nabavar در ۸ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۰۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۵ - مخاطبه شمع و پروانه:
بیژن جان
بگفت ای هوادار مسکین من
برفت انگبین یار شیرین من
چو شیرینی از من بدر میرود
چو فرهادم آتش به سر میرود
در قدیم دو جور شمع معمول بود ، یکی شمع شاهانه که از موم کندوی عسل درست می کردند ، دیگری از پیه حیوانات که بسیار بد بو بوده ، البته قبل ازین شمع های شیمیایی ، یا پارافینی . زمان سعدی شمع هااز موم کندو درست می شده .
می گوید : وقتی عسل را { یار و همدم مرا } از من { موم }جدا کرده اند از من شمع ساخته اند و آتش بر سرم نهاده اند
یعنی جدایی من از همدمم باعث سوختن من است
زنده باشی
احسان در ۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان:
بیت
این یکی شیر است اندر بادیه / آن دگر شیر است اندر بادیه
اگر این بیت جز شعر نبوده پس از کجا تو کتاب فارسی اومده بود ؟؟ چرا باید اختلاف شعری وجود داشته باشه؟؟؟
دکتراحمدرضانظری چروده در ۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۵ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » مسمطات » سعدی:
بهارشاعری است باعقاید سیاسی متزلزل.هم به میخ میکوبد وهم به نعل .بدین جهت است که اوتمام شاهان عصرخودرا هم مدح گفته وهم هجو کرده.
بیژن در ۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۵ - مخاطبه شمع و پروانه:
معنی این بیت چیه؟
چو شیرینی از من بدر میرود
چو فرهادم آتش به سر میرود
دکتراحمدرضانظری چروده در ۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۷ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » مسمطات » سعدی:
بهار دربند آخراین مسمط گفته دفتر سعدی وآن ها را برشمرده وبعدبوستان سعدی رابه قرآن تشبیه کرده است .وآن نامه منظور سعدی نامه است که نام دیگر بوستان است .بهارحتی شاهنامه را هم قرآن عجم نام نهاده است.البته بهار دردوران حیات شعریش گاهی به نعل میزده وگاهی به میخ.لذادراغلب قصایدش مدح شاهان هست وگاهی که پادشاهی عزل میگردد،اورا هجو میکند.
هومن بهامین در ۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۵ - تعظیم نعت مصطفی صلی الله علیه و سلم کی مذکور بود در انجیل:
من از دوستان تعجب میکنم در همین ابیات اخیر مولانا اصرار داشته که به معنی توجه کنیم و صورت و داستان مهم نیست حال چه تفاوت میکند که از کدام احمد در انجیل سخن رفته باشد ؟ احمد ما یا احمد کس دیگر .. خنده دار است . کاملاً واضح فرموده اند انانی که از انسان کامل زمان خود پیروی کردند در امان ماندند و رستگار شدند ... عشق زنده پاینده است ...
khayatikamal@ در ۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۸۲:
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 11081
نادر.. در ۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:
دلم گرفت و نبودت غم گرفتاری..
نادر.. در ۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:
مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم..
علیرضای عزیز
به گمانم این مصرع بیان می کند که: " حال و روز بد منِ عاشق را می بینی و با این حال با بی اعتنایی کردنت به من و نادیده گرفتن حال و روزم، هر لحظه دردم را بیشتر می کنی"
فرشید در ۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:
چه فرقی بین دیوار و آدم هست که وقتی از عشق سخن بگی در او اثر نکند
سپهر در ۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۶ - در شکایت و عزلت و حبس و تخلص به نعت پیغمبر اکرم:
بنظر میرسد ، در مصرع دوم "چشم خون پالای من" صحیح باشد
سهیل قاسمی در ۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:
مِهر ِ تو عکسی بر ما نیَفکند
آیینه رویا! آه از دل ات آه!
آیینه روی یعنی کسی که روی اش چون آیینه است. و آن «ـا» بعد از آئینه روی حرف ندا است. یعنی ای آیینه رو!
مهر، هم محبت است و هم خورشید.
مثل ِ آیینه که انعکاس ِ نور را بر جایی می افکند. (بچه بودیم یادم است خاموشی (قطع برق) زیاد بود! آیینه بازی می کردیم. یعنی نور را با آیینه روی صورت کسی می انداختیم برای بازی و اذیت!)
آیینه ی روی تو عکسی از خورشید ِ وجودت بر ما نیفکند. آه از دل ات آه. یعنی افسوس که سنگ دل هستی. و دوم این که آه که به آینه کنی آینه کدر می شود و دیگر عکسی نمی افکنَد...
nabavar در ۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۸:
من نمی دانم این جمله ی : لا اکراه فی الدی به چه معناست .
شنیدم که طی در زمان رسول
نکردند منشور ایمان قبول
فرستاد لشکر بشیر نذیر
گرفتند از ایشان گروهی اسیر
بفرمود کشتن به شمشیر کین
که ناپاک بودند و ناپاکدین
زنی گفت من دختر حاتمم
بخواهید از این نامور حاکمم
کرم کن به جای من ای محترم
که مولای من بود از اهل کرم
به فرمان پیغمبر نیک رای
گشادند زنجیرش از دست و پای
در آن قوم باقی نهادند تیغ
که رانند سیلاب خون بی دریغ
بزاری به شمشیر زن گفت زن
مرا نیز با جمله گردن بزن
مروت نبینم رهایی ز بند
به تنها و یارانم اندر کمند
همی گفت و گریان بر اخوان طی
به سمع رسول آمد آواز وی
ببخشیدش آن قوم و دیگر عطا
که هرگز نکرد اصل و گوهر خطا
nabavar در ۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲:
تنها مکانی که نام مطلق حرم دارد ، همان حریم کعبه است
ولی به بقیه ی اماکن متبرکه را نیز مردم حرم میدانند که فقط برای احترام است
khayatikamal@ در ۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۸۱:
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 9023
علیرضا در ۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:
درود
اگر اندکی با ریتم و موسیقی نهفته در اشعار حضرت حافظ آشنا باشید مطلبی که عرض میکنم را درک میفرمایید
بیت اول را چند مرتبه بلند بخوانید... فالش بودن "هردم "در مصرع اول و "هردم" در مصرع دوم کاملا واضح است
بنظر بیت اول دچار تغییر شده است
زیبایی و ریتم آنرا دزدیدند... به همین راحتی
اصل بیت اینست:
مرا میبینی و در دم زیادت میکنی دردم
تو را میبینم و میلم زیادت میشود هردم
nabavar در ۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲:
درین حیطه نیز بیتی از بر دارم :
..
اگر سرشک پی شستن غبار غم است
بجای هر مژهام دیدهای هنوز کم است
شکسته بالتر از من میان مرغان نیست
دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است
دکتراحمدرضانظری چروده در ۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۴۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۸:
اما دوستان من مهرداد وواردشیر حق باشماست .ولی بفرمایید درآن زمان درشبه جزیره عربستان چند دین غیر ازمسلمان وجود داشت .به این سوال پاسخ بفرمایید .درایران پنج دین وجود داشت.درهمان زمان که اعراب به ایران حمله کردند.
نادر.. در ۸ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲:
حمید رضای عزیز، نوشته زیبایتان خاطره ای را برایم زنده کرد..
سالها پیش در محضر استاد اجلّی عزیز، یکی از دوستان نمونه خطی تمرینی با خود آورده بود .. بیتی زیبا بود از سروده هایش که در خاطرم مانده:
مرغ دل را صید کرد اندر حرم
رحم بر حال کبوترها نکرد..
بهروز در ۸ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۳ - داستان بوزرجمهر: