گنجور

حاشیه‌ها

محمد حضرتی در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۰۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۹:

این غزل دو بیت دیگر هم دارد
مابین ابیات 1 و 3
قوت سرپنجه ی مشکل گشای فکر من
در ورق گردانی لیل و نهار از دست رفت

مابین ابیات 5و 6
حاصل عمر پریشان روزگارم چون صدف
تا نهادم پا ز دریا برکنار ، از دست رفت

م ، س در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۲ - مرداس تازی و فرزند ناخلفش ضحاک:

اردشیر خان
مگر در نهانش سخن دیگر است
پژوهنده را راز با مادر است
بدین مانا که : رازی در زندگی او هست پژوهنده باید در مورد مادرش تحقیق کند ، شاید ضحاک از پدر دیگری باشد ،
مانا باشید

سعید در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۳۷ دربارهٔ اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۱ - نوای طاهره:

با درود بی کران به تمامی ادب وموسیقی دوسان
نظر هزار دستان کاملا درست است . با آرزوی تندرستی برای همه ی دست اندر کاران

ئاگر در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:

خیام، همان است که بوده این برداشت های ما از یک رباعیش فقط به درد خودمان می خورد. چرا ما سعی داریم خیام را نزدیک به افکار خودمان جلوه دهیم؟
ترکیب پیاله ای که در هم پیوست
بشکستن آن روا نمی دارد مست
چندین سر و پای نازنین از سر و دست
از مهر که پیوست و به کین که شکست.

شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

ادرار ، در این بیت به معنی دستمزد و مستمری آمده است.

رضا در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:

جره به معنای سبو آمده و با مفهوم شعر همخوانی دارد.

حمید دوست دار مولانا در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۶ - آزاد شدن بلقیس از ملک و مست شدن او از شوق ایمان و التفات همت او از همهٔ ملک منقطع شدن وقت هجرت الا از تخت:

چند صنعت رفت ای انکار تا
آب و گل انکار زاد از هل اتی
اشاره به آیه قرآن: هل اتی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا - معنی آیه : آیا زمانی طولانی بر انسان بگذشت که چیزی قابل ذکر نبود؟
استفهام در این آیه برای تثبیت مطلب است و در نتیجه معنا را به طور سربسته اثبات می کند و معنای آن این است که به طور مسلم روزگاری بوده که نام و نشانی از انسان نبوده و انسان در مقابل زمین و آسمان و خشکی و ... چیز قابل ذکری نبود و هنوز خلق نشده بود تا موجود شود.

اردشیر در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۱۷ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳ - در ستایش دین گوید:

با درود :
امین بزرگوار این که از هم ریشه بودن زبان های هندو اروپایی بخواهیم به وحیانی بودن قرآن برسیم، هرآئینه یک مغالطه است، و از دیدگاه دیگر میدانیم که دفاع غلط خود بهترین نوع حمله است. این بنده ی کمترین هم اگر کتابی بنویسم کاملاً ممکن است که درآن لغاتی و برداشتهایی از فرهنگ های ملل مجاور یافت گردد، بویژه آنکه با کسی یا کسانی از آنان دوست و معاشر باشم. با سپاس از توجه شما

وحید در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۰۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:

این کوزه گر دهر چنین جام لطیف میسازد و باز هم بر زمبن میزندش

... در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۴:

همون نای درسته. چون موقع نواختن، لب بر لب نای یا همون نی میذارن. از طرفی چنگ رو هم در آغوش میکشن یا بر کنار می نهند.
میگه اگه لب بر لبت گذاشت نی شو و اگه در آغوشت کشید چنگ شو.

سام در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۹:

بیت دوم باید بین "قد" و "فات" فاصله باشد: قد فات

سام در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۲:

بیت دوم "إن کان" درست است

دان یئلی در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۱ - پادشاهی هوشنگ چهل سال بود:

خود را گرفتار تعصبات تازی پارسی و از این طریق معذب ننمایید تعصب خوب نیست

رامین امینی در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:

درودی برخاسته از جان،
سخن زیبای سعدی سهل و ممتنع است که در ادبیات جهان کم نظیر است.
سپاسگزارم لذت بردم.
رامین امینی زارع

عباس ، ن در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳:

بهزاد جان
همان مردم چشم درست است
مردمک چشم در ادبیات نداریم ، گویا عوام چنین لغتی ساخته اند
در ضمن پیشنهاد شما وزن شعر را به هم می ریزد
یکبار دیگر بخوانید

nabavar در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:

یا
جمله ی یاران تو سنگند و تو مرجان چرا

nabavar در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:

ببخشید
جمله یاران تو سنگند و تو یی مرجان چرا ؟

مرتضی در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۶ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۳ - زن قاضی ری:

این مصرع غلط املایی دارد
عیب کار تو ازبن مدرسه بود
ازبن اشتباه است و باید به از این تبدیل گردد
سپاس

nabavar در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:

در بیت اول
جمله یاران تو سنگند و توی مرجان چرا
آیا به این صورت درست تر نیست ؟
جمله یاران تو سنگند و تو مرجان چرا ؟

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۴ - فرق میان دعوت شیخ کامل واصل و میان سخن ناقصان فاضل فضل تحصیلی بر بسته:

اجازه می خواهم نقدی هم از من بشنوید
ابتدا از آقا حبیب ممنونم که با دلایل منطقی و محکم خود در رد کم لطفی های جناب { ......} مرا به وجد آوردند که بعداز مدتها بار دیگر چند خطی قلمی کنم
با آقا حبیب موافقم و از یار دیرین گنجوریان بانو روفیا تقدیر میکنم که در آخر نوشتارشان همه را برابر دانستند .
مولانا را می ستایم به خاطر خدماتش به ادبیات و زحماتش به انسانیت ، ولی همه ی ما نقطه ضعف هایی داریم که مولانا با تمام عظمت اش گرفتار این کمبود های ذهنی و ضعف ها بوده است .
بر من مسلّم است که زن ستیزی و تحقیر زن در ضمیر مولانا نهادینه بوده که با دلایل بسیار می توان به اثبات رساند
فقط کافیست اندکی در اشعار او دقت شود
حملهٔ زن در میان کارزار
نشکند صف بلک گردد کار ، زار
حملهٔ ماده به صورت هم جریست
آفت او هم‌چو آن خر از خریست
وصف حیوانی بود بر زن فزون
،،،،،
مولوی را که همه کس را اگر به انتقاد بگیریم هیچگاه از جرگه ی ادب خارج نشده ایم که بسی لازم است
اشعار او را نمی توانم به انسانی واصل و عارف نسبت بدهم که گویی هر لحظه در حالتی و گاهی در دنیای هپروت و خیالبافی غوطه ور بوده است.
انسان واصل که تا به حال عارفان فقط از آن دم زده اند ولی در عمل کمتر دیده شده به جایی رسیده باشند ، {و هنوز هم شک دارم که حسین حلاج آیا خیالبافی می کرده یا واقعاً به حقیقتی رسیده } هیچگاه در تحقیر انسان ها لب نمی گشاید.
،،،
زر و زن را به جان مپرست زیرا
بر این دو دوخت یزدان کافری را
جهاد نفس کن زیرا که اجری
برای این دهد شه لشکری را
این ابیات از زبان کسی تراوش می کند که در نهاد و خمیره اش باور دارد که زن از انسان کمتر است .
او مادر و خواهر خود را هم چنین می دیده ، سخن از باطنش بیرون آمده
جابجای گفتار او میتوان پتک تکفیر و پست انگاری زن را دید ،
،،،
گفت گر کودک در آید یا زنی
کو ندارد عقل و رای روشنی
گفت با او مشورت کن وانچ گفت
تو خلاف آن کن و در راه افت
نفس خود را زن شناس از زن بتر
زانک زن جزویست نفست کل شر
مشورت با نفس خود گر می‌کنی
هرچه گوید کن خلاف آن دنی
گر نماز و روزه می‌فرمایدت
نفس مکارست مکری زایدت
،،
و بسیار که از حوصله ی این مقال بیرون است
،،،
هیچ مقدسی نمی شناسم که از برخورد با انتقاد معاف باشد
مانا باشید

۱
۳۵۷۸
۳۵۷۹
۳۵۸۰
۳۵۸۱
۳۵۸۲
۵۵۴۵