خرم روزگار در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:
جناب فرخ
مایه سپاسگزاری است ار از این یک میلیون ( دو کرور )
با ر تشبیه چند مورد را در همین غزلیات سعدی با ما در میان نهید.
مهناز ، س در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:
حقیقت دیگری نیز معروف است :
در خانه ی کعبه به هر سو نماز بخوانی رو به کعبه است
مهناز ، س در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲:
گرامی فرخ
موریانه به دو معناست ، درین جا ، نه آن حشره ایست که چوب میخورد .
زنگاری باشد که آهن و فولاد را ضایع کند.(برهان ). زنگاری که آهن و فولاد را ضایع می کند به طوری که از صیقل کردن برطرف نشود. (ناظم الاطباء). :
بس که دنیارا کمر بستم چو مور دانه کش
مدتی چون موریانه روی در آهن کشم .
آهنی را که موریانه بخورد
نتوان برد از او به صیقل زنگ.
سعدی
مانا باشید
فرخ مردان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:
@نادر..:
درست می فرمایید."به پای رقص در آمدن" یعنی شروع به رقصیدن کردن.
اگر آن خواننده معروف که میگن خونده باشه" ...که گر ز پای درآیم به دربرند به دوشم" دبگه خیلی عجیب غریب بوده.
همیرضا در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۲ - پرسیدن معشوقی از عاشق غریب خود کی از شهرها کدام شهر را خوشتر یافتی و انبوهتر و محتشمتر و پر نعمتتر و دلگشاتر:
عبارت «سم الخیاط» در برگردان عربی شعر منطقی راضی توسط بدیعالزمان همدانی (به خواستهٔ صاحب بن عباد و به نقل از عوفی در لباب الباب!) به کار رفته.
اصل شعر این بوده:
«یک موی بدزدیدم از دو زلفت
چون زلف زدی ای صنم به شانه
چونانش به سختی همی کشیدم
چون مور که گندم کشد به خانه
با موی به خانه شدم، پدر گفت:
منصور کدام است ازین دوگانه؟»
که عربی آن شده:
«سرقتُ من طرّته شَعره
حین غذا یمشطها بالمشاط
ثم تدلحت بها مثقلا
تدلح النّمل بحب الحناط
قال ابی: من ولدی منکما؟
کلا کما یدخل سمّ الخیاط»
به نقل از ادبیات تطبیقی فارسی ـ عربی / دکتر مهدی محقق:
پیوند به وبگاه بیرونی
فرخ مردان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۴ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲:
@رسته:
دوست گرامی از توضیح بسامانِ شما ممنونم. ای کاش که کسی هم راجع به رابطه موریانه و آهن توضیحی میداد. شاید عقیده ای در قدبم بوده راجع به موریانه؟
و ای کاش که آن بزرگوار مفروض توضیحاتی هم راجع به دو بیت آخر میداد.
فرخ مردان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:
اساتید گرامی، علمای بزرگ:
"جفای دوست زنم ، گر نه مردوار کشم"
یعنی ابنکه اگر من جور و جفای یار را تحمل نکنم من را به همان شمشیر جفای دوست بزن.
زنم= من را بزن
تشبیه جفای یار به شمشیر یک میلیون بار در همین غزلیات سعدی تکرار شده.
فرخ مردان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:
@Suri
"هزار بادیه سهلست با وجود تو رفتن
و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم"
یعنی که هزار صحرای خشک رو با بودنِ با تو میشه رفت.تازه اگر راه رو هم گم کنی، در واقع گم نکردی و هر طرف که بری بسوی یاره(چون مقصد واقعی عاشق معشوق هست).
یادِ این افتادم که تو قطب جنوب هر طرف که بری به طرف قطب شماله! یابقول انگلیسی زبونها "همه راهها به رم ختم میشه"
حسین چمنسرا در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۳ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:
در بیت دوم : " چون توان پوشیدن این آب سر بگذشته را " ، " ز " اضافی است
حسین چمنسرا در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۱:
وزن باید به مفعول مفاعلن مفاعیلن اصلاح شود
محسن در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۲۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » گئتمه ترسا بالاسی:
امیدوارم اشتباه جناب نادر در آذری خواندن ترکهای، ایران عمدی نباشه .
این شعر در ترکیه هم کامل فهمیده میشه .
خود کسروی هم یک چیزی ادعا کرده که مرغ پخته بهش میخنده .
من دوستان را ارجاع میدم کتاب آذری زبان باستان کسروی را با دید انتقادی و منصفانه بخونند .آنوقت ببینند که ادعای کسروی چقدر سطحی و پر از غلطهای فاحش است .
همه میدونند که به تاسی از استالین این نام گذاری کذایی هم در ایران درآن زمان متداول بود .برای جعل هویت ترکها .
و اما بعد
در بیت دوم در صدای استاد "مهتاب گئجه سی "گفته میشه نه" آیلی گئجه"
فرخ مردان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۹:
@7:.. تبدیل شد به...
فرخ مردان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۹:
@7: فعل "انداختن" چجور یهو تیدیل شدن به" زدن=نواختن"؟!
منصور بنانی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۶۱ - بیمار شدن فرعون هم به وهم از تعظیم خلقان:
مشاهده ترس
عقل جزوی آفتش وهم است و ظن
زانکه در ظلمات شد او را وطن
بلکه می افتی ز ترس دل به وهم
ترس وهمی را نیکو بنگر بفهم حضرت مولانا
1- ترس طبیعی
همانطور که قبلاً گفته شد ترس یک مکانیزم دفاعی و طبیعی برای مقابله به موقع و سریع در برابر عوامل خطرناکی است که جان ما را تهدید می کند! بدون این مکانیزم خداداد، نسل بشر منقرض می شد. این ترس طبیعی از هوش بدنی و آگاهی ورای فکر و مکانیزم یا پاسخ جنگ یا گریز Fight-or-Flight Response منشاء می گیرد.
2- ترس روانی و خود کاذب
در اینجا منظورمان ترس های روانی و ذهنی است. ترس هایی که در واقع در خود کاذب یا "خود جدا مانده " ریشه دارند. خود کاذب از دو کیفیت اصلی برخوردار است: فقدان یا کمبود؛ و ترس یا مقاومت. کیفیت فقدان و کمبود سبب می شود که دچار حرص و طمع شود و به موضوعات چنگ بیاندازد تا این فقدان را بلکه جبران کند.
کیفیت ترس یا مقاومت (ریشه ترس مقاومت یا نخواستن و فرار است) هم باعث می شود که در مقابل موضوعات نا خوشایندش، مقاومت بورزد و نسبت به آن ها واکنش خشم، سرکوب، ترس و یا فرار نشان دهد.
3- مشاهده ترس از طریق خود حقیقی(آگاهی ورای فکر)
ترس روانی مانند اغلب هیجان های روانی و فکری، تلفیق و ترکیبی از افکار و حس های بدنی body sensation است.
اما آنچه باعث قدرت گرفتن و ماندگاری ترس می شود، حاشیه ترس است. یعنی به محض بروز ترس، افکاری در ذهن ما خطور می کند: من باید از این ترس رها شوم. من این را نمی خواهم... در واقع با این مقاومت فکری، ترس قوی تر می شود. زیرا ماهیت ترس بر مقاومت، عدم پذیرش و فرار استوار است.
حال اگر بتوان " افکار حاشیه ترس " را معلق نگه داشت و به جای آن؛ اشتیاق و کنجکاوی برای شناخت ترس را جایگزین نمود، می توان به مشاهده ناب ترس اقدام نمود.
مانند زمانی که در کوه به یک گل کوچک عجیب برخورد می کنی و می خواهی آن را از نزدیک خوب ببینی! ترس را هم با کمک آگاهی ورای فکر؛ مشاهده و لمس کن!
با معلق نگه داشتن افکار حاشیه ترس، آنچه از ترس باقی می ماند حس های بدنی(افزایش ضربان قلب و تغییر ریتم تنفس، گرما ، سرما، مور مور، سنگینی، فشار و...) در ناحیه سینه یا شکم است که آنها هم نه خوب هستند و نه بد! نوسانی از انرژی آگاهی ناب هستند...
با این تمرین مشاهده گری، کم کم با اصل وجود خود، یعنی خود حقیقی (متعالی ) یا همان فضای بیکران آگاهی ناب، آشنا می شوی.
فضایی که هیجان ها، افکار، صداها، بوها، رنگ ها، حس های بدنی به شدت متغییر و زود گذر در آن عبور می کنند. موضوعات زود گذر آگاهی از این فضا می گذرند بدون اینکه به آن آسیب بزنند:
4- مولانا و دو خصوصیت خود متعالی
"فضای بودن و آگاهی بیکران خود متعالی" از موضوعات آگاهی، از حوادث مختلف و حتی مرگ آسیب نمی بیند. به قول حضرت مولانا:
زهره دارد حوادث طبعی
که بگردد بگرد لشکر ما
علاوه بر آسیب ناپذیری، فضای عشق و صلح بیکران هم از دیگر خصوصیات خود متعالی است:
چه گرمیم، چه گرمیم! از این عشق چو خورشید
چه پنهان و چه پنهان و چه پیداست، خدایا
موضوعات بیرونی، افکار و هیجان های ذهنی از جمله ترس ها، چنان توجه ما را به خود جلب کرده اند، که از اصل وجود و فطرت الهی مان غافل مانده ایم. مسلم است؛ هر چه به خود متعالی و آگاهی ورای فکر که اصل وجود ماست، بیشتر نزدیک شویم و دروغین بودن خودکاذب را بهتر درک کنیم، ترس های روانی ضعیف تر شده و آرامش و صلح درونی را که همواره همراه ما بوده است؛ ملاقات خواهیم کرد...
گاه نوشت های منصور بنانی: www.mbanani.com
کانال سایت: پیوند به وبگاه بیرونی
محسن شفیعی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۲۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۱۶:
بیت پنجم
ز طوق فاخته دیوانه ای است زنجیری
فرخ مردان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۲:
خطا=ختا :
همه مرز چین با خطا و ختن
گرفتش ببازوی شمشیرزن
(فردوسی)
حسن روشن در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۲۳ - حکایت آن اعرابی کی سگ او از گرسنگی میمرد و انبان او پر نان و بر سگ نوحه میکرد و شعر میگفت و میگریست و سر و رو میزد و دریغش میآمد لقمهای از انبان به سگ دادن:
به نظر میرسد این دوبیت به شکل زیر صحیح است
گفت در ملکم سگی بد نیکخو
نک همیمیرد میان راه او
گفت چون ندهی بدان سگ نان و زاد
گفت تا این حد ندارم مهر و داد///
شکل صحیح:
گفت در ملکم سگی بد پاسبان
نک همیمیرد میان راه آن
گفت چون ندهی بدان سگ نان و زاد
گفت تا این حد ندارم اتحاد
فرخ مردان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵:
@پویا: از کِی تا حالا حاج فرج دباغ شده معیار کارهای سعدی؟
فرخ مردان در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۲۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰:
@نگین @جواد هاشمی:
1-در کلیات سعدی،نسخه فروغی غرل 424 هست.
2- در اون نسخه، "هیچ"ی در کار نیست!
3- اگر شعر از کس دبگری هست، تکلیف تخلص سعدی در بیت آخر چیست؟
همیرضا در ۸ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳: