شمهای از داستان عشق شورانگیز ماست
این حکایتها که از فرهاد و شیرین کردهاند
هیچ مژگان دراز و عشوهٔ جادو نکرد
آنچه آن زلف دراز و خال مشکین کردهاند
ساقیا می ده که با حکم ازل تدبیر نیست
قابل تغییر نبوَد آنچه تعیین کردهاند
در سفالین کاسهٔ رندان به خواری منگرید
کـاین حریفان خدمت جام جهانبین کردهاند
نکهت جانبخش دارد خاک کوی دلبران
عارفان آنجا مشامِ عقل مشکین کردهاند
ساقیا دیوانهای چون من کجا در بر کشد
دختر رز را که نقد عقل کابین کردهاند
خاکیان بیبهرهاند از جرعهٔ کاس الکرام
این تطاوُل بین که با عشّاق مسکین کردهاند
شهپر زاغ و زغن زیبای صید و قید نیست
این کرامت همره شهباز و شاهین کردهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف داستان عاشقانه فرهاد و شیرین پرداخته و به زیبایی و پیچیدگی عشق اشاره میکند. شاعر بیان میکند که هیچ زیبایی و عشوهای نمیتواند تاثیری عمیقتر از آنچه مقدر شده، بگذارد. همچنین، به نیکوییهای عشق در خاک کوی معشوق اشاره میکند که عارفان از آن بهرهمند شدهاند. شاعر در اینجا به احساسات و عواطف عاشقانه افراد تأکید میکند و به زحماتی که عشق واقعی میطلبد، اشاره مینماید. در نهایت، به تفاوت میان انسانهای عادی و عاشقان واقعی و کرامتهای عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: این داستانها تنها بخشی از عشق پرحرارت ما را بیان میکنند، داستانهایی که درباره فرهاد و شیرین روایت شدهاند.
هوش مصنوعی: هیچ مژگان و ناز و عشوهای نتوانستهاند به زیبایی و جاذبهای که آن زلف بلند و خال مشکی دارد، اثر بگذارند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، می بده که آنچه از ابتدا مقدر شده، دیگر قابل تغییر نیست و تدبیر انسان در آن اثری ندارد.
هوش مصنوعی: در کاسههای سفالی رندان به من به دیدهٔ تحقیر نگاه نکنید، زیرا این دوستان برای خدمت به شما از جامی که جهان را میبیند استفاده کردهاند.
هوش مصنوعی: خاک مسیر عاشقان و دلبرانی که در آنجا هستند، بوی خوش و دلپذیری دارد که حس و هوش عارفان را نوازش میکند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، دیوانهای مانند من را کجا میتوانی پیدا کنی که دختر گل را به آغوش بگیرد، در حالی که عقل به عنوان مهر و موم او شناخته شده است؟
هوش مصنوعی: آدمهای معمولی از نعمتهای بزرگ و ویژه بیبهرهاند، در حالی که عشق و محبت به معشوقهای بینوا را به بیرحمی و فخرفروشی تعبیر میکنند.
هوش مصنوعی: پرواز زاغ و زغن زیبا به دنبال شکار و اسارت نیست، این جایگاه بلند را فقط شاهینها و بازها دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شهسوارانی که فتح قلعه دین کردهاند
التماس همت از دلهای مسکین کردهاند
پاکبازان سر کوی خرابات فنا
در مقام سرفرازی خشت بالین کردهاند
سنگسار لعنت جاوید مر ابلیس را
[...]
شام خون آشام گیسو را اگر چین کرده اند
زلف پرچین را چرا بر صبح پرچین کرده اند
خال هندو را خطی از نیمروز آورده اند
چین گیسو را زرخ بتخانه ی چین کرده اند
گر ببخت شور من ابرو ترش کردند باز
[...]
لاله و گل چهره از شرم تو رنگین کرده اند
یوسفی، بهر همین نام تو گرگین کرده اند
نه همین نقش ترا در چشم من جا داده اند
در همه چشمی ترا چون خواب شیرین کرده اند
باخبر باش از زبان خود، که دانایان راز
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.