بی باک در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
شکایت لزوما نشانه ی خامی نیست.
می تواند علت های دیگری داشته باشد مثل دلال و ناز و غیره. عارفانی هستند که در آغوش معشوق ازل و ابدند ولی شکوه شان گوش فلک را کر کرده است.
در وصل اند و شاکی...
درست است که بزرگان هم ممکن است خطا کنند و فقط معصومان از خطا به دور اند، ولی نمی توان زود بزرگان را تخطئه نمود.
معذرت می خواهم.
بی باک در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲۲:
مرا هم خواب می باید
ولیکن خواب می ناید
هیچ در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
اول و آخر یار
با استناد بر شواهد تاریخی مثنوی معنوی بعد از دیدار با شمس تبریزی تالیف شده است، یعنی زمانی که مولوی به آگاهی و روشنی رسیده و از خرد و بلوغ فکری کاملی برخوردار بوده است. اما اگر "نی" اشاره به انسان کامل و آگاه دارد، پس چه جای جدایی و شکایت است؟! آوردن واژه "شکایت" و "جدایی" نشان از خامی مولوی می باشد. حتی با فرض اینکه هجده بیت نخست دفتر اول مربوط به دوران خامی مولوی می باشد، لیک مولوی تا پایان عمر فرصت این را داشته تا نسبت به بازنگری ابیات (بخصوص بیت آغازین مثنوی) اقدام کند و درصدد تصحیح آن برآید. شکایت از هر آنچه که هست، شکایت از اوست چرا که هر چه هست اوست. در مقام تسلیم، شکایت عین کفر است. از طرف دیگر دیدن هر جدایی نشان از نادانی است. عالم اگرچه که به کثرت می نماید اما یکپارچه در وحدت محض است. دیدن جدایی ناشی از دیدن کثرت است چرا که جدایی در وحدت راه ندارد. عالم و افلاک و هر آنچه در آن است از ازل یکی بوده و یکی هست و یکی خواهد بود. همواره او در ما و ما در او حضور داریم و هر جدایی نشان از نگاه کوته بین ماست. بسیاری از عرفا از جدایی سخن به میان آورده اند اما چون منسوب به دوران خامی ایشان است هیچ خرده ای بر آنان وارد نیست، اما مثنوی معنوی مجموعه ای به غایت نیکوست که با معانی بسیار ژرف همراه است و از دسته کتبی می باشد که کمتر خرده بر آن وارد است و با توجه به اینکه مولوی در زمان سرودن ابیات مثنوی مردی حقیقت بین بوده، انتظار است که سخن به غفلت آورده نشود. حال اینکه هدف از آوردن این شرح هرگز عیب جویی و تحقیر جایگاه مولوی نبوده و نیست، بلکه تاکید دو چندان بر این مهم است که از هیچ کسی بت ساخته نشود چرا که حتی بزرگترین عرفا و اندیشمندان نیز در بعضی موارد از سر غفلت سخن خام به میان آورده اند زیرا که هر انسانی هر چند هم بلند پایه و آگاه باشد گاه گاهی از خطا مبرا نیست!
گمنام در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:
میلادی رومی عزیز،
می دانستید ' هشتک " در فارسی به مانای سوت است؟؟
و هشتک زدن که باید سوت زدن باشد.
گمنام در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:
و اما در باب ایینه سکندر،
من آنچه در فرهنگ ها خوانده و به یاد سپرده بودم از آینه ایشان، در میان نهادم میگویند ترس از تک فرنگیان ویرا به ساختن آینه واداشته بوده است تا کشتی هاشان ببینند، و شگفتا خود فرنگی بوده است!! . من البته میدانم چنین چیزی نمی توانسته است از دید فیزیک نور که اندکی خوانده ام درست باشد .
در باره دعای مانا باشید مهناز گرامی ، به گمانم مرادشان ماندگاری و زندگی دراز باشد.
زندگیتان دراز و روزگارتان بکام باد، بیش باد ، کم مباد
و سرانجام بیت؛ تو بندگی چو گدایان........
مرا به یاد مناجات خواجه هرات انداخت که می فرمود:
خدایا ! بیافریدی مارا رایگان
پس بیامرز مارا رایگان
که تو خداوندی!! نه بازارگان
گمنام در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:
بابک گرامی،
سپاس از یاد آوری شجره نسب اسکندر مقدونی به روایت اروپایی آن، یونانی آن مقدونی آن، که من نیز خوانده ام مگر که از فیلیپوس بالاتر نرفته بودم، سپاس
اما روایت ایرانی چنین می گوید که دارا دختر فیلیپوس را به زنی خواست ، در شب زفاف بوی ناخوش دهان دختر فیلیپوس، پادشاه را خوش نیامد ، فردا وی را به مقدونیه پس فرستاد، اما زن بار گرفته بود. پس از نه ماه و نه روز و نه ساعت و نه......اسکندر زاده شد و فیلیپوس ویرا فرزند خویش خواند.
این کمترین گزارشهای ( و نه گزارشات ) نادرست تاریخ نگاران ایرانی را از راست ترین روایات مورخان غربی معتبر تر میدانم!!. چه کنم!؟؟
امروز به چشم سر می بینم چگونه تاریخ را آنگونه که می خواهند به خورد مردم می دهند
می دانید نام بمب افکن های نیروی دریایی کدخدا چیست؟؟
فرشتگان آبی!!
و حدیث مفصل بخوان
ببخشای سرت را به درد آوردم.
سرت سبز و دلت شاد و خرم باد
فرزاد شهزاد در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۲۵ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳:
درود بر شما ، مصرع اول بیت آخر اینگونه صحیح تر هستش
چو با عشق بتان زییَد سنایی کی چنین گویَد
جلال در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:
دوبیت اول این شعر زیبا ، توسط سید خلیل عالی نژاد ، در یک ترانه زیبا ، در مدح مولا علی بن ابی طالب ، خوانده شده است.
محمد در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۵ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵:
آغاز بیت سوم چنین است:
همه
جامست
و ....
چنان که معنا واضح است.
گمنام در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴:
مقسم ، آن سان که در دهخدا آمده است، بخششگاه است جای بخشش
و شاعر خود در مصراع بعدی می گوید که نمی باید نگران معیشت بود ، قلم شاه جهان یحیا پسر مظفرمحل تقسیم روزی است. رزق هر کس حواله میکند.
داریوش در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴:
سلام در مورد بیت اخر قلم شاه جهان مقسم رزق به معنیه تقسیم کننده روزی شرک الود و از خواجه حافظ چنین منظوری بس بعید مینماید که من در تحقیقاتی که کرد اگر مقسم را با فتحه بخانیم که معنیه ان قسم خورنده .و سوگند خورنده رزق است صحیح تراست که بی شک حضرت خواجه به اینطور معانی عربی اشراف کامل داشته اند پس حافظ قلم شاه جهان )( مقسم بمعنی قسم خورنده و گواه ) رزق است صحیح است باتشکر داریوش بیدل حافظ دوست
گمنام در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۷۹ - قصهٔ «سُبْحانی، ما اَعْظَمَ شَأْنی» گفتن ابویزید قدّس الله سرّه و اعتراض مریدان و جواب این مر ایشان را نه به طریق گفت زبان بلک از راه عیان:
جناب آرش،
به گمانم جناب دکتر سروش ظرف را با مظروف اشتباه گرفته اند، سغراق پیاله است جام است و یکی از ماناهای زفت ، پر ، مالامال، ازیرا سغراق زفت
جام پر از می است
داریوش در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵:
درک صنایع ادبی واقعا سخته، این شعر پر از صنایع ادبیه و چون در قدیم شکر فروشها اکثرا یا مصری بودن یا از مصر شکر وارد میکردن،شوق خودش رو به شوق مگس برای شکر و معشوق شیرین دهانش را به شکر فروش مصری تشبیه کرده، واقعا تعجب میکنم از حرف برخی دوستان
علی اکبر در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۹۴:
بیت ماقبل آخر:
«ویران شود» صحیح است.
میلادی رومی در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲:
موقع خوندن این غزل تمام دندونام مشخص میشن.! : )
میلادی رومی در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:
کالیو امروزه به کودکانی میگویند که بهره هوشی آن ها از 70 -90 است و عمر آنها بیشتر 6 تا 7 سال نمیشود و دوست عزیزمان میلاد به معنای سرگشته و دیوانه است
میلادی رومی در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳:
پیر دردی کش ما گر چه ندارد زر و زور
خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد
در کتاب "الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة" که ما با نام اسفار اربعه آن را میشناسیم در سفر دوم (و ثانیها السفر بالحقّ فی الحقّ) بیان میشود که سفر در صفات خداوند است (دوستان علاقه مند به سایت mullasadra.org مراحعه کنند)
در غزل دیگری از حافظ حضرتشان بیان دارند که(http://ganjoor.net/hafez/ghazal/sh105/)
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
به نوعی در این دو بیت میشود به مقام "پیر" پی برد.! :)
موضوع مد نظرم کمی دلی است بدون مدرک ولی حس کردم بیان کردنش خالی از لطف نیست
باز هم تقاضا از اساتید گرامی دارم که در صورت نیاز حتما نوشته این حقیر را تصحیح کنند.!
میلادی رومی در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:
با عرض ادب خدمت اساتید
یکی از بهترین مصادیق برای شیرین دهنان پیامبر (ص) هم میتواند باشد به علاوه اینکه در شعر در بیت اول سیه چرده بودن هم ذکر میشود.!
و طبق گفته استاد عزیز خانم روفیا چه کسی شیرین دهان تر از پیامبر اسلام.!
میلادی رومی در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:
"خال مشکین که بدان عارض گندوم گون است
سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست"
(و آن عصیان که آدم کرد خال سیاهی بود که نقاش ازل بر چهره آدم نهاد تا به جمال او بیفزاید زیرا کمال آدمیت او در داشتن اختیار و توانایی بر عصیان و طاعت است)
بی باک در ۸ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳: