بابک چندم در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷:
آقا رضا گرامی،
توصیه می کنم که این بیت را اینگونه بخوانی:
به مطربان (توقف کوتاه و بدون کسره) صبوحی دهیم(توقف کوتاه) جامه چاک (جامه همزه ندارد)
بدین نوید (توقف کوتاه) که باد(توقف کوتاه و بدون کسره) صبح گهی آورد
مطربان: در درجه اول "آنان که طرب می آورند، می آفرینند"، و در درجات بعدی نوازندگان و رامشگران
صبوح: پگاه یا اول صبح که نشانه از نور است ، می صبحانه یا میی که صبح یعنی نور می آورد
جامه چاک: آنکه از خود بی خود شده و جامه خود را دریده، نشانه از خود بی خود شدن است
*باد: باد صبا که از ملکوت می آید و همواره خوش خبر است
صبح گه: نشانه از نور، روشنایی پس از ظلمت
در این دو مصراع می گوید:
ما که از خود بی خود شده ایم، حال به آنانی که طرب می آورند پیاله ای از " همان می" دهیم که ما را چنان کرده...
بدین نوید که باد خوش خبر صبا با خود آورد، حال باد چه نویدی آورد؟>>> صبح گه یا نور و روشنایی پس از ظلمت...
به عبارت ساده تر:
باد صبا با خود نوید نور و روشنایی پس از ظلمت آورد، ما که از خود بی خود شده ایم حال به نشاط افروزان نیز پیاله ای از "همان می روشن کننده" یعنی همان نور پس از ظلمت دهیم...
صبح گه، باد صبا، جامه چاک، مطربان، و صبوح همگی تمثیلند...
صبوح در کنار جام می صبحانه، معنی پگاه یا اول سحر که نور تابش خود را شروع می کند را نیز داراست.
*باد صبا و وصفش را شما به یقین در لغتنامه ها یافتی،(گویا توضیح شما در حاشیه دیگری بود)
باری، در اینجاست "که محک تجربه آید به میان...":
برای شخصی که در آذربایجان مثلاً در خوی است باد شمال شرق از کوههای دربند و قفقاز می دمد حال برای شخص دیگری که در چابهار بلوچستان است باد شمال شرق از کوههای تفتان و بلوچستان...
خلاصه آنکه باد صبا یک تمثیل است از نسیمی که از ملکوت می آید و ملکوتی است...
در تعبیر و توصیف این ابیات می باید که تامل بسیار کرد، آنچنان که خود می گوید:
".یک نکته ازین معنی گفتیم و همین باشد"...
همایون در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲:
سخن و کار در این غزل به هم وصل میشوند
سخن گوشه ائ نه چیز از عمل است عید اما برابری ایندوست
مجموعه ائ از تجربیات دیرین و فراوان انسانها بصورت عید در میاید و نوروز ما از برجستهترین عید هاست
در روز عید انسانها از واقعیت خود نیست میشوند و واقعیتی یگانه میابند که میتواند کار ساز باشد
این تجربه را جلال دین با شمس به تنهایی بدست آورده است و خود به تنهائی از نیست به هست راهی باز کرده است و دیگر نیازمند سخن گفتن برای کار کردن نیست و اینگونه حق سکوت و یا خاموشانه ائ گران بها از شمس خود دریافت کرده است
رضا در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹:
منم که دیده به دیدار دوست کردم بـاز
چه شکر گویمت ، ای کارساز بـنـدهنـواز ؟
چنانکه قبلاً نیزگفته شده،حافظ وشاه شجاع بایکدیگرروابطِ دوستیِ صمیمانه ای داشته واین روابط درگذرزمان گه گاه دستخوش دگرگونی هایی نیزبوده است. علاوه براین شاه شجاع نیزازطبع شعری روانی بهرمندبوده وغزلیّاتِ خوبی ازخودبه یادگارگذاشته است. اووحافظ اغلب بایکدیگرمشاعره نموده واشعاری را دریک ردیف وقافیه می سروده وطبع آزمایی می کردند. ازجمله این غزل مورد بحث راکه حافظ دراستقبال ازغزل شاه شجاع سروده است.
برای درکِ بهتراین غزل ابتداچندبیت ازغزل شاه شجاع را ازنظرمی گذرانیم:
"به هر طریق که پیش آید از نشیب وفراز
تویی دلیل من ای کار ساز بنده نواز
به سعی و کوشش من کار من میسّر نیست
چنانچه ساخته یی ، هم بر آن نسق می ساز
مرا عنایت از چنگ حادثات ربود
تو واقفی که چه دیدم ز دهر شعبده باز
هزار راه مخالف ز دست پرده چرخ
کسی شنید که از من برآمدت آواز
همای همت من منت کسی نکشید
زطوق فاخته خالی است گردنِ شهباز"
بطوریکه ملاحظه می گردد حضرت حافظ درغزل خود که درپاسخ به شاه شجاع سروده، به عمد چندتا ازواژه ها وکلماتی که شاه شجاع استفاده کرده بهره بُرده تا جویندگان ِ حقیقت در رمزگشایی ازغزل وپیداکردن ِ شان نزول ِ آن به مشکل برنخورند.
کارساز : سامان بخش ، چارهگر
بندهنواز :مهربان ونوازشگربنده
معنی بیت : خوشا که این من هستم که چشمانم به جمال یار روشن شده است (منظورازیارشاه شجاع است که پس ازمتواری شدن دوباره باموفقیّت به شیراز بازگشته وچنانچه خودنیز درغزلی که سروده باعنایتِ خداوندی ازبلایا نجات یافته است.) ای خداوند چاره سازِ ونوازشگربندگان، چگونه شکر توگویم به خاطر این لطفی که درحقِّ من کردی ومرا شایستگی ِ دیداربا دوست(شاه شجاع) را بخشیدی تادوباره اوراببینم.
نیازمـنـدِ بـلا گـو رُخ از غـبـار مـشـوی
که کیمیایِ مـُرادست خاکِ کوی نـیـاز
"نیازمندِبلا" : نادار و فقیر دراینجا رهروِ کوی دوست وبه نوعی اشاره به شاه شجاع نیز هست که مصیبت های زیادی دیده است. حافظ به مددِ نبوغ خویش این دورا درهم آمیخته است.
بلا : هم رنج و مصائبِ طریق عشق است وهم گرفتاریهایی که شاه شجاع دیده ودرنهایت به این حقیقت رسیده که عنایتِ خداوندی کارساز وی بوده است.(بیتِ سوّم غزل شاه شجاع) بنابراین بلا ومصیبت، نعمتی بزرگ هستند که باعثِ بیناییِ چشم دل می گردند.
کیمیا : مادهای که در قدیم به دنبال کشف آن بودند تا فلزاتِ کم ارزش را به فلزاتِ گرانبها تبدیل کنند ، مثلاً مس را طلا کنند.
مُراد : نهایت آرزو و خواسته "رخ از غبارمشوی" یعنی گَردوغبار طریق عشق ازرخسارپاک مکن وازرفتن بازنمان.
معنی بیت : برآنانکه عاشق صادقند وازرنج ومشقّتِ طریق عشق استقبال می کنند(شاه شجاع نیز دراین دسته گنجانده شده است) بگو از تلاش وکوشش ورفتن بازنمانند، همچنان تا رسیدن به سرمنزل ِمقصود بی وقفه به پیش تازند. مبادا گردوغبار راه ازرُخ بشویند وازادامه ی راه بازمانند! این گردو غبار طریق عشق، کیمیای توفیق وکامیابیست.
آنان که اهل کام ونازند درکوی عشق راه ندارند، رنج و سختی کشیدن در راه عشق،روح ِانسان راصیقل داده و به کمال واقعی میرساند. بلا ومصیبت چشم وگوش ِ عاشقان راباز کرده و مس وجودشان را به طلا تبدیل میکند. وازآن پس است که عاشق به عیشِ وصال کامروا وکامیاب می گردد. ازهمین روست که بند وبلا وگرفتاری درطریق عشق،به کیمیای مرادتشبیه شده است.
مقام ِ عیش میسّرنمی شود بی رنج
بلی به حکم بلا بسته اند روزاَلَست
ز مشکلاتِ طریقت عِنان مَتاب ای دل
که مـرد راه نـیـنـدیـشد از نـشیـب و فراز
درتعریفِ "طریقت" عرفا اختلاف نظرهای زیادی دارند. بعضی آن را عبورازشریعت دانسته وبرخی دیگرانجام دستورات شریعت را لازمه ی ورود به طریقت می دانند. امّا باروحیّه ای که ازحافظ سراغ داریم، حافظ تعریفِ منحصربفردی ازطریقت داشته وبه هیچ یک ازتعاریفِ عرفا اعتقادی ندارد. درنظرگاهِ حافظ طریقت همان طیِّ طریقِ عشق وراه ورسمش همان رندی ِ حافظانه است. یکی ازمسایلی که باعثِ تیرگی ِ روابطِ صمیمانه ی شاه شجاع وحافظ شده بود همین افکار وباورهای منحصربفردِ حافظ بود. حافظ دراینجانیزفرصت راغنیمت شمرده وبرافکار وعقایدِ خویش پای اصرارمی فشارد وشاه شجاع را به بیداری وروشنگری فرامی خواند. افکاروعقایدِشاه شجاع باافکار وعقایدِ متشرّعین ِمتعصّب،در یک سو قرارداشت.
عنان : افسار
عنان مَتاب : رویگردان مشو
اندیشیدن : ایهام دارد : 1- تأمّل و فکر کردن 2- ترسیدن
معنی بیت : ای دل (خطاب به شاه شجاع نیزهست) از دشواریها و سختیهای طریق رندی وعشق ورزی روی مگردان زیرا که مردِ راه وسالک راهِ عشق به فرازونشیب وناهمواری های راه فکر نمیکند و از آن باکی ندارد.
فرازوشیبِ بیان عشق دام بلاست
کجاست شیردلی کزبلانپرهیزد
طهارت اَر نـه بـه خون جگر کـنـد عاشـق
به قولِ مفتی عشقش "درست نیست نماز"
طهارت : پاکی ، در اینجا منظورهمان وضو ، غسل و تیمّم است.چنانکه ملاحظه می شود حافظ افکارها وباورهای خودرا به زبان متشرّعین وبااصطلاحاتِ خودآنها تبلیغ می کند. شاه شجاع نیزبه رغم آنکه باحافظ دوستی نزدیکی داشته لیکن به باورهای متشرّعین بیشترنزدیک بوده است. شاه شجاع خوفِ آن راداشته که با پذیرفتن ِ افکارخواجه،حمایت های فقها وعلما راازدست بدهدوازباورهای حافظانه تبرّی می جسته است.
خونجگر : کنایه از رنج و سختی است
مُفتی : فتوا دهنده درمسایل شریعت
مفتی ِعشق : اصطلاحیست که حافظ برای مقابله بامفتی شرع خَلق کرده است. شخصیّتی خیالی که پیرامون مسایل عشق فتواصادرمی کند.
طهارت کردن با خون فقط دردنیای عشق میسّراست. چراکه خون ازمنظرشریعت نجس است. دراینجا حافظ دست به خَلق پارادوکس ظاهری وباطنی زده است.
درست نیست نماز: کنایه ازاین است که ازسوی معشوق مردود خواهدبود، سعی وتلاشش بیهوده بوده وثمری نخواهدداشت.
معنی بیت : اگرکسی دربحثِ عشقبازی،باخون جگرنتواند طهارت کند وتحمّل مشقّات ورنج واندوهِ پی درپی وتوانسوز رانداشته باشد،هرگز کاراو ثمری نخواهد داشت. کسی که واردِ میدان عشق می شود باید که خودراآماده ی هراتّفاقی کرده باشد.
اگر عاشق، سختی هاو بلاها برنتابد و از جان و دل دودست نشوید سعی وتلاش او موردِ قبول معشوق نخواهدبود.
نماز در خم آن ابروان محرابی کسی کند که به خون جگر طهارت کرد
در این مقام ِمَجازی بـجـز پـیـالـه مـگـیــر
درین سراچهی بـازیـچـه غـیـر عشـق مـبــاز
مقام : مَقام یامُقام هردودرست است چراکه منظورشاعر هم اشاره به محلِّ اقامت وهم اشاره به جایگاه و مرتبه(اشاره به سلطنت وتاج وتختِ شاه شجاع) است.
مَجازی :ناپایدارو غیر حقیقی پیالهگرفتن : شراب نوشیدن سراچه ی بازیچه : خانهی کوچک برای بازی (استعاره ازدنیاست وحوادث ورُخدادها مثل بازی های کودکانه است)
معنی بیت : در این دنیا که هیچ چیزپایدارنیست(همانگونه که سلطنتِ توپایدارنماند) وهمه چیزغیرواقعیست سعی کن به تاج وتخت فکرنکن، شراب عشق و معرفت بنوش ،این دنیا سرای کوچک برای بازی های کوچک است بدان دل مَبند.بهترین کار دراین دنیا عشقبازی پیشه کردنست.
حال که شاه شجاع شرایطِ سختی راپشت سرنهاده وپس ازمدتی دربدری وخون دل خوردن به شیرازبازگشته، حافظ دریافته که این بهترین فرصت برای آگاهسازی وتشویق ِ اوبه رندی وعاشقی پیشه کردنست،بنابراین سعی می نماید بایادآوری ِدلایل ومستنداتی که برای شاه شجاع پذیرش آن سهل وآسان است،باورها وعقایدِ خودرابه اوعَرضه دارد.
نقدِ عمرت ببردغصّه ی دنیا به گزاف
گرشب وروز دراین قصّه ی مشکّل باشی
بـه نـیـم بـوسه دعـایی بـخـر ز اهل دلی
که کـیـد دشمنات از جان و جسم دارد بــاز
نیم بوسه: کنایه ازاقدامی بسیارکوچک درمحبّت کردن
دعاخریدن : جلبِ دعای خیرِ دیگران کردن
اهل دل : رندان و عاشقان
کـیـد : مکر و فریب ، توطئه و حیله
معنی بیت :درادامه ی بیتِ قبلی خطاب به شاه شجاع که تاپیش ازاین به رندان وعاشقان نظرخوبی نداشته می فرماید: سعی کن با اندک محبّت کردن به رندان و عاشقان، دعای خیری برای خود جلب کن همین دعای رندان وعاشقان،که ازدل پاک برمی خیزد جسم و جان تو را از توطئه و نیرنگِ دشمنانت محفوظ خواهدداشت.
بگذربه کوی میکده تا زُمره ی حضور
اوقاتِ خودزبهرتو صرفِ دعاکنند
فـکـنـد زمزمـهی عشق در حجاز و عـراق
نـوای بـانـگ غزلهای حـافــظ شـیـراز
زمزمه : ترنّم ، با صدای آهسته خواندن
حجاز : ایهام دارد : 1- بخشی از سرزمین عربستان 2- در اینجا منظور از "حجاز" یکی از دوازده مقام موسیقی است که "حجاز" و "عراق" از آواز های آن محسوب میشوند
عراق : ایهام دارد : 1- کشورعراق 2- آوازی در مقام حجاز
نوا : آواز
در این بیت پایانی حافظ کلمات وواژه های خویشاوند را درکناریکدیگر بگونه ای بسیار ماهرانه نشانده ومضمونی حافظانه خلق کرده است. بین "زمزمه" ، "حجاز" ، "عراق" ، "نوا" ، "بانگ" و "غزل" ایهام تناسبِ معنایی وظاهری برقرار است . "غزل" که قالبی از قالب های شعری است اصطلاحی در موسیقی و آواز نیز هست ، تالیف مرتّب و کامل آواز از نظر موسیقیایی چهار قسمت دارد : 1- قول . 2- غزل . 3- ترانه . 4- فروداشت .
چنانکه قبلاً نیزگفته شده "حافظ" علاوه بر شاعری و نواختن ساز ، صدای خوبی نیزداشته ودرمجالس ومحافل آواز میخوانده است .
دراین بیت حافظ ضمن اشاره به اینکه آوازخوانی حافظ در بعضی نقاط جهان از جمله حجاز و عراق مشهوربوده، به شاه شجاع نیزبه گونه ای این پیام رامیرساند که توهرچقدرهم درغزلسرایی پیشرفت کنی هرگزبه گَردِ راهِ حافظ هم نخواهی رسید.
معنی بیت برداشت اوّل :
آواز ونوای غزلیّاتِ حافظ، نه تنها درشیراز سروصدایی به پاکرده، درحجاز وعراق نیزکه خواستگاهِ شریعت است زمزمه ی عشق را طنین اندازکرده واین نشان ازبرتری عشق وجایگاهِ والای اوست.
برداشت ِدوّم: غزلیّاتِ حافظ در مقام های حجاز و عراق(ازنظرگاهِ موسیقی) زمزمه ی عشق راطنین اندازکرده است.
یا آواز خوانی حافظ با غزلهای خودش در مقام ِ حجاز و عراق شهرهی آفاق است.
عراق وفارس گرفتی به شعرخودحافظ
بیا که نوبتِ بغداد ووقتِ تبریزاست
زانیار در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۱۲ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۱۵ - آمِد:
سلام
من الان آمد زندگی می کنم . (سور) دقیقا با اطلاعاتی که ناصر خسرو داده مطابقت داره . این شهر کرد نشین هستش و مردم هم شهر را با نام آمد می شناسند . بر روی دیوار آن آثاری از دوره ی آشور وجود دارد .
سالک در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۵ - قصهٔ هاروت و ماروت و دلیری ایشان بر امتحانات حق تعالی:
درود
با احترام به نظر دوستمون مجتبی عزیز ولی اینهمه تفسیر برای امری چنین واضح که در خود شعر هم به وضوح اشارات زیادی به آن شده است چیزی از واقعیت ماجرا کسر نمیکند گرامی.
دوست گرامی داستان را به نفع خودتان تغییر دادید و کلا معنا را دگرگون کردید. در جای جای شعر مولانا از انجام کار بیهوده زنهار میدهد و شما با الصاق آن به کوفیان نمیتوانید نظر مولانا را به نفع خود تغییر دهید همه دوستان را باز خوانش شعر دعوت میکنم تا داستان اصلی را از خود مولانا بشنوید.
فارغ از چرایی و چیستی داستان کربلا و درست بودن یا اشتباه بودن کار حسین و فارغ از اینکه حسین چند بار حتی در روز عاشورا تقاضای امان کرد که در حوصله این بحث نیست و ربطی هم به ادبیات ندارد بهتر است شعر را با دقت بیشتری بخوانیم و از تاویل و تحریف شخصی آن بپرهیزیم بخصوص مصرع اول بیت آخر جایی که مولانا تاکید دارد بر "جهد بی توفیق خود کس را مباد"
بدرود
حسن در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
این غزل را مسعود خادم برای تیتراژ پایانی سریال کت جادویی خونده... نتونستم در بخش آهنگها درج کنم.
لینک در یوتوب:
پیوند به وبگاه بیرونی
بنفشه رضایی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۵:
جمله آخر های و هو میده
بنفشه رضایی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۵:
فکر کنم اون بیت خاک را هایی و هویی کی بدی.... باید مصراع دومش باشه گر نبودی جذبه های ''هو'' ی تو
خیلی معنی لطیف تری داره
یعنی اسم هو خدا جذبه هایی داره که به خاک وجود آدم های و هم میده
منبع ندارم، از ذهن خودم عرض کردم
علیرضا نمازی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۰ - حکایت ملک روم با دانشمند:
از بیت .که را دیدی از خسروان جم ... ب بعد را میتوان در تخت جمشید و در کاخ تچر مشاهده کرد
علیرضا نمازی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۲۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۰ - حکایت ملک روم با دانشمند:
از بیت -که را دیدی از خسروان عجم ...-در تخت جمشید ودر کاخ تچر حکاکی شده است
محسن در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۴ - بیان خسارت وزیر درین مکر:
بیت آخر را من اینجوری شنیده بودم
از سبب سازیش من سودایی ام
وز سبب سوزیش ، سوفسطایی ام
آیا این مال شاعر دیگریه ؟ سودائی چه حالتی است ؟
خشایار در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بویِ جویِ مولیان آیَد هَمی:
با سلام
اتفاقاً جوی و رودخانه و دریا بو دارد.تا بحال اگر به دریا یا کنار رودی رفته باشید بوی رطوبت خاص آن را میشه استشمام کرد.از شعر ایراد نگیرید خودتان شعری بسرایید و هر چه دوست دارید توی آن اعمال کنید
سید مهدی واعظ موسوی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۴۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » دیباچه:
پاسخ کامنت 52
شهید مطهری معتقد است که: کافر در نگاه قرآن کسی است که در برابر حق گارد گرفته و مقاومت می کند. الذین کفروا سواء علیهم أانذرتهم ام لم تنذرهم لایؤمنون.
شهید مطهری بر این باور است که: بسیاری از غیر مسلمین مسلمان فطری هستند. چرا که بر این گمان اند که بر حق اند و به آنچه رسیده اند صادقانه عمل می کنند.
پس منظور سعدی از گبر و ترسا زردشتیان و مسیحیان معتقد و بی غرض و مرض نیست. بلکه منظور کافر در فرهنگ قرآن است(کافر فطری) نه کافر فقهی!
همیرضا در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:
دوستان صاحبنظر در مورد قرائت و مفهوم بیت هشتم:
«کشتی من که در میان آب گرفت و غرق شد
گر بود استخوان برد باد صبا به ساحلم»
چه نظری دارند؟
آیا با قرائت فایل صوتی موافقید یا آن را اشتباه میدانید؟ مفهوم بیت برای من گنگ است.
نادر.. در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۵۳ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶:
به عشقش گر ببازی سر
بعیدت عید می گردد..
ن.ت
خانم الف در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۰۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۷:
در بیت سوم ظاهرا اشتباه تیپی وجود داره وبجای "شهرت مجنون" عبارت "شهرست مجنون" تایپ شده که نه تنها وزن رو خراب کرده بلکه کلا فاقد معنی هست
امید در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۵ دربارهٔ اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۸ - حکایت درین معنی که مسئلهٔ نفی خودی از مخترعات اقوام مغلوبهٔ بنی نوع انسان است که به این طریق مخفی اخلاق اقوام غالبه را ضعیف میسازند:
نفی خودی به عنوان نفی صفات و غرایض معیوب چیزی است که خوب است و مورد تاکید علما و عرفا. اما نفی خودی به معنای کنار گذاشتن صفات خوب ضجاعت و عزت و ... و تبدیل کردن ترس به یک فضیلت اخلاقی،این چیز بدی است که مورد نظر شاعر بوده است
علی در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۰ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶:
یا چو اسمعیل در راه رضایش سر نهیم
راد در ۸ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:
دوستان،ادبا و فضلا بهتر اینکه بحث برای روشن سازی پیرامون درک درست از این شعر باشد.نه محکوم کردن یکدیگر.
لادبن در ۸ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱: