گنجور

حاشیه‌ها

محمد در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹:

اگر در این بیت :"من همه عمر بر آنم که دعاگوی تو باشم/ گر تو باشی که نباشم تن من برخی جانت"، صورت کنونی -گر تو باشی- درست باشد،شاید "که" به معنی "ولی" و " اما" باشد، چنانچه در جای دیگری سعدی فرموده "ای رقیب این همه سودا مکن و جنگ مجوی / برکَنَم دیده که من دیده از او برنکَنم".این معنی قدیمی برای "که" در لغت‌نامه دهخدا آمده است.در این صورت شاید معنی "گر" نیز در اینجا "همانا" و " که" باشد (باز این معنی در لغت‌نامه آمده است)؛ مجموعن شاید معنی بیت این شود که " تصمیم دارم در همه عمر برایت دعا کنم که تو باشی ولی من نباشم،تن من فدای جان تو باد".

محمد در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۳ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۸ - تمثیل در بیان ظهور خورشید حقیقت در آیینه کائنات:

بنده حاشیه های دوستان رو مطالعه کردم مطالب ارزشمندی بود
لکن معانی هرگز اندر حرف ناید
ک بحر قلزم اندر ظرف ناید
چو ما از حرف خود در تنگناییم
چرا چیزی دگر بر وی فزاییم ؟
خاطرم هست گ هانری برگسن هم بیان رسایی در ناتوانی الفاظ در بیان معنای هستی آورده بود ، در همان فصل پایانی سیر حکمت در اروپا
نقصی در بیان دوستان پدیدار بود . برای فهم معنا باید معنا را لمس کرد ، بازی با الفاظ برای فردی ک تا بحال شیرینی لمس معانی را حس نکرده ثمری ندارد ، درست مثل این ک بخواهید از شیرینی عسل وحشی برای کسی ک حتی شیرینی شکر را حس نکرده تعریف کنید ، وحدت ، خدا ، هستی و مفاهیمی ازین دست تا بمانند شیرینی عسل ملموس نشوند قابل فهم و تکلم نیستند . بنده مطالعه و حرکت با مثل کتاب منازل السائرین را برای فهم امثال این ابعاد لابد منه می یابم

محمد در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹:

دوستان، در بیت "من همه عمر بر آنم که دعاگوی تو باشم/ گر تو باشی که نباشم تن من برخی جانت"، جایی خواندم که به جای "گر تو باشی"، "گر تو خواهی" آمده بود که معنی ساده‌تری دارد.کدام درست است؟اگر صورت کنونی -گر تو باشی- درست است، مصرع دوم به چه معناست؟

محمد در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹:

"برخی" در بیت یکی مانده به پایان به معنی" قربانی" یا "فدایی" است.

مهدی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

سلام
در مورد بیت آخر نظری دارم که دوست دارم دوستان نقد و اصلاح و تکمیلش کنند و آن این است که.
خاموش شوید خاموش شوید که خاموشی همدم بیواسطه ی مرگ است و حیات روحی به دنبال مرگ جسمانی (سکوت: که صداها ناشی از اجسام و کالبد ها هستند و بدون جسم، صدا نه ایجاد می شود و نه انتقال می یابد). به دلیل دچار شدن به بیماری زندگی حیوانی است که از خاموشی، نفیر و متنفرید.
استدعا دارم از نظراتتون دریغ نفرمایید.

شهلا در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۸:

سپاس مهنازجان، روفیاجان، درود برشما

احمد محمود امپراطور امپراطور در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۳۴ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳:

با درود و مهر.!
درین ستمکده دل شکوه‌ای نکرد بلند

علیرضا در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۳۰ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۵۰۹:

هرچه داریم از اوست

khayatikamal@ در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۰۸:

بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 9221

مینا در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹:

بسیار سپاس بابت این وبسایت خوب و شعر یاب زیبا و دلنشین.
من در این شعر به شدت مجذوب مرموز ترین بیت اون یعنی بیتی که حافظ عزیز در اون از آیینه صحبت کرده شدم.
به نظرم یعنی من اینطور فکر میکنم که تشبیه کردن حافظ ب اسکندر کم لطفی بزرگی به جایگاه حافظ هست و نتیجه ای ک من گرفتم تا ب الان کسی در معنی این بیت و فهم راز پشت نقاب آیینه موفق نشده است و این موضوع بخشی از همان اسرار مگوی و البته پنهان شده در میان سایر رموز دیوان حافظ است.

امیر صدرایی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶:

مصرع اخر این شعر"من از آن روز که دربند توام آزادم"در قسمتی از اهنگ امیر عظیمی به نام بی تو خوانده شده. که اهنگ بسیار زیبایی هم هست

رشید رضایی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰:

مستی عشق نیست در سرتو.....رو که تو مست آب انگوری...

خرم دل آن که همچو حافظ...جامی ز می الست گیرد
*الست اشاره به آیه الست بربکم
بیت شعرا از حافظه ولی در مجموع اشاره میکنه که منظورش از می شرابی که ما فکر میکنیم نیست...فکر میکنم شعرای دیگه هم اگه شعراش رو کامل بخونیم متوجه میشیم که منظورشون چیه

علیرضا در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۴ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲ - بیدل حیران:

این شعر رو به این صورت دیدم:
تویی در ملک جان خسرو، چه خسرو؟ خسرو خوبان
بود سرو قدت فتنه، چه فتنه؟ فتنه دوران
جمالت مجمعی باشد، چه مجمع؟ مجمع خوبی
چه خوبی؟ خوبی یوسف، چه یوسف؟ یوسف کنعان
بود چشمت یکی جادو، چه جادو؟ جادوی کافر
چه کافر؟ کافر رهزن، چه رهزن؟ رهزن ایمان
دهان تو بود غنجه، چه غنچه؟ غنچه دلکش
چه دلکش؟ دلکش خرم، چه خرم؟ خرم خندان
چه جانسوز است این آتش، چه آتش؟ آتش محنت
چه محنت؟ محنت دوری، چه دوری؟ دوری جانان
سر کویت بود کعبه، چه کعبه؟ کعبه مردم
چه مردم؟ مردم دیده، چه دیده؟ دیده گریان
صبوحی تا شدت بنده، چه بنده؟ بنده بی دل
چه بی دل؟ بی دل عاشق، چه عاشق؟ عاشق حیران

امیر در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۵ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۳:

چقدر شعرای امیرخسرو شبیه شعرای وحشی بافقیه از نظر محتوا.

روفیا در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب ششم در قناعت » بخش ۱۱ - حکایت مرد کوته نظر و زن عالی همت:

چرا جناب 7؟
من نمی فهمم کجایش مغلطه است.
اینجا مراد سعدی از این چند بیت توضیح مفهوم رضایت است،
رضایتی که صاحبدلان از آن برخوردارند،
می گویند درویشی ادعا می کرد من هر چه بخواهم همان می شود!
ازو پرسیدند چطور ممکن است، چگونه به این مقام بزرگ دست یافتی،
گفت هیچ من هر چه رخ میدهد بدان خرسندم، باران ببارد، باران نبارد، لوتی برای خوردن باشد یا نباشد، من در هر صورت خرسندم!
یعنی انتظار این که جهان بر وفق مراد ما باشد نداشته بلکه خود را با جهان و حوادث خارج از کنترل مان وفق دهیم.
البته نیک می دانید که شعرا هنگامی که درباره یک حالت روحی سخن می گویند یا تمثیلی می آورند، به نقطه کمال آن یا پست ترین حالت اشاره می کنند تا ما آن موضوع را بهتر درک کنیم.
بعید به نظر می رسد مراد سعدی حالت انفعال بیمار گونه ای باشد که در آن همه چیز علی السویه باشد، درک نقطه حداقل رضایت که منجر به خودکشی آدم ها می شود و آنان را وا می دارد به حد اعلای ممکن اعتراض خود را اعلام کنند و همچنین درک نقطه حداکثر رضایت چنانکه درویش داستان ما تجربه اش کرده بود موجب می شود ما طیف های گوناگون خرسندی را بهتر بیابیم. در میانه های این دو سر طیف هم الی ماشاء ا... کسانی هستند که یا از فیزیک خود راضی نیستند یا از توانایی هایشان، یا از حوادث زندگیشان، یا از شرایط زادگاهشان یا از مادرشان یا از فرزندشان یا....
درمثل نباید انتظار داشته باشیم تمام اجزای مثل نظیر به نظیر در جهان واقع به وفور یافت شود، اگر هم در تمام تاریخ بشر کسانی بوده باشند که زر و خاک هیچکدام در ایشان هیجانات متفاوتی ایجاد نکند بسیار بسیار نادرند و من و شما به احتمال زیاد آنقدر خوش شانس نیستیم که تنه مان به تنه شان بخورد.
آیه بیست و سه سوره حدید چنین هشدار می دهد :
لکیلا تاسوا علی ما فاتکم ولا تفرحوا بما اتیکم
تا مبادا از آنچه از دست می دهید تاسف بخورید و مبادا از آنچه به شما داده شده است خوشحال شوید!
ولی مگر می شود؟
مگر غم و شادی را می توان انکار کرد؟ یا حذف؟
البته که نه، می خواهد بگوید برای این یک دقمرگ و برای آن دیگری ذوقمرگ نشوید!

جعفری در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۷ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸:

بیت دوم مصرع اول اشتباه است
آن نفس بهیمی درست است در نسخه نفیسی. و منظورش نفس حیوانی و نفس اماره است

۷ در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۶:

این نقطه ها ربطی به مدل ایرج خانی ندارد بلکه از معجزات جاویدان محمد علی فروغی(خ.ل.ک) است.

۷ در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب ششم در قناعت » بخش ۱۱ - حکایت مرد کوته نظر و زن عالی همت:

از بیت نهم آغاز حکایت دیگر است که نادرست با این حکایت سرهم گردیده است.
اما از همین بیت و دو بیت یعدی:
شنیدی که در روزگار قدیم
شدی سنگ در دست ابدال سیم
نپنداری این قول معقول نیست
چو راضی شدی سیم و سنگت یکی است
چو طفل اندرون دارد از حرص پاک
چه مشتی زرش پیش همت چه خاک
سخن نادرستی میباشد و میشود گفت مغلطه شده است.
مثلا اگر یک اسکناس 1000 تومنی دست من باشد تا ابد همان خواهد اما مثلا دست مبارک شاه نعمت به آن بخورد هیچ جای شگفتی نیست که به 1000 دلاری تبدیل شود.این نظمی که در تک تک ذرات طبیعت است جایی برای این گونه خیالها نمیگذارد.
از اینکه کودکی به مرحله ای نرسیده که بفهمد چه میکند چه نمیکند و اختیاری ندارد نمیتوان نتیجه گرفت خاک و زر پیش فلان و بهمان ارزش دارد یا ندارد و جدا از اینکه اینگونه باشد یا نباشد دلیل انجام کارهای فراباور نیست.خلاصه استدلال سست و نابجایی است.

نریمان در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۶:

عالمیست صحیح هست نه عالمست

نریمان در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۶:

این که بعضی از اشعار ایرج‌میرزا و یا هجوسرایان ابیاتشان اینگونه نگاشته شود که خود خواننده دریابد که سه نقطه چیست هرچند شیوه اشتباهی هست ولیکن لغات و کلمات با بار منفی و تابو در اکثر کشورها مشکل نگارش پیدا می‌کنند نیز حرفی نیست و باید منتظر گذار از تابوها بود و احترام به آزادی بیان رخت تازه‌ایی بر تن کند باید سوخت و ساخت ولی این که دیگه خیلی مسخره هست جاهای خالی رو پرکنید؟ چرا؟ اکنون دسترسی به دیوان استاد سخن ندارم تا علت اینکار رو دریابم. ولی حتماً از سایر دوستان هم که اطلاعی از این ابیات دارند توضیحی بنویسند

۱
۳۳۴۷
۳۳۴۸
۳۳۴۹
۳۳۵۰
۳۳۵۱
۵۶۲۳