گنجور

حاشیه‌ها

بابک چندم در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:

در ادامه:
در مورد "زبان خیالی آریایی کهن" !!!
شاید شما بهتر از داریوش یکم آگاهید، آخر او خود را در کتیبه نقش رستم چنین آورده:
puça haxāmanišiya pārsa pārsahyā - puça ariya ariyaciça ...
"پوتسا هخامنشی-یا پارسا پارسایا-، پوتسا آریا آریاچیتسا..."
یعنی:
"یک هخامنشی، یک پارسی، پسر یک پارسی- پسر یک آریایی، از تیره آریایی..."
در خاطر دارم که در جایی دیگر زبان و خط خود را نیز آریایی خوانده...
طایفه ای نیز که هزار سال پیشتر از او در شمال هند بودند، خود را آریایی و سرزمینشان را "آریاوارتا" می خواندند (وارتا به معنی سرزمین، قلمرو و شباهتش به ورطه فارسی و ورطة عربی و قدمت بسیار بسیار بیشتر از هر دو اینها...)
در سوی دیگر او یعنی آسیای صغیر یا ترکیه کنونی نیز دو اثر از مردمانی آریایی و به زبان آریایی به جای مانده، عهدنامه میتانی (Mithani, و این "Th" را که در فارسی نداریم من "ت"می نویسم) به سال 1385 پیش از میلاد، و دیگری "راهنمای پرورش اسب" شخصی به نام "کیکولی" در حدود 1600 پیش از میلاد..
از قضا برخی از واژه ها در زبان داریوش نزدیکی بیشتری به زبان این آریاییان دارد تا زبان اوستایی کهن...که به هر حال ریشه زبان پارسی کهن نیست...
نتیجه آنکه با در نظر گرفتن تغیراتی که تا زمان داریوش در زبان او رویداده این نمونه های کهنتر را "آریایی کهن" بخوانیم...

بابک چندم در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:

گمنام-1 گرامی،
در مورد پرسش شما،
گمانم بر آنکه پهلوی شمالی و یا اشکانی... اما از پهلوی شمالی چندان نمونه هایی به جای نمانده و بیشتر آنچه که به دست ما رسیده از پهلوی جنوبی و یا ساسانی است...
به هر حال هنوز در برخی از گویشهای شمال ایران واران،بارون استفاده می شود که بر خلاف نمونه هایی که آوردید ربطی به تغییر واژه در زبان فارسی ندارد.
نمونه های شما :
"باز" -> "واز" ، و "بر" -> "ور" در خود زبان "فارسی نو" رویداده...
حال آنکه نمونه هایی که از زبانهای کهنتر به زبان فارسی منتقل شده مانند:
"و" به "ب":
"وهرام" و "ورهرام"-> "بهرام"
"وهیشت"-> "بهشت"
"وَزرکا" (پارسی کهن) -> "وَزرگ" (پهلوی)-> بزرگ
وَچَگ (پهلوی) -> بَچه
واتا (پارسی کهن، گاتی،ودایی)-> باد و...
به احتمال زیاد تحت تاثیر زبان عربی بوده...

فرخ مردان در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳:

مطابق کلیات فروغی/هوشنگ رهنما :
1-در بیت نهم: ..تو هر گناه که خواهی بکن که مغفوری
هست: "...تو هر گناه که خواهی بکن که معذوری"
2- در بیت آخر: چو سایه هیچ کست آدمی که هیچش نیست...
هست: "چو سایه هیچ کس است آدمی که هیچش نیست..."
---
پاسخ: با نسخه چاپی تصحیح فروغی انتشارات امیرکبیر مقایسه شد. هر دو مورد با آن نسخه چاپی مطابقت دارد (مغفوری و هیچ کست نوشته شده). منتهی در مورد «هیچ کست» چون بی‌معنی می‌نمود فرض کردیم «هیچ کسست» بوده و اشتباه چاپی رخ داده و تغییر دادیم.

نادر.. در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:

پرند عزیز..
با توجه به این که در مصرع مورد اشاره، شاهین و کبوتر رودرروی هم قرار می گیرند، بلافاصله معنای دیگرِ "نگران" تداعی می شود.. یادآوری به جا و زیبایی بود دوست گرامی.. سپاس
در ضمن، "بی نام" هم برای خود نامی است..

دکتر امین لو در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۴۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۳:

که همواره باشی تو زان تن درست نباید به دارو ترا دست شست
بیت فوق در شاهنامه چاپ امیرکبیر به صورت زیر است.
که همواره باشی تو زو تندرست بباید به دارو ترا روده شست
تنش را به داروی کوهی بشست همی داشتش سالیان تن درست
بیت فوق در شاهنامه چاپ امیرکبیر به صورت زیر است.
تن شه به داروی کوهی بشست همی داشتی هر زمان تندرست
چنان شد که او شب نخفتی بسی بیامیختی شاد با هر کسی
بیت فوق در شاهنامه چاپ امیرکبیر به صورت زیر است.
چنان بد که او شب نخفتی بسی نیامیختی شاد با هر کسی
سکندر بدو گفت من روشنم از آزار سستی ندارد تنم
بیت فوق در شاهنامه چاپ امیرکبیر به صورت زیر است.
سکندر بدو گفت من روشنم از آزار هستی ندارد تنم
مفهوم بیت این است که از بس تنم در عذاب است که هستی (وجود) در تنم نیست. بنابراین از آزار سستی ندارد تنم معنایی ندارد.
به شبگیر هور اندر آمد پزشک نگه کرد و بی‌بار دیدش سرشک
بیت فوق در شاهنامه چاپ امیرکبیر به صورت زیر است.
به شبگیر چون اندر آمد پزشک نگه کرد در شاه و دیدش سرشک
بفرمود تا خوان بیاراستند نوازندهٔ رود و می‌خواستند
بعد از بیت فوق این بیت جا افتاده است.
سکندر چو اورا بدانگونه دید ز شادی رخش همچو گل بشکفید.

دکتر امین لو در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۵:

ببخشید کلمه نرنجی اشتباها نرنچی تایپ شد.

دکتر امین لو در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۵:

اگر گوش داری به خواب دهم نرنجی همی تا بدین سر دهم
بیت فوق در شاهنامه چاپ امیر کبیر به صورت زیر است که صحیح تر به نظر می رسد.
اگر گوش داری به خواب دهم نرنچی به تن تا برین سر نهم

پرنـد در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:

به نام ِ بی‌نام ِ او
عرض ادب خدمت تمامی دوستان
در بیتِ پنجم, نگران از مصدرِ نگریستن به معنای چشم به راه و نظاره گر آمده:
ای کبوتر! نگران باش که شاهین آمد
چونان که در ابیاتی دیگر شاعر می‌گوید:
ارغوان, جام ِ عقیقی به سمن خواهد داد
چشم ِ نرگس به شقایق «نگران» خواهد شد
یا:
چشمم آن دم که ز شوقِ تو نهد سر به لحد
تا دم صبحِ قیامت, «نگران» خواهد بود
یا در جایی دیگر, از هر دو معنی استفاده شده:
دلدار که گفتا به تو ام, دل, نگران است
گو می‌رسم اینک به سلامت! «نگران» باش!
با سپاس؛

نادر.. در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۷:

گشتاسب عزیز
کلمه "مانا" که برخی دوستان ارجمند از آن استفاده می کنند معادل کلمه "مانند" است. البته در برخی موارد دوستان آنرا عینا به جای کلمه "معنا" و "مفهوم" به کار برده اند که نادرست به نظر می رسد..
اگر قرار است به هر دلیل واژه جدیدی جایگزین واژگان موجود نمائیم، البته نیکوتر آن است که واژه جدید، پیشتر در مفهوم دیگری به کار برده نشده باشد و به راستی نو باشد..

... در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۴۵ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » در دستگاه ماهور:

یاسمن بزرگوار
چرخ بوقلمون به معنی روزگاریه که هر لحظه رنگ عوض میکنه و کنایه از ناپایداری روزگاره.

خرم روزگار در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۵ دربارهٔ اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۱۸ - چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما:

اینکه به جای منجی ناجی به کار میرود،
ای بسا از برای دیگر مانا های منجی است، از جمله
"تغوط کننده " که گمان نمی رود بتواند کمکی به رستگاری کسان کند.

خرم روزگار در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۲۷ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۴:

دیوان سنایی را به جای خود برگردانید و حرف علامه رابپذیرید ، خیر پیش

یاسمن در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۲۱ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » در دستگاه ماهور:

با سلام
منظور شاعر از "چرخ بوقلمون" چی هست؟؟؟

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷:

گرامی آمپرور
گر چنانست که روی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی ز در خویش برانم
چون سعدی {روی } آورده همان درست است
روی به درگاه کسی آوردن ، اصطلاح زیبایی ست
مانا باشید

محمدرضا در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۴۴ دربارهٔ وطواط » غزلیات » شمارهٔ ۶:

خسته نباشید مرسی که انقدر خوبید خدا خیرتون بده

پوریا در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۸ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

به نظرم " خالی ز عیوب و عاری از عار" وزن رو درست میکنه

امپرور در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:

در پاسخ به ناشناس
سلام من یه نسخه از کلیات سعدی دارم که با چیزی که در این قسمت گنجور اومده کاملاً مطابقت داره و تصحیح کننده هم هیچ حاشیه ای در مورد اینکه ممنکه به جای "درگهت" کلمۀ "درگهش" بوده نیاورده. به نظر من متن گنجور درسته

امپرور در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷:

سلام در این شعر در بیت چهارم "روی" درسته یا "روزی"؟

امپرور در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:

راستی یه سوال مهم در مصراع اول بیت اول این غزل "رو" درسته یا "ران" منکه خودم یه کلیات سعدی داشتم توش نوشته بود « ای ساربان آهسته رو » ولی اونجوری که بعضیا گفتن و به نظرم خودمم باید "ران" باشه تا هم جناس بشه و هم شعر خوش آهنگ تر بشه اگه کسی واقعاً میدونه کدوم کلمه درست تره بهم اطلاع بده

امپرور در ‫۸ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:

به نظر من غزل« در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم...» و یا غزل « سخن عشق تو بی آنکه بر آید به زبانم...» از این غزل قشنگ تر هست

۱
۳۲۶۷
۳۲۶۸
۳۲۶۹
۳۲۷۰
۳۲۷۱
۵۴۸۰