گنجور

حاشیه‌ها

همایون در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:

با احترام به ساحت بلند شعر و ادب ایران زمین
حسین گرامی درود بر شما
ضمن سپاس از حضور شما و آراستگی کلامتان, بنده هم با نظر جنابتان که فی الواقع همان نظر بانو مهناز است موافقم و میدانم که گل رنگ و بو دارد, با صبا رابطه دارد, عمر کوتاهی دارد و در این مدت کوتاه خودنمایی میکند. این ویژگی‌های گلی است که می روید. در ادبیات ما, معشوق گاهی با ماه و گاهی با همین گل قیاس می شوند و هماره از منظر عاشق این معشوق است که زیباتر از ماه و گل جلوه می کند و بنده می پذیرم که در این بیت:
میخواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
هر آنچه که تا بحال از شما عزیزان شنیدم درست است. اما با آنکه نفس عمل پسندیده است, اما خوشتر است تا همراه آنکه نظر عزیزان را تأیید میکنم مطلبی هم نا قابل عرضه کنم.
لطافتی که در شعر حافظ وجود دارد ما را راهنمایی می کند تا به نکته ای که مد نظر اوست برسیم. شاید گاهی لطافت را در شعر حافظ کمتر حس میکنیم اما بلاغت, فصاحت و شیوایی کلام در حدیست که دیگر کمبودی حس نمی شود.
پذیرفتم که این غزل در مدح شاه شجاع سروده شده است. اما لطافت به گونه ایست که نه تنها مخاطب مجیزه گویی حس نمی کند بلکه در غزلی که در مدح یک شخصیت سروده شده دنبال عشق و عرفان میگردد! با ایهام مواجه می شود! تا بحال چنین اشعاری در مدح یک شخص به این لطافت و زیبایی دیده ایم؟!
معتقدم حافظ تحت هر شرایطی و در هر زمینه ای که غزل سروده, با توجه به خردی که این بزرگمرد داشته, در یک گوشه ای از غزل, در یک بیت یا حتی در یک اصطلاح به نکته ای که مد نظر داشته اند, اشاره میکند. یا به عبارتی دیگر, نمی توان یقین داشت که همه ی ابیات غزل در مدح شخصیت مورد نظر سروده شده اند. و شاید دلیل رندی حافظ همین باشد. باری...
قطعا بزرگانی که پیشتر از ما بوده اند و زحمت بسیار در عرصه ی فرهنگ و ادب ایران متحمل شده اند, اگر مطلبی گفته یا نوشته اند بی دلیل نبوده. مع هذا عرض بنده همان گل است با "کسر گاف" که در حاشیه ی قبل هم به آن اشاره داشتم. (پوزش می طلبم به جهت اینکه قلم یا به اصطلاحی فونت بنده کارایی اینکه واژه ها را اعراب کند, ندارد. ناگزیرم برای تلفظ واژه توضیح بنویسم)
این گل(محصول آب و خاک) هم رنگ و بو دارد و هم قابل قیاس است این بار با دوست در مقام انسان یا همان آدم یا شاید معبود.
توضیحاتی که عرض کردم مقدمه ای بود مرتبط با درخواستی که در حاشیه ی قبل هم از عزیزان داشتم. چنانچه دوستان در باب صحت و سقم این موضوع(گل با کسر گاف و فلسفه ی آن) مطلب تازه ای دارند عنوان کنند تا از راهنمایی ایشان بهره ببریم.
سپاسگزارم

همایون در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:

با احترام به ساحت بلند شعر و ادب ایران زمین
حسین گرامی درود بر شما
ضمن سپاس از حضور شما و آراستگی کلامتان, بنده هم با نظر جنابتان که فی الواقع همان نظر بانو مهناز است موافقم و میدانم که گل رنگ و بو دارد, با صبا رابطه دارد, عمر کوتاهی دارد و در این مدت کوتاه خودنمایی میکند. این ویژگی‌های گلی است که می روید. در ادبیات ما, معشوق گاهی با ماه و گاهی با همین گل قیاس می شوند و هماره از منظر عاشق این معشوق است که زیباتر از ماه و گل جلوه می کند و بنده می پذیرم که در این بیت:
میخواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
هر آنچه که تا بحال از شما عزیزان شنیدم درست است. اما نیکوتر است با آنکه نفس عمل پسندیده است, همراه با آنکه نظر شما عزیزان را تأیید می کنم مطلبی هم اضافه کنم.
لطافتی که در شعر حافظ وجود دارد ما را راهنمایی می کند تا به نکته ای که مد نظر اوست برسیم. شاید گاهی لطافت را در شعر حافظ کمتر حس میکنیم اما بلاغت, فصاحت و شیوایی کلام در حدیست که دیگر خلعی حس نمی شود.
پذیرفتم که این غزل در مدح شاه شجاع سروده شده است. اما لطافت به گونه ایست که نه تنها مخاطب مجیزه گویی حس نمی کند بلکه در غزلی که در مدح یک شخصیت سروده شده دنبال عشق و عرفان میگردد! با ایهام مواجه می شود! تا بحال چنین اشعاری در مدح یک شخص به این لطافت و زیبایی دیده ایم؟!
معتقدم حافظ تحت هر شرایطی و در هر زمینه ای که غزل سروده, با توجه به خردی که این بزرگمرد داشته, در یک گوشه ای از غزل, در یک بیت یا حتی در یک اصطلاح به نکته ای که مد نظر داشته اند, اشاره میکند. به عبارتی دیگر, نمی توان یقین داشت که همه ی ابیات در مدح شخصیت مورد نظر سروده شده باشد و شاید دلیل رندی حافظ همین باشد. باری...
یقین دارم بزرگانی که پیشتر از ما بوده اند و زحمت بسیار در عرصه ی فرهنگ و ادب ایران متحمل شده اند, اگر مطلبی گفته یا نوشته اند بی دلیل نبوده. مع هذا عرض بنده همان گل است با "کسر گاف" که در حاشیه ی قبل هم به آن اشاره داشتم. (پوزش می طلبم به جهت اینکه قلم یا به اصطلاحی فونت بنده کارایی اینکه واژه ها را اعراب کند, ندارد. ناگزیرم برای تلفظ واژه توضیح بنویسم)
این گل(محصول آب و خاک) هم رنگ و بو دارد و هم قابل قیاس است این بار با دوست در مقام انسان یا همان آدم یا شاید معبود. توضیحاتی که عرض کردم, مقدمه ای بود مرتبط با درخواستی که در حاشیه ی قبل هم از عزیزان داشتم. چنانچه در باب صحت و سقم این موضوع(گل با کسر گاف) و فلسفه ی آن مطلب تازه ای دارند عنوان کنند تا از راهنمایی ایشان بهره ببریم.
سپاسگزارم

سام در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴:

واژۀ «شکر» در صورتی می‌تواند محل ایهام تناسب باشد که معنای مورد نظر واژۀ «شیرین»، معشوقۀ فرهاد باشد نه مزۀ معروف. مراد سعدی در بیت مورد نظر که عرصۀ بحث و جدال دوستان شده، آن است که مزۀ شیرینی در شکر ذاتی است و این تمثیلی است برای بیان فصاحت و بلاغت خدادادی شاعر شیرین سخن. پس بیت از ایهام تناسب پیراسته است چون ایهام تناسب آن است که واژۀ ایهام‌دار در معنی غیر مورد نظر با لفظ یا الفاظی در کلام تناسب داشته باشد؛ حال آنکه در این بیت شکر و شیرین در معنی مادۀ سفید و مزۀ معروف هستند.
البته بدیع‌دانان معاصر دایرۀ ایهام را بسی فراتر برده‌اند و حتی برای ایهام تناسب نیز گونه‌هایی در نظر گرفته‌اند. گویا نخستین بار دکتر انوری در کتاب «یک قصه بیش نیست» به گونۀ دوم ایهام تناسب اشاره کرده‌ که دکتر کزازی آن را چنین تعریف می‌کند: «آن است که دو واژه در بیت به کار برده شده باشد که هر کدام دو معنا داشته باشند؛ اما سخنور تنها یک معنا را از آنها خواسته باشد. پس، آن دو در دو معنای خواسته نشده با یکدیگر پیوند و همبستگی داشته باشند» (کزازی، 1373: 138 ـ 139)؛ دکتر غنی پور ملکشا نیز این گونۀ دوم را «ایهام در ایهام تناسب» می‌نامد. پس می‌توان گفت شکر و شیرین در معانی غیر مورد نظر یعنی «معشوقه‌های خسرو»، ایهام در ایهام تناسب را پدید می‌آورند.
منبع: پایان نامۀ «بررسی ایهام در آثار سعدی» به قلم نوح پیرسراندیب و راهنمایی دکتر عبیدی نیا

محمد در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۴:

در مصراع : همی دور مانی ز رستم کهن
رستم به رسم اصلاح شود.

روفیا در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

یکی به حصر رفت یکی رست!

روفیا در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

این برای نادر دوست
آن کس از دزد بترسد که متاعی دارد
عارفان جمع بکردند و پریشانی نیست

روفیا در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

سپاس ناشناس گرامی
به نظر می رسد که حق با شماست، گرچه تا جایی که به یاد دارم نبرد ویتنام نیز در 1955 آغاز شد.
کتاب را سالیان پیش خواندم و شوربختانه حافظه یاری نمی کند، شک ندارم داستان درباره مادر یک سرباز کشته شده در جنگ بود ولی نمی دانم چه جنگ دیگری می توانست باشد، اگر می دانید از سر لطف راهنمایی کنید.

مهنا در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۱۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:

ز دانش دل پیر برنا بود ایا ارایه تلمیح دارد

،،، در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:

دمار از روزگار غم برآرم
اگر افتد به دستم روزگاری
واقعا زیباااااا

،،، در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۴ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰:

در مصرع اول بیت پنجم
نسازد هیچکس... درست است

،،، در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۸ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

نهم از درد تو تا میتوان داغ
کشم از داغ تو تا میتوان درد
به به محشره
واقعا هر یک از شاعران بزرگ ترکیبات زیبای خاص خودشون رو دارند

تیمور رضائی در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷:

با سپاس بیکران
من آن نیم که دل ... ، شعری بسیار زیبا که صدای استاد شجریان بر زیبایی و گیرایی آن دوچندان افزوده.

،،، در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۴ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

دلم در هیچ جا الفت نگیرد
سرم با هیچکس سودا ندارد
.
.
جفا دارد جفا چندان که خواهی
وفا دارد؟ ندانم یا ندارد
به به چه زیبا

،،، در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۶ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

به به
چقدر دلنشین و فوق العاده

روفیا در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰ - فی‌الحکمة:

پوزش می خواهم، باز هم به حصر رفت، شاید که این نرم افزارک به نامک این کوچک حساس است!

روفیا در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵:

حافظ ابنای زمان را غم مسکینان نیست
زین میان گر بتوان به که کناری گیرند
این عبارت «ابنای زمان» با اساطیر یونان همخوانی دارد!
کرونوس جوان ترین تایتان حاصل هم آغوشی اورانوس «خدای آسمان» و گایا «خدای زمین» بود. پس از ازدواج برای پیشگیری از وقوع پیش بینی پدر و مادرش که گفته بودند توسط زیوس فرزند خودش مغلوب خواهد شد، فرزندانش را می بلعید و در شکم خود اسیر می کرد. کرونوس با کرونومتر هم ریشه است خدای زمان است که در اصل پدر ماست ولی همان طور که به ما زندگی بخشید سرانجام ما را خواهد بلعید. مادر که اسارت فرزندان در شکم پدر را بر نمی تابد آخرین فرزند خود زیوس را با کمک مادرش گایا فراری می دهد و به فرزندش جاودانگی می بخشد، «رمز»، و زیوس بعدها در نبردی با کرونوس داروی تهوع آوری به پدر خود کرونوس می خوراند تا فرزندان خود را بالا بیاورد.
یک نفر که از بلعیده شدن توسط زمان رهیده به جاودانگی ره یافته سایر ابناء زمان را که در شکم پدر اسیرند نجات می دهد!
آدم های والایی که اندیشه هایشان از پس قرن ها همچنان خوانده و مورد موشکافی قرار می گیرند درست مانند زیوس از بلعیده شدن توسط زمان رسته اند. روزی همان اندیشه های والا به نجات خواهر و برادرهایشان که در شکم زمان اسیرند می آید و آنها را نیز می رهاند....

مرضیه در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۲:

جانا به غریبستان چندین به چه می مانی ...

محمّد امین در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۸ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او:

منظور صوفیه از یکی هست و هیچ نیست جز او این است که فقط خداست و ظهورات خدا یعنی مخلوقات پیدا شدن خدا هستند،به بیانی دیگر خدای ناپیدا به صورت و حد و اندازه مخلوقات ظاهر شده است
این عقیده وحدت وجود صوفیه در عقاید اسلامی جایی ندارد و قرآن و پیامبر خدا و اهل البیت(علیهم السلام)به صراحت این عقیده شرک آلود را رد کردند، مثلاً فرمودند:(إنه شیء بخلاف الاشیاء)خدا چیزی است بخلاف چیزها(مخلوقات)
از لحاظ عقلی هم وحدت وجود صوفیه باطل است زیرا: خدای بی نیاز چگونه همان مخلوق نیازمند است!!!؟
خدای قدیم چگونه همان مخلوق حادث اسـت!!!؟
خدای علیم چگونه مخلوق نادان است!!؟
خدای مهربان عادل چگونه همان مخلوق ظالم است!!؟
و آیا خدا خودش را به بهشت می برد و یا اینکه در دوزخ خود را عذاب میکند!!؟
آیا خدا برای راهنمایی خود پیامبران را به سوی ظهورات خودش می فرستد!!؟
و بسیار دلیل منطقی دیگر که وحدت وجود صوفیه را ابطال میکند و برای همین است که صوفیان دائم عقل را می کوبند زیرا عقل و برهان نمی پذیرد که مخلوق نیازمند همان خالق بی نیاز باشد

حجت در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۳ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۰۷ - غلامی:

سلام
اظهار خشوع در برابر انسان ها ی شایسته بسیار امری مقبول و صحیح است
این بندگی انسان زمانی سخیف است که از سلطه ،بی عرضگی و نالایقی باشد

پس میتوان گفت رباعی معنایی نسبی دارد

بشیر در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:

دده اینجا میتونه معنی کنیز و پرستار کودک معنی بده

۱
۳۳۰۶
۳۳۰۷
۳۳۰۸
۳۳۰۹
۳۳۱۰
۵۴۷۳