوایل مشروطه تمام افراد قسمت اول از شاخصین قایش قورشاق وسادات نامبرده شده از شاخصین خشکناب میباشند
ولی کل منظومه رفتار فورکاوریک وروز مره ان دوران بوده که حتی در منظومه از داستان های فورکلوریک زبان ترکی مثل شنگول ومنگول،کور اوغلی،و...استفاده شده مترجم فارسی این اثر جامع و بی بدیل را در حد اثری معمولی وپیش پا افتاده تقلیل داده
متاسفانه این نحو ترجمه ها اثار غنی زبان ترکی را تهی از صنایع شعر،ادبیات،تاریخ ورفتار اجتماعی جلوه میدهند که امیدوارم با اختصاص کرسی زبان ترکی در دانشگاه ها حد اقل از اثار معاصر حفاظت و حراست شود
این منظومه به هر زبانی که ترجمه شده خارج از اسم محل ها وأشخاص دقیقا رفتار فورکلوریک سالهای 1290تا1350 را تجسم مینماید
از مترجمین محترم درخواست دارم در اثار جدید ترجمه حتما زیر نویس معرفی أشخاص ونام محل ها دقت نمایند تا استفاده کنندگان از برگردان این منظومه به أصل منظومه التفات بیشتری داشته باشند

سعید در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:

پاسخ برای جناب امین افشار
دوست عزیز ممنون از زحمتی که تقبل کردید و کامنتی که نوشتید. قبل از هر چیز عذر میخوام از غلطهای املایی که در نوشته م داشتم. حقیر مدت 25 سال است که در ایران زندگی نمیکنم و این اثر گذاشته روی اون نیمچه سواد مدرسه ایم.
در مورد اینکه شعر فوق ومنظور از خواجه پا در گل فرو رفته، شمس بوده یا خیر، با توجه به اینکه اشارات خاص در متن غزل به کیفیت "بودن" و شخصیت خواجه شده، بدون شک حضرت مولانا در مورد فردی سخن میگه که در آسمانها برده سر و موری بده که به اژده ها تبدیل شده. اشارات به سرگذشت یک خواجه صاحب قدم و عاشق داره- که مولانا در پرده برداری از نحوه آزمون سرّ جان در امتحان عاشقان به تعریف و نتیجه گیری یک واقعه پرداخته. بنابراین سخن در وصف کسی است که مست خداوندی خویش است و از این سرمستی مشغول کشتی گرفتن با خداست. بدون شک راوی نسبت به این خواجه ارادت داره و او را در مقام خدایی میبینه. به تصور حقیر با توجه به ارادتی که حضرت مولانا به شمس داره و همینطور وصف مرتبه روحانی این خواجه، منظور مولانا رو در این غزل شمس میدونم.
بهترین شخصییتی که تعریف بسیار خوبی در مورد وادی حیرت و فنا داده عطار نیشابوری است. او در قالب حکایات به توصیف منازل و موانع آن و چگونگی گذر از آن پرداخته. داستان پرندگانی (مرغان) که با نیت و هدف دیدار با سیمرغ، عزم کوه قاف میکنند و مجموع ماجراهایی که از سر میگذرانند در منطق الطیر ماجرای گذار سالک از هفت وادی است. اوایل کتاب اینگونه آغاز میشود:
مرحبا ای هدهد هادی شده
در حقیقت پیک هر وادی شده
ای به سرحد سبا سیر تو خوش
با سلیمان منطق الطیر تو خوش
صاحب سر سلیمان آمدی
از تفاخر تاجور زان آمدی
در اواخر کتاب عطار نیشابور به وصف مختصری از وادی حیرت میپردازه که اینگونه شروع میشود:

بعد ازین وادی حیرت آیدت
کار دایم درد و حسرت آیدت
هر نفس اینجا چو تیغی باشدت
هر دمی اینجا دریغی باشدت
آه باشد، درد باشد، سوز هم
روز و شب باشد، نه شب نه روز هم
ازبن هر موی این کس نه به تیغ
می‌چکد خون می‌نگارد ای دریغ
آتشی باشد فسرده مرد این
یا یخی بس سوخته از درد این
مرد حیران چون رسد این جایگاه
در تحیر مانده و گم کرده راه
هرچ زد توحید بر جانش رقم
جمله گم گردد از و گم نیز هم
سپس سالک مشروط به یافتن راه در تاریکی و گذر از وادی حیرت به وادی فقر و فنا میرسه که که عرفای بزرگی در قالب شعر و کلام پیچیده در ترمه و حریر، به توصیف وادی فنا پرداختند مانند شاه نعمت اله ولی:

هر که آمد بر سر دار فنا
یابد از دار فنا دار بقا
خدمت منصور از آن سردار شد
ذوق سرداری اگر داری بیا
اصلا بحث صرفا شمس نیست که بگیم رسید به مراحل بالا- پس چرا یکهو خار شد ؟! حضرت یوسف پس از یک کشمکش اساسی و جنگ و نبرد با نفس خویش، در جاییکه سربلند از یک رویارویی همه جانبه با شیطان وسوسه برانگیز بیرون میاد و "تسلیم" رو به زیبایی هر چه تمام به معرض تماشا میگزاره، هفت سال به زندان میشه. هفت سالی که او را به خاک و خون میکشه و بسوی عدم رهنمون میشه، و یا داستانی که بر ایوب پیامبر میره و خصلت صبر او را به حد کمال میرسونه و همچنین قصه شاهزاده موسی که یکشبه از اوج عزت به مرحله زلت کشیده میشه، تماما بیانگره اینه که سالکین مشمول امتحانهای طاقت فرسایی میشوند که در پی هر امتحانی منظور و حکمتی است و تا سالک با آنها درگیر نشه، نمیتونه به تعبیر مفاهیم چه در قرآن که کتاب راهنمای سالک است و چه در کلام عرفا برسه. مثلا در قرآن از قصص موسی و معلم و افسر آموزشش یوشع (حضرت خضر) به کرات سخن گفته شده لیکن باز کلامی پیچیده در حریر که تنها کسی که معبر شده باشه به تفهیم کلام میرسه. بعنوان مثال در جایی (به گمونم سوره کهف) موسی و دوستش یوشع در حال گذر از وادی ی هستند که به کنار دریا میرسند و موسی میگوید خوب است از غذایی که بهمراه داریم چاشت کنیم و سپس ماهی بریانی را از خورجین خود بیرون آورده و مشغول صحبت میشوند و ماهی بریان راهی دریا میشود ! و ادامه داستان. برای خواننده عامی مثل من قابل درک نیست که ماهی بریان و سرخ شده بتونه از غفلت شخص استفاده کنه و شناکنان راهی دریا بشه. پس در بهترین حالت و نظر باید بگم نفهمیدم چی شد- در صورتیکه بدون شک نوشته قرآنی حاوی اطلاعات و آموزش است و منظوردار. من نمیفهممش ولی برای سالکی که به سطح خاصی از آگاهی رسیده و الفبای تفهیمی قرآن رو درک کرده، میتونه با تفکر و تحلیل به رمزگشایی برسه و جواب حاصله، یاری کننده او در گذر از مراحل تاریکی گذار از منزلهای آخر طریقت باشه در جهت دیدار با سیمرغ در پس کوه قاف.
شرمنده م نه سواد درستی دارم که بتونم نظر و منظورم رو بهتر برسونم و نه وقت کافی که با جستجو و استناد به فرمایش بزرگانی چون حافظ مولانا صائب تبریزی که از منزل شناسان بزرگ و غولهای عرفان اسلامی هستد، نوشته بیارم و تک تک ابهامات جنابعالی رو مستند پاسخ دهم.
یا علی

alireza۰fa در ‫۸ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۵۶ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » مخمس:

مجتبی عزیز ممنون

۱
۳۶۹۸
۳۶۹۹
۳۷۰۰
۳۷۰۱
۳۷۰۲
۵۵۴۸