علی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:
با سلام
دده به معنای حیوانات وحشی است
مانند از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست.
فرخ مردان در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰:
@حمبدرصا: مصرع دوم اینجور هست ظاهرا:" به چشمهای کش، دلربای می داند" یعنی که" ...و آن دلبر من با چشمهای زیبای خود این مطلب رو( رنج کشیدن من رو) می بیند(=دریافته است).
نادر.. در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶:
به درد عشق بساز و خموش کن حافظ ..
یوسف در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:
عقیده ای از خیام ثایت نمی شود
هر عقیده ای داشته به کار خودش می آید خیام و امثال او رو انقدر بزرگ نکنید که بت شوند
خیام چه خدا باور بوده یا نبوده مهم نیست چون او نه اصل است نه فرع
خرم روزگار در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳:
دندان همه مردم با ( به) ترشی کند میشود ، مگر دندان قاضیان که به شیرینی.
خرم روزگار در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳:
امین گرامی
به گمانم ؛ " را " در این نیم بیت " رای فک اضافه " است؛
می فرماید دلیل ( راهنمای) سعدی به روی تو ، خود روی توست ، چنانکه چراغ را به نور چراغ می بینیم
در همین زمینه نمونه زیبایی از خود شیخ به یاد دارم
" همه را دندان به ترشی کند شود، مگر قاضیان را که به شیرینی ".
زهرا گلشن در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰:
در درک معنای رود در مصرع دوم این بیت:
«خواهی که برنخیزدت از دیده رود خون
دل در وفای صحبت رود کسان مبند»
میتوان رود را به معنای فرزند گرفت چرا که حافظ در بیت دیگری نظیر این تعبیر را بهکار برده است:
«میخورد خون دلم مردمک دیده سزاست
که چرا دل به جگر گوشه مردم دادم»
در این بیت نیز خون گریستن را حاصل دل دادن و به شاهدی گرفتن کس و دلبند مردم میداند.
مینا مینوی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶۷:
ناشناس عزیز
بت همان شمس تبریز است ، و مولانا در وصف او غلوّ کرده .
بیت آخر اشاره به او دارد :
ای تبریز محرمت شمس هزار مکرمت
گشته سخن سبوصفت بر یم بینهایتی
... در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۹ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۷۴ - ذکر شیخ ابوبکر شبلی رحمةالله علیه:
شبلی، حلاج، جنید
سه نفری که روایت هایی به هم گره خورده در تذکره هاشون دیده میشه. سه نفر از بزرگان تصوف که به دلیل هم عصر بودن برخوردها و تعامل هایی داشتن.
هر کدوم از این سه نفر با توجه به رویکردهای عرفانی خودشون مورد توجه قرار می گیرن. جنید رو از سران مکتب تصوف بغداد می دونن. مکتبی که بر خلاف مکتب خراسان، بیشتر به ظاهر شریعت پایبند بود و البته انعطاف کمتری هم در برابر فقه از خودش نشون می داد. این موضوع از تذکره های مربوط به شخص جنید هم قابل برداشت هست.
اما حلاج و اون تراژدی حماسی عرفانی معروف، شاید فراگیرتر از جنید و شبلی باشه و اسمش در محافل عمومی بیشتر شنیده بشه. حلاج تجلی فنا بود. جنید به حلاج گفته بود: «زود باشد که سر چوب پاره ای سرخ کنی». عشق حلاج شیرین تر از جنید بود و بی پروا تر. حلاج پروانه ای بود که در شعله شمع سوخت.
ابوبکر شبلی شاید از این بین کمتر شناخته باشه. نکته ویژه شبلی، دیوانگی و جنونی بود که «اختیار» کرده بود. شبلی میگه: «من و حلاج یک چیزیم اما مرا به دیوانگی نسبت کردند خلاص یافتم و حسین را عقل او هلاک کرد» و به واقع هم همینطوره. جنس عشق شبلی و حلاج بسیار به هم شبیه هست، علی رغم اینکه جنید رو به عنوان استاد شبلی می شناسیم. شبلی و حلاج بسیار هنرمندانه عشق می ورزند و این وجه شباهت این دو هست. وجه اختلاف این دو هم همونی هست که خود شبلی گفته. شبلی دیوانه بود و حلاج عاقل.
پس جنید رو با عرفانی بیشتر فقیهانه و پایبند به شریعت می شناسیم. حلاج رو عاشقی که نتونست یکی شدنش رو با معشوق تاب بیاره و زبانش از جانب معشوق به گردش دراومد و شبلی که چاره کار رو رها کردن عقل دید و جنون اختیار کرد.
اما فراموش نکنیم که شبلی به حلاج بر سر دار، تکه گِلی زد که آه از حلاج برآورد، حلاجی که از برخورد اون همه سنگ آه نکشیده بود...
حمیدرضا نیازی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:
در بیت چهارم چرا ساقی باید به جای شراب گلاب بریزه ؟؟؟ !!!
عرفان (خ سرو) حیدری در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۳:
استاد شجریان این غزل رو در ادامه غزل 353 در «مامن وفا» با ساز مجید درخشانی خونده
عرفان (خ سرو) حیدری در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:
استاد محمدرضا شجریان در محفل خصوصی با مجید درخشانی در اثری به نام «مامن وفا» همه این غزل رو به زیبایی خونده
و مانند همیشه بسیار بسیار زیبا
هادی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱:
بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در
الا شهید عشق به تیر از کمان دوست
این ظاهرا اشاره به این حدیث دارد
مَن عَشِقَ و کَتَمَ و عَفَّ و صَبَرَ ، غَفَرَ اللّه ُ لَهُ و أدخَلَهُ الجَنَّةَ
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : هر که عاشق شود و عشق خود را بپوشاند و پاکدامنی ورزد و صبوری کند، خداوند او را بیامرزد و به بهشت برد.
میلاد در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۴ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳:
سلام . آقای زمانی آهنگی را با متن این شعر خوانده اند .
پیوند به وبگاه بیرونی
کاریر در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:
کسرای عزیز طبق اطلاعات دقیق من جناب سعدی سنی مذهب بودند و اعتقادی به امام زمان نداشتند هرچند که این اشعار بسیار مناسب امام زمان است
فرشید در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۱:
با سلام رباعی 154 خیام در سایت گنجور می باشد
مینا مینوی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
” شاعر دربیت چهارم رقیب شاه را به گل تشبیه کرده که عمرش مانند گل بیداوم و در اثر تندباد غیرت حوادث پرپر شده است و تشبیه رقیب به گل دلیل بر این است که رقیب، یک برادر میتواند باشد و احتیاط شرط کار است و نباید زیاد به طرف متخاصم تاخت زیرا از این برد و باختهای داخلی زیاد اتفاق میافتاد. در این غزل حافظ از مشکلاتی که جریانات روزگار برای او پیش آورده و او را درگیر معضلات حکومتی نموده گلایه دارد و صراحتاً میگوید من آسوده به کار وزندگی خودم مشغول بودم که دست تصادف مرا در صحنه بگیر و ببند حوادث سیاسی گرفتار ساخت و این یکی از علامتهای روشن واضحی است که خطمشی زندگی حافظ را به ما مینمایاند. او علیرغم میل باطن به طرف سیاست و طرفداری از یک مرکز قدرت کشیده شده و در اثر این رویداد گرفتار رقابت و مشکلات و ایذاء دستجات دیگر قرار گرفته است. بیت هفتم این غزل آئینه تمام نمای وضعیت آن روزگار است چرا که شاعر آن دوره را به سبب فتنه و جنایتها و آشفتگیها دوره آخرالزمان دانسته و چاره کار خود را در کنارهگیری و بادهنوشی میداند“
مینا مینوی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
مهناز عزیزم ، سلام
می بینم که نظر شما و آقای حسین تا اندازه ای با جناب همایون تفاوت دارد . از خودم نظری نمی دهم ، ولی
در شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان ، در مورد این بیت همان را خواندم که شما عزیزان گفته اید ، آنرا کپی می کنم :
”گل بر آن بود که پیوسته لاف برابری با رنگ وبوی دوست بزند. خدای را شکر که باد صبا از روی غیرت نفسش را در دهانش بند آورد (او را پرپر کرد)“
و توضیح می دهد :
مینا مینوی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳:
ببخشید خوش باشید
مهناز ،س در ۸ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳: