گنجور

حاشیه‌ها

نادر.. در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶:

چو مستم کرده‌ای، مستور منشین ..

عادل در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۰:

این غزل با غزل شمارهٔ 89 عطار خیلی به هم شبیه اند.

عادل در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹:

این غزل با غزل شمارهٔ 430 مولوی خیلی به هم شبیه اند.

احمدرضا در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:

رباعی زیباییست و مفهوم جالبی دارد
ولی نکته ی جالب تر آشنا بودن اروپایی ها و آمریکایی ها با این شاعر بزرگه
این رباعی روی بدن امبر هرد تتو شده و به گفته ی خودش عاشق خیام و ادبیات ایرانه
خب من بیشتر طرفدار فیلمم

... در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۲۲ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۷:

قدیمی ترین غزلی که من در این وزن دیدم، همین غزل از اوحدی هست که دوستمون بهش اشاره کردن. ظاهراً این بحر (کامل) به همراه چهار بحر دیگه (طویل، مدید، بسیط و وافر) بیشتر در اشعار عرب کاربرد داشته و اگر هم شعرای فارسی زبان از این اوزان استفاده می کردن، نوعی تظاهر و تکلف به شمار می رفته.
ولی در اشعار عرب نمونه های خوبی از این اوزان هست. مثل قصیده ای مشهور از ابوعقیل لبید بن ربیعه (م. 41 ه.ق) با مطلع:
عفت الدیار محلها فمقامها / بمنی تأبد غولها فرجامها
در بحر کامل.
البته بعدها از این وزن بیشتر استفاده شد. جامی هم البته غزل دلنشینی در این وزن سروده با این مطلع:
نفحات وصلک اوقدت جمرات شوقک فی‌الحشا
ز غمت به سینه کم‌ آتشی ‌که ‌نزد ‌زبانه ‌کما تشا
معاصران هم از این وزن استفاده کردن، من غزلی از امیری فیروزکوهی هم در بحر کامل دیدم.

سعید ایده لوئی در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۱۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹:

سلام خدمت استادان گرامی.
به نظر من منظور شاعر از "رد مکن" یعنی "زیاده روی" نکن. چون در ابتدا میگه یا با خردمندان خور یا با صنمی لاله رخی خندان خور. که نگه داشتن احترام هر دوی آنها بسیار اهمیت دارد. به همین خاطر بعدش میگه بسیار مخور و رد مکن( یعنی از حد مجاز رد نشو تا از خود بیخود شوی و ناخواسته به آنها بی احترامی کنی و بعدا پشیمان شوی) و منظور از فاش مساز هم یعنی حرفهایی رو که نباید در پیش آنها بزنی, بر زبان اوری. در کل منظور شاعر روشنه. میگه اگه هوس خوردن می رو داری با چه کسایی بخور و موقع خوردن مواظب باش زیاده روی نکنی تا ناخواسته کاری انجام بدی که دیگه از روی شرمندگی نتونی یکباره دیگه با آنها می بخوری. در آخر هم واضح اشاره کرده. گهگاه و پنهان خور .
ممنونم که به حرفهام گوش دادین. اگه اشتباهی گفتم ممنون میشم کسی صحیح اش رو واسمون بگه. یا علی

Shakiba در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵۷:

سلام. معنی دو بیت آخر را لطف میکنید توضیح بدهید.

محدث در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱:

انتخابات!
سواد نامه موی سیاه چون طی شد
بیاض کم نشود گر صد انتخاب رود

نادر در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۱۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۷:

باتقدیر ازشما جملات (ازبلخ به بامیانم سفربود)و(جوانی ببدرقه همراه من شد),(هردو درپی هم روان)و(مادراین حال که ناگاه دوهندو...)بنظر ایجانب صحیح تراست پاینده باشیدوبرقرار.

نادر.. در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

ای مِهر تو در دل‌ها!
وی مُهر تو بر لب‌ها!
وی شور تو در سَرها!
وی سِرّ تو در جان‌ها! ..

طلا در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۰:

الهه جان من کوچکتر از آنیم که بتوانم اظهار نظر کنم فقط در حد فهم خودم توضیح میدهم.
عرفای بزرگی مثل مولانا رو باچشم صورت نباید مورد اظهار نظر قرار بدهیم بلکه با چشم دل آنهارا ببینیم .درعالم صورت آنها فرقی با دیگران ندارند ولی در عالم معنی آنها زنده و ما مثل مرده گانیم. آنها به وسعت عالم رسیده اند و ما هنوز کودکیم.عالم معنی در همین دنیاست.به قول عزیز الدین نسفی ما هم چشم سر داریم و هم چشم serیا چشم دل.و همینطور گوش و زبان و بینی هم به دوگونه داریم .ما انسانها میتوانیم هم در عالم صورت و هم در عالم معنی باهم گفتگو کنیم .یعنی این توانایی در همه ی ما به صورت بالقوه هست .بعضی ها آن را بالفعل میکنند اما اکثریت مثل من آنقدر مشغول این دنیاییم که دنیای درونمان را درک نمیکنیم.ببخشید که طولانی شد.

محسن در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۲۷:

به به حضرت مولانا

ناشناس در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

خانم روفیا
دیل کارنگی دست کم هشت سال پیش از شروع جنگ ویتنام مرده است ( 1955)
و آنوقت چطور در باره سرباز جنگ ویتنام نوشته است خدا میداند و بس.

ابوالفضل در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۳ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۶ - این قطعه را برای سنگ مزار خودم سروده‌ام:

روحشان شاد باد .

ابوالفضل در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۰۷ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۳۲ - بی پدر:

خیلی غم انگیزه اما واقعیت جامعه در بیشتر دوران ها می باشد .

سعید ا...ی در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:

درود در یک حاشیه ی دیگر نوشتم که این اشعار فقط در نسخه ی قزوینی به این شکل آمده است اما در نسخه های خطی چند جور امده مثلا بهم تازیم یا بدو تازیم یا بهم سازیم علی دشتی در کتاب نقشی از حافظ این رو کاملا مشخص کرده که بهم سازیم درست هست حتی خانلری که در نسخه ی خودش به هم تازیم آورده میگه بهم سازیم صحیح تر و عوام فهم تره همه ی مردم این رو می‌فهمند تا بهم تازیم شاعر هم همیشه کلمه ی عوام فهم بکار می بنده
اما به نظر من هم اصل همان است که باید ساقی و من با هم بسازیم تا بتوانیم غم را شکست دهیم یعنی اتحاد اما به هم تازیم معنی به هم تاختن و درگیری رو میده هر چند اینجا معنی باهم تازیدن به طرف دشمن منظور هست

سعید ا...ی در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴:

############
#######
سعید.الف
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
به یاد لعل تو، بی چشم مست میگونت
ز جام غم می لعلی که می‌خورم خون است
ز مشرق سر کوی آفتاب طلعت تو
اگر طلوع کند طالعم همایون است
حکایت لب شیرین کلام فرهاد است
شکنج طره لیلی مقام مجنون است
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی
که رنج خاطرم از جور دور گردون است
از آن زمان که ز چنگم برفت رود عزیز
کنار دامن من همچو رود جیحون است
چگونه شاد شود اندرون غمگینم
به اختیار که از اختیار بیرون است
ز بیخودی طلب یار می‌کند حافظ
چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است
این تصحیح دکتر ناتل خانلری ست تمام توضیحاتی که دوستان در بالا دادند همه صحیح بود ولی شما هیچ در نظر نگرفتید
بنده در حال نوشتن نقدی هستم که باید شعر صحیح رو پیدا کنم اما زیاد در گنجور غلط پیدا کردم ..
دوست عزیز شما از کتاب علامه قزوینی این اشعار خواجه رو آوردید که به تأیید خیلی از حافظ شناسان زیاد غلط وارد کتابش شده چون اصل بر قدیمی ترین نسخه بوده ملاک کار غنی و قزوینی اینه که زیاد غلط وارد کتاب شده تصحیح انتقادی اقای خانلری رو میشه مرجع قرار داد
همچینن دیشب برای یک گروه در تلگرام از گنجور شما داستان رستم و اسفندیار رو کپی کردم مجبور شدم چند تا از ابیات الحاقی رو حذف کنم و پست رو ادیت کنم لطفا ملاک کار برای شاهنامه هم تصحیح انتقادی استاد خالقی مطلق رو قرار بدید اگر وقت کردم زیر همون شعر بیت های الحاقی و کلمه های غلط رو براتون ذکر می کنم
پایدار برقرار و مانا باشید

سعید ا...ی در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴:

ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون است
به یاد لعل تو، بی چشم مست میگونت ز جام غم می لعلی که می‌خورم خون است
ز مشرق سر کوی ی آفتاب طلعت تو اگر طلوع کند طالعم همایون است
حکایت لب شیرین کلام فرهاد است شکنج طره لیلی مقام مجنون است
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی که رنج خاطرم از جور دور گردون است
از آن زمان که ز چنگم برفت رود عزیز کنار دامن من همچو رود جیحون است
چگونه شاد شود اندرون غمگینم به اختیار که از اختیار بیرون است
ز بیخودی طلب یار می‌کند حافظ چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است
این تصحیح دکتر ناتل خانلری ست تمام توضیحاتی که دوستان در بالا دادند همه صحیح بود ولی شما هیچ در نظر نگرفتید
بنده در حال نوشتن نقدی هستم که باید شعر صحیح رو پیدا کنم اما زیاد در گنجور غلط پیدا کردم ..
دوست عزیز شما از کتاب علامه قزوینی این اشعار خواجه رو آوردید که به تأیید خیلی از حافظ شناسان زیاد غلط وارد کتابش شده چون اصل بر قدیمی ترین نسخه بوده ملاک کار غنی و قزوینی اینه که زیاد غلط وارد کتاب شده تصحیح انتقادی اقای خانلری رو میشه مرجع قرار داد
همچینن دیشب برای یک گروه در تلگرام از گنجور شما داستان رستم و اسفندیار رو کپی کردم مجبور شدم چند تا از ابیات الحاقی رو حذف کنم و پست رو ادیت کنم لطفا ملاک کار برای شاهنامه رو هم تصحیح انتقادی استاد خالقی مطلق رو قرار بدید اگر وقت کردم زیر همون شعر بیت های الحاقی و کلمه های غلط رو براتون ذکر می کنم

نادر.. در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

درود روفیا جان..
"اجزاء" فریب و حجابی بیش نیست..
جز "وحدت ذاتی عشق" چیزی وجود نداشته و ندارد و نخواهد داشت..
رباعی موشّحی که پیشتر تقدیمتان کردم نیز بر همین اصل اشاره دارد..

ابوالفضل توسلی زاده در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۵۷:

در سریال پهلوانان نمی میرند، مرشد این ابیات رو اینطور خوند:
حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه ای؟
گفت: یا آب است ، یا خاک است یا پروانه ای!
گفتمش احوال عمرم را بگو،این عمر چیست؟
گفت یابرق است، یا باد است، یا افسانه ای!
گفتمش اینها که میبینی، چرا دل بسته اند؟
گفت یا خوابند، یا مستند، یا دیوانه ای!
گفتمش احوال جانم را پس از مردن ، بگو؟
گفت یا باغ است، یا نار است، یا ویرانه ای !

۱
۳۴۹۲
۳۴۹۳
۳۴۹۴
۳۴۹۵
۳۴۹۶
۵۶۴۹