گنجور

حاشیه‌ها

روفیا در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۳۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۷ - مناجات:

تهنیت مرا بپذیرید حسین 1 عزیز
مثنوی ما دکان وحدت است
غیر وحدت هر چه بینی آن بت است
در جهان هماره کسانی بوده اند که خطوط فصل موجودات را برجسته و bold می کردند و تمرکز بر تفاوتها داشتند،
کسانی نیز خطوط وصل را می دیدند و یگانگی کاینات را یاد آور می شدند!
یکی مانند مولوی هر چیز تفرقه افکن و وحدت شکنی را بت میداند، دیگری مثل داعش همه را کژ و تنها خود را راست می بیند!
هر دویشان هم ماموریتی دارند، ماموریت داعش نیز این است که به جهان نشان دهد خودبرتربینی چقدر خطرناک و منزجر کننده است!

 

روفیا در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۷ - مناجات:

ساره جان
متاسفانه نتوانستم منظورم را بیان کنم!
البته که زهر و شکر در جهان هماره بوده و هست،
برای فهم این حقیقت نیاز نیست ادیب یا هوشمند باشیم، واژه می باید در " هر چیز هر آنچنانکه هست آن می باید " این نیست که "هست" بلکه باید باشد، جایگاهی در جهان دارد و ماموریتی به او داده اند، رنگ سیاه ماموریتی در جهان دارد، نقصی در نظام آفرینش نیست آنچنانکه موسی می پنداشت :
گفت موسی ای کریم کارساز
ای که یکدم ذکر تو عمر دراز
نقش کژمژ دیدم اندر آب و گل
چون ملایک اعتراضی کرد دل
چه بسیارند آدم هایی که نقش کژمژ در آب و گل می بینند و اعتراض می کنند،
چه بسا عشق دادم و ناسپاسی و نفرت گرفتم، البته که از موسای پیامبر برتر نبودم و نقش کژمژ دیدم!
می دانید نقش کژمژ دیدن یعنی چه؟ یعنی همان اعتراض ملایک، اعتراض موسی، حس تنفر در من پدید آمد، شروع به پرخاشگری کردم، اعتراض کردم، اندوهگین شدم، پریشان شدم، که آخر این چه کژیست؟
چرا جهان درست کار نمی کند؟؟
قالوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ؟؟
امروز می دانم همه آن رفتارها و هیجانات غلط بود، هیچ چیز کژمژ نبود، همه همانطور بودند که می توانستند باشند و باید باشند، فکر من و باور من کژمژ بود، فکر خودم را درست کردم همه چیز درست شد!
من یاد گرفتم درگیری و نزاع و ستیز و خشم و نفرت و اندوه کژ است و بار کژ به منزل نمی رسد، یاد گرفتم آن روز مادر بیگناه من ماموریت داشت عشق مرا با نفرت پاسخ دهد تا من چیزی یاد بگیرم، یاد بگیرم که بر من است که خودم را درست کنم، اگر هم بخواهم کژی ای را راست کنم و کسی یا چیزی را درست، راهش حتما اندوه و خشم و ستیز و جنگ نیست!
من به حذف نیروهای به ظاهر مخالف در جهان اعتقاد ندارم، چرا که به وجود برکت در آنها باور دارم، بر این باورم که نه تنها ما نباید تلاش برای حذف مخالفین کنیم بلکه ما اساسا قادر به حذف آنها نیستیم، کاری که باید بکنیم این است که باورهای نادرست خود را اصلاح کنیم.
من اگر نیک و اگر بد تو برو خود را باش
که گناه دگری بر تو نخواهند نبشت
این همه جنگ و خونریزی در طول تاریخ بشریت!
چه کژی ای راست شد؟
ابروی تو گر راست بدی کژ بودی
یعنی اگر ابروی تو راست بود و اگر همه چیز راست و درست بود که همه فعالیت های جهان میشد تحصیل حاصل و تحصیل حاصل محال است! ابروی تو کژ است و باید کژ باشد!
عشق ما را پی کاری به جهان آورده است
ادب این است که مشغول تماشا نشویم

 

شهریار در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:

1- مصر از قدیم به صادرات شکر معروف بوده و چون چندین منطقه دیگر در مناطق عرب نشین و آفریقا و حتی ایران نام مصر داشته اند، کلمه شکر معرف آن مصری است که داستان یوسف در آن اتفاق افتاده. پس ظاهراَ « مصر شکر» صحیح تر از « مصر و شکر» است . وزن شعر هم بهم نمی ریزد و امکان اشتباه کتابت زیاد است.
2- ظاهراَ «گر نیستی تو ماده چون شیر نر به رقص آ» صحیح است و معنی شعر را آشکار می کند و آسیبی هم به وزن شعر نمی زند. امکان اشتباه در کتابت هم وجود دارد.

 

دیبا در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۹:

تو بیت چهارم ((سد)) به نظر درستتر میاد تا ((صد)).

 

ناهید در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۸ دربارهٔ قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:

که من از خوبش روم چون‌ تو ز در بازآیی.
در این مصرع کلمه ی خویش به اشتباه خوبش نوشته شده.لطفا تصحیحش کنید.با تشکر:)

 

nabavar در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۷ - مناجات:

روفیا بانو
درود بر شما
نوشتید : آیا تا کنون آدمی را دیده اید که روح و جسم و دست و زبان و خم ابرو و نگاه و پا و شکمش همه یکپارچه شده باشد و حتی یک درز این اجزا را از هم جدا و مستقل نکرده باشد،
هر چه زبانش بگوید چشمش همان گوید و دلش روی بدان سو داشته باشد و پایش بدان جانب رود و دستش همان کند و شکمش همان خواهد؟.
روزگار درازیست که در پی آنم که چنین باشم
پایدار باشید

 

بابک چندم در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰ - بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تامل فاسد:

سید حبیب گرامی،
این شاید پاسخگوی پرسشهای شما نباشد،
اما،
از نظامی:
هر نیک و بدی که در شمارست
چون در نگری صلاح کارست...
از حافظ:
نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیش
که من این مسئله بی چون و چرا می بینم...
تنی چند را باور بر آنست که در جهان هیچ کم و کاستی نیست، و هر چه که هست دقیقاً همانگونه است که باید باشد، یعنی که هر چیزی سر جای خود است...
می باید که از گذشته، حال، و آینده با خبر بود تا آنکه بدانیم چرا...مخلص که از دریافتن حال درمانده ام گذشته و آینده به جای خود...
ولی اینرا می دانم که نظر کردن فقط بر برهه ای از زمان جوابگو نیست...

 

ساره در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۹ - قول رسول صلی الله علیه و سلم انی لاجد نفس الرحمن من قبل الیمن:

آن جمله نانش دهید از ابوسعید ابوالخیر نبوده آیا؟
در کتابها، حکایت رفتن ابن سینا به نزد خرقانی، معروف است، نه مرید خرقانی.
کندلوس کجور بهشهر؟

 

ساره در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۷ - مناجات:

روفیا جان
شعری که نوشتید چیز جدیدی نداشت. فقط می گفت: آن می باید. من هم قبلا گفتم که: باید باشد.
دعوا بر سر بودن نیست. زهر و شکر در عالم هست، ولی این هست بودن، باعث نمی شود هر دو را خوردنی دانست.
مشکل اندیشه شما این است که فکر می کنید بودن لکه سیاهی مثل عم ر، یعنی کنار آمدن با آن.
و این تفکری است کاملا غلط، که انسان ضربه اش را خواهد خورد.
یا در این دست بحث ها سکوت پیشه کنید و یا در راه فهم درست واقعه، از روی جد بکوشید و کوبه درب حقیقت را بسیار لمس فرمایید . گفت پیغمبر که چون کوبی دری، عاقبت زان در برون آید سری
نظر دوستانه مرا به پای جدال، نگذاشته و دعوا نپندارید

 

وحید در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:

خانم پریسا بی نظیر این غزل زیبا را اجرا کردند...
گروه دستان ، استاد پریسا آلبوم شوریده

 

بابک چندم در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴:

جناب سید عباس،
از فرهنگ معین
مندیل: دستمال، دستار، عمامه

 

امین در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۲۳ دربارهٔ سنایی » طریق التحقیق » بخش ۷۵ - الملک یبقی مع الکفر ولایبقی مع الظلم:

عبارت مشهور "الملک یبقی..." فقط در یکی از منابع روایی ذکر شده و اون هم کتاب جامع الاخبار شعیری است که اولا سندش بکلی حذف شده و ثانیا در متن روایت ، از عبارت "قیل" استفاده شده که اصل حدیث بودنش رو زیر سوال میبره.(جامع الاخبار ص 119)
در مورد کتاب امالی صدوق هم که برخی دوستان آدرس دادن، در متن کتاب چنین روایتی نیومده، بلکه در پاورقی و بدون سند ذکر شده که از تعلیقات مصحح کتاب امالیه.
(الامالی ص 310)
سایر کتب روایی و غیر روایی دسته دوم هم اهمیت نداره چون برای بررسی صدور و صحت یک روایت فقط باید به منابع دست اول رجوع کرد.

 

بابک چندم در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۰۶ - تزییف سخن هامان علیه اللعنة:

@ گنجور گرامی:
دوستان پیشتر به درستی اشاره کرده اند که بیت 27 نردبان خلق است و نه خالق.
مثنوی معنوی
رینولد نیکلسون
انتشارات امیر کبیر 1381
---
پاسخ: با تشکر و عذرخواهی از همهٔ دوستانی که این مورد را تذکر دادند بابت تأخیر طولانی، تصحیح شد.

 

سید عباس در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴:

سلامو ادب
در بیت سوم برای مندیلی معنایی یافت نشد

 

جهانگیر در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶ - ساز صبا:

واژه می گویی کاملا فارسی است. همزه اشتباه فاحشی است که در واژگان فارسی به بای ی نوشته شود.

 

روفیا در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۹ - قول رسول صلی الله علیه و سلم انی لاجد نفس الرحمن من قبل الیمن:

خدا می داند این نامداران راستی چگونه سخن می گفتند!
البته فحوای کلام بس بلند و ترکیب واژگان به عنوان اسناد مکتوب واقعا فاخر است.
در موزه مردم شناسی کندلوس کاستی از صدای مظفرالدین شاه پخش می شد که لهجه و طرز تکلم شاه در آن واقعا مایوس کننده بود!
دوران تاریکی باید بوده باشد.

 

روفیا در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۸ - مژده دادن ابویزید از زادن ابوالحسن خرقانی قدس الله روحهما پیش از سالها و نشان صورت او سیرت او یک به یک و نوشتن تاریخ‌نویسان آن در جهت رصد:

خو نداریم ای جمال مهتری
که لب ما خشک و تو تنها خوری
تک خوری می کنی؟!

 

مهدی محمدنژاد در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۲۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷ - نالهٔ ناکامی:

زبان هدیه خدواند به انسان هاست. و هدیه انسان های خاص، هنر بیان واژه ها در قالبی است که همواره ماندگار است. درود بر روح شهریار دوران ها ....

 

بهار مینا در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۶:

عابدینی جان کلا به قافیه معتقد نیستیا. "ختایی" مگه با قافیه این غزل جور میاد؟

 

خسروبیگی khosrobaigy@gmail.com در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۲۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:

در کاست استاد شجریان که این غزل رو خونده
در پایان آورده:
عطار وصف عشقت چون در عبارت آرد؟
زیرا که وصف عشقت اندر بیان نگنجد

 

۱
۳۲۲۷
۳۲۲۸
۳۲۲۹
۳۲۳۰
۳۲۳۱
۵۰۵۸
sunny dark_mode