امین در ۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد سوم » سرا پا آتشم:
بسیار شور انگیز.
حاجی سیسی در ۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:
به فرمایش دوست عزیزی که فرمود علامه جعفری اختلاف فاحش مثنوی و اسلام را آشکار کرده نکاتی می افزایم:
ایشان در شرحی مفصل -15جلد- به شرح و تحلیل و نیز نقد مثنوی پرداخته اند
صد و اندی نقد به مولوی دارد که بخش بسیار کوچکی از 15 جلد را شامل میشود. یعنی بخش اعظم کتاب ایشان شرح وتبیین مثنوی است.
جناب علامه عشق وافر به مولوی داشته و هیچگاه مولوی را از اسلام بر کران نمی دید. علاوه بر شرح مثنوی دیگر آثاری در این رابطه دارد مثل: عشق در مثنوی، عقل در مثنوی، حادثه کربلا در مثنوی، مولوی و جهان بینی ها و..
دوست عالی جناب، مولوی مثل هر اندیشمند عارف سخنان نابی دارد ولی از خطا مصون نبود و احتمال خطا دارد. هر صاحب فنی در فن خود -پس از فهم کامل سخن او- می تواند او را نقد کند ولی این به معنای اختلاف فاحش با اسلام نیست.
مگر در تارخ علم کدام شاگردی تمام گفته های استاد خود را تأیید کرده است؟
حاجی سیسی در ۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:
جناب مولوی با توجه به توانایی شگرف که در ارئه مثل دارد می توانست مضمون خوب و راقیِ این شعر را در دیگر پیمانه ای به ما بنوشاند.
ای کاش چنین می کرد.
Bijan در ۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۲ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - در مدح عمادالدین سیفالحق ابوالمفاخر محمدبن منصور:
ای بیوفا ای پاسبان، آشوب کم کن یکزمان
چندین چرا داری فغان ای بیوفا ای پاسبان
این شعز در پایان این ترکیب یند با توجه به وزن آن نا مربوط است و باید کلا تا آخر حذف شود!
امیر در ۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۰ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۰:
"زنخت" یا همان زنخدانت به معنی چانهات درست است و نباید میان "ز" و "نخت" فاصلهای گذاشتهشود
نادر.. در ۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹۳:
شعوری در دل شعوری..
اراده ای در دل اراده ای...
"گذری در دل گذری"
امپرور در ۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۱۴ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیببندها » شمارهٔ ۱ : باز این چه شورش است که در خلق عالم است:
جایی خواندم که تاکنون شعری بدین سوزناکی راجع به کربلا سروده نشده است
فرنوش پارسه در ۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۱۶ دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - وصف شب و ستارگان آسمان و ستایش علی الخاص:
وزن قصیده:
فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر خفیف مسدس مخبون
خاموش در ۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:
یعنی درک این مساله که مولانا از عشق صحبت میکند این اندازه دشوار است ؟!
آیا سودا را چیزی جز عشق میتوان فهمید و دید ؟!
نمونه ای از حافظ : چو عاشق میشدم گفتم که بردم گوهر مقصود. چه دانستم که این دریا چه موج خونفشان دارد
مولانا متاسفانه علی رغم عالمگیر شدنش، همچنان غریب است
فقط کافیست در اینترنت کمی به انگلیسی و فارسی جستجو کنید در مورد آن بزرگوار و غریبی و داستانها و افسانه ها را ببینید
در حدی که شعری با این درجه از وضوح که عشق کشتی دل را تکه تکه کرد را چیز دیگری ببینند
سعید بهمنی در ۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۰۸ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲۵:
با احترام در بیت دوم "ای پسر" نا متناسب با سطح اصلی سعر به نظر میرسد و عبارت " شمسی ندانم یاقمر " که در تصحیحی که آقای سیامک در بالا نقل کرده اند با سطح شعر و عبارت بعدی آن بسیار متناسب تر است اما بهرحال حتما تصحیحی که در آن " پسر " ذکر شده از اعتبار قابل قبولی برخوردار بوده ، اگر دوستان صاحبنظر در اینمورد توضیح و راهنمایی بفرمایند قطعا به درک صحیح تری کمک خواهد کرد .
سعید بهمنی 1396/4/29
سعید اسکندری در ۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۶ دربارهٔ ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۴:
هست خورشید فلک شمعی که پروانه اش مهست
تا چه پروانه بود کورا بود پر ماهتاب ؟
سعید اسکندری در ۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۴ دربارهٔ ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۲:
شاه بیتیست:
و گر عدوی وی اندر دو چشم شیر شود
دو دست مرگ در آید بچشم شیر چو خواب
سعید اسکندری در ۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۳۸ دربارهٔ ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۱۳:
در باب بیت 10
این بیت از قصیدهی معروف ازرقی از این نظر هم میتواند جالب توجه باشد که یادآور تصاویر فانتزی در فیلم های کارتونی کودکانه است.
حبیبالله در ۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۴ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت:
در قسمت - پاره پاره خاک را خون گرفت
تا عتیق و لعل ازو بیرون گرفت -
به جای عتیق عقیق هست
و در بیت زیرین آن
در سجودش روز و شب خورشید و ماه کرد پیشانی خود بر خاک راه
به جای کرد سوده میاد
و شکل بیت این طور میشه
در سجودش روز و شب خورشید و ماه سوده پیشانی خود بر خاک راه
khayatikamal@ در ۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۹۵:
شهادت امام صادق علیه السلام ازطرف من و خانواده محترم تسلیت عرض می کنم به گنجور یان.
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 3654
بی سواد در ۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۳:
حسین گرامی
سپاس می گزارم ،
حدیث استادی ناگفته ماند.
سعید اسکندری در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۵ دربارهٔ ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۲۶:
دربارهی این رباعی در چهار مقالهی عروضی حکایت جالبی آمده است. عروضی سمرقندی گوید: آل سلجوق همه شعردوست بودند اما هیچکس بشعردوستی تر از طغانشاه بن الب ارسلان نبود و محاورت و معاشرت او همه با شعرا بودو ندیمان او همه شعرا بودند چون امیر ابوعبداﷲ قرشی و ابوبکر ازرقی … مگر روزی امیر با احمد بدیهی نردمی باخت و نرد ده هزاری بپائین کشیده بود و امیر دو مهره در شش گاه داشت و احمد بدیهی دو مهره در یک گاه و ضرب امیر را بود احتیاطها کرد و بینداخت تا دوشش زند، دویک برآمد عظیم طیره شد و از طبع برفت و جای آن بود و آن غضب بدرجه ای کشید که هر ساعت دست بتیغ می کردو ندیمان چون برگ بر درخت همی لرزیدند که پادشاه بود و کودک بود و مقمور بچنان زخمی . ابوبکر ازرقی برخاست و بنزدیک مطربان شد و این دوبیتی بازخواند:
گر شاه دوشش خواست ، دویک زخم افتاد
تا ظن نبری که کعبتین داد نداد
آن زخم که کرد رأی شاهنشه یاد
در خدمت شاه روی بر خاک نهاد
بامنصور بایوسف در سنه ٔ تسع و خمسمائه (509 هَ . ق .) که من بهرات افتادم مرا حکایت کرد که امیر طغانشاه بدین دوبیتی چنان با نشاط آمد و خوش طبع گشت که برچشمهای ازرقی بوسه داد و زر خواست پانصد دینار و دردهان او میکرد تا یک درست مانده بود و بنشاط اندر آمد و بخشش کرد سبب آن همه یک دوبیتی بود. ایزد تبارک و تعالی بر هر دو رحمت کناد. بمنه و کرمه . (چهارمقاله چ لیدن صص 43 – 44).
nabavar در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۳:
بی سواد عزیز
پیوند به وبگاه بیرونی
این آدرس سایت آقای مشیری ست
روزهای 4 شنبه شاهنامه خوانی دارد
شاد باشید
سعید اسکندری در ۸ سال قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۲ دربارهٔ ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۲۳:
این قصیدهی مشهور در دیوان عثمان مختاری هم آمده است
بی سواد در ۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳: