گنجور

حاشیه‌ها

مەریوان عبدول در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۲:

زۆر جوانە چاوی تۆ ئەو ڕووخسارە گوڵ بارینەی تۆ
دویشەو چیت خواردووە ئەی دڵ ڕاست بڵی بەگیانی تۆ
فیتنە گیڕە ناوی تۆ پڕ شەکرە داوی تۆ
بە تەرەبە پیکی تۆ بەتامە نانی تۆ
مردوو ئەگەر بتبینی تیدەگا کە سەرخۆشی
هەرچەندە بشاریتەوە مەی ئاشکرای دەکا ناخی تۆ
سخت خوش است چشم تو و آن رخ گلفشان تو
دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو به جان تو
فتنه گر است نام تو پرشکر است دام تو
باگرب است جام تو بانمک است نان تو
مرده اگر ببیندت فهم کند که سرخوشی
چند نهان کنی که می فاش کند نهان تو
مولانا: کلیات دیوان شمس، ج2، ل 807، غزل 2152.
و: مەریوان عەبدول

اپیدرمی در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌ام:

تو تحلیل های بسیار معتبر اشعار مولانا
امیر بی گزند رو پروردگار یکتا قلمداد کردند

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۵۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۱۳:

5272

علی عباسی در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴:

ازدست خویشتن فریاد

منو چهر تلارمی در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

با سلام
جای بسی شگفتی است که دوستان فرهیخته
برای این بیت ساده معانی دور از ذهن ارایه می دهند
اگر واژه ی (میان) را که به ضرورت شعری جابجا شده
در جای اصلیش قرار بدهند شعر معنی می شود
آن عسل (اندوخته ای )که زنبور عسل در اختیار دارد
از میان لب شیرین تو کسب کرده است

محمدرضا در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

این خیلی خوبه که فایل صوتی اشعار رو هم قرار دادید ، عالیه ، فقط کاش گوینده ی خوش صدا تر و روان تر میذاشتید ، با تشکر از سایت خوب گنجور

ATAA در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:

که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت
افرادی چنان برای مردم از بهشت و جهنم میگویند که گویی همین الان از آنجا آمده اند و همه چیز را به چشم خود دیده اند.

ATAA در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:

خشت بر دریا زدن . کنایه از کار بیهوده کردن است
نیکخواهانم نصیحت می‌کنند
خشت بر دریا زدن بی‌حاصلست

سعید در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

در جواب کلیه دوستان چه با دین و چه بی دین فقط یه نکته به ذهنم میرسم ایکه توی این غزل که نیاز به رمزگشایی خاصی نداره و مشهوده که حافظ اشاره ای به حادثه کربلا و شهادت امام سوم شیعیان داره. هیچ شکی درش نیست که رنان تشنه لب - بی ابی - سرهای بریده- ولی شناسان- قران و چهارده روایت بی ارتباط بهم هستند و نمیشه گفت تشنگی و تشنه لبی جداست و ضربالمثه.
و فک کنم بحث در مورد این شعر با همین بیت از حافظ جواب داده میشه مخصوصا به مخالفان غزل و باید به سرانجام برسه:

جنگ هفتادو دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند...

رضازادده در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:

این غزل اشاره به نیمه کاره گذاشتن حج توسط سیدالشهداء و رفتن به سوی کربلاست
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
به دو دلی همراهان امام اشاره دارد که مردد هستند که واجب الهی را که حج است برجای آورند یا با امامشان همراه شوند
با این نگاه ببینید و تفسیر کنید
این را یکی از عرفای زنده روزگار برای بنده گفت و دارای کرامات و ارتباطات بسیاری است که چون راضی نیست اسمش برده شود نامی از او نمیبرم
ولی خواستم بدانید این کشف خودم نیست

میترا در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۲ - تفسیر قوله علیه‌السلام موتوا قبل ان تموتوا بمیر ای دوست پیش از مرگ اگر می زندگی خواهی کی ادریس از چنین مردن بهشتی گشت پیش از ما:

تصور می کنم منظور از مرگ پیش از مرگ رها شدن از اعتیاد ذهنی و حسمی به رفاه و راحتی و لذت است . چون لذت و رفاه وراحتی سرنخی است که ما را به ارزش ها و هم هویتی هایمان می رساند که درسیستم عصبی و روانی ما جایگر شده و ما را به واکنش شرطی و مکانیکی و غیر ارادی وا می دارد و به آن ناخودآگاه می گوییم...

مهدی صادق زاده شیراز در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۰۲ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳ - خواب آلودگان:

آخر بیت 4 بجای یار باید بار یا باز باشد. یعنی یکبار دیگر و یا باز بمعنی دوباره.

مهدی صادق زاده شیراز در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۸ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳ - خواب آلودگان:

یک بیت مانده به آخر باید بجای طرب ، مطرب باشد

یاسین بیات در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۸ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۱ : باز این چه شورش است که در خلق عالم است:

همچنین در بند هشتم:
بی‌اختیار نعرهٔ هذا حسین او
سر زد چنانکه آتش از او در جهان فتاد
این ابیات وصف حال حضرت زینب در لحظاتی است که پیکر حضرت سید الشهدا را در مقتل می بینند، بنابراین با این پیش تصویر و پیش زمینه ابیات بالا باید به این ترتیب تصحیح شوند:
بی‌اختیار نعرهٔ "هذا حسین" از او
سر زد چنانکه آتش او در جهان فتاد
به معنی: بی اختیار نعره (فریاد) "هذا حسین" از او (حضرت زینب) سر زد، آنچنانکه گویی آتش او (آتش آن نعره و فریاد، "او" در شعر به منظور جان دادن به کلام بجای " آن" استفاده شده است) به کل جهان سرایت کرد.

یاسین بیات در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۲۷ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۱ : باز این چه شورش است که در خلق عالم است:

همچنین بهتر است کلمات " بضعه الرسول" و "بضعه البتول" و "ابن زیاد" که اسم خاص هستند در داخل گیومه بیایند.

یاسین بیات در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۲۰ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۱ : باز این چه شورش است که در خلق عالم است:

در بند پنجم:
کرد این خیال وهم غلط کار، کان غبار
تا دامن جلال جهان آفرین رسید
بهتر است یک ویرگول نیز بعد از کلمه خیال بیاید:
کرد این خیال، وهم غلط کار، کان غبار
به این معنی که :
وهم غلط کار،این خیال (باطل را ) کرد، که آن غبار(که از واقعه عاشورا بلند شد)
تا دامن جلال جهان آفرین رسید(خداوند را هم متاثر و مغموم کرد)
تا دامن جلال جهان آفرین رسید
در بند هشتم :
پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول
رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول
(حضرت زینب با زبان پر شکایت رو به مدینه می کند و با رسول الله حرف می زند)
بضعه الرسول به بضعه البتول باید تغییر کند، زیرا در اینجا حضرت زینب در وهله اول دارد با پیامبر گله و شکایت می کند،بنابراین فاعل این بیت که حضرت زینب است، نوه پیامبر و دختر و پاره تن حضرت فاطمه (بتول = از اسامی حضرت فاطمه) هستند که طبیعتا (بضعه البتول) نامیده می شوند.
در بند دهم :
یا بضعةالرسول، ز ابن زیاد داد
کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد
در این بند در وهله دوم حضرت زینب به حضرت فاطمه دارد گلایه می کند و طبیعتا روی سخن ایشان با پاره تن پیامبر (بضته الرسول) است که صحیح به کار گرفته شده است.

مسیح در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۱۶ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۴:

خواهش می‌کنم از دوستان آگاه که توضیحی حول معنای این دوبیتی بنویسند.
پیشاپیش ممنونم

nabavar در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

رنگارنگ جانم
پیمانه ات نوشین باد ، من نیز با تو هم پیاله ام
به سوگندت سوگند که جانم سوختی ، که سالهاست بر این یکه تاز میدان بی گناهی و عشق به سوگ نشسته ام.
به سخن مهناز گرامی مانا باشی

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

رنگارنگ گرامی
دوست جانم
نشانی از دوست دادی و از سجده گاه من ، با تو همراهم درین پیمان و پیمایش ،
بر تو و بر پیمانت درود
مانا باشی

رنگارنگ در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

روفیا، دوست جان،
هر بار که شور عاشورا در جان جهان می ریزد،
یاد آن دیگر معصوم ؛ سیاوش ، نیز در یاد خانه دلم بر می خیزد ، در رگ جانم می پیچد، به سوگم می نشاند ، لختی مغانه می گریم ، اشک، آبی به رخ سوخته ام باز می آورد، پس سوگند تازه می کنم:
هرگز تا لبریز شدن پیمانه، از سر پیمان بر نگذرم ،
که زندگی پیمودن پیمان است.

۱
۳۶۱۱
۳۶۱۲
۳۶۱۳
۳۶۱۴
۳۶۱۵
۵۴۸۲