گنجور

حاشیه‌ها

فرخ مردان در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹:

@بیژن:
درست میگید. بوضوح "یاری" در اینجا "یک یار" معنی می ده( که منظور خود حافظ هست). میگه که:
"کسی چرا نمیگه که این دوستِ ما هم حق دوستی به گردن ما داشت. پس کجا رفتن اون آدمهای حق شناس و اون همه یاران دور و بر ما؟"
یاری به معنای مصدریش اینجا بسیارغریب و مبهم کننده اس.

نادر.. در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۶ - لیس للماضین هم الموت انما لهم حسرة الفوت:

روفیا جان، دوست گرانقدر
اطمینان دارم که این احساس اخیر شما ناشی از فروتنی، بلند نظری و بزرگواریتان است و حقیقی نیست..
به یقین، شادی درونی که در شما سراغ دارم یاریتان خواهد کرد و نیز موجب شادی سفر کرده عزیزتان خواهد بود...

امین اعتماد در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۲ دربارهٔ حافظ » ساقی نامه:

سلام . خدمت دوستان عرض کنم بیا درست است . بده و بیار غلط است برای اینکه . اول بهتر است در مورد تایی و دوتایی بگویم تا بحث به جایی برسد . در معنی مغنی ملولم دوتایی بزن . اینجا از زدن و بیرون کردن صحبت میکند یعنی دوتایی را بزن و بیرون کن . در مصرع بعدی میگوید خدا وند یکتاست . پس یکتایی بزن یعنی یکتایی ببین . دویی نبین
عطار میگوید . دوئی بگذارو همچون او یکی باش
یکی بین و دوئی اینجا رها کن ، چو منصورت وجود خود رها کن
یکی بین و دم اینجا از یکی زن ، اگر نه این چنین بینی توئی زن
تو در یکی قدم زن همچو مردان ، رخت را از دوئی اینجا بگردان
تو در یکی قدم زن در تولّا ، همه لابین و در لا گرد الا
تو در یکی قدم زن همچو منصور ، یک نزدیک بین و بس دوئی دور
پس با این ابیات متوجه یکی دیدن و دوتایی ندیدن شدیم . حالا در بیت اول و دیگر ابیات که بیا گفته صحیح است . زیرا که نه می و نه شرابی در کار است که ساقی بخواهد بیاورد و یا بدهد . به ساقی میگوید بیا . من به دنبال یک می هستم که کرامت و کمال به من بدهد . اگر اینچنین می داری به من بده که بس بیدل افتاده ام .
بیا ساقی من یک می به تو نشان میدهم که کرامت میدهد و کمال و کیمیایی هست که عمر نوح و گنج قارون به تو میدهد . و ... و هنگامیکه به آن رسیدی و درک کردی . اینجا ساقی باش و تقسیم کن ، به همه بده ، به منهم بده . این ابیات با همان بیت اول حافظ الا یا ایهالساقی ... همخوانی دارد . پس بیا درست است . به ساقی میگوید بیا تا به تو شرابی نشان بدهم که با این شرابی که در نظر مردم است زمین تا آسمان فرق دارد . دوستان عزیز در شعر شاعرانی چون خیام ، مولانا ، حافظ و دیگر شعرای عرفانی می ، پیاله ، جام ، سبو . قرآن و ائئمه اطهار است . قرآن و پیامبر است که ما را واله او میکند ، شیدای او میکند ، مجنون او میکند . محو او میکند . اگر قرآن کسی را مست نکند ، محو و مجنون او نکند . او قرآن نخوانده و از قرآن چیزی نمیداند . پس وقتی حافظ میگوید به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد . میدانیم چه میگوید . والسلام

فرخ مردان در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:

سخن کم گوی تا بر کار گیرند ....که در بسیار، بد بسیار گیرند ؛ عزیز برادر!

رنگارنگ در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۳:

جناب...
عجب و رجب تنها شوخیی کلامی بود، و چون سخن از خمینی بود یاد روحانی و بستگی شان با کدخدا
در باره تلمیح شاید مراد سجاد اشاره خمینی به سخن بلخی بوده است .
با پوزش

مریم در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:

وای عالیه من با صدای همه خواننده ها شنیدم واقعا بعد از شنیدن این شعر ها حیف ادم صدای دیگه ای رو بشنوه

مینا مرادی در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

"از کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری به یمن لطف شما خاک زر شود"
رابطه ی کلمات درین بیت شگفت انگیزه...حافظ اونقدر با مهارت دست و پای واژه ها رو به هم زنجیر کرده که هیچ واژه ای رو نمیشه با واژه ی دیگه ای که از نظر وزنی و معنایی با واژه ی اصلی یکسان و مشابهه،جایگزین کرد
روی و زر( هر دو از فلزات)
مهر و زر (مهر به معنی خورشید و رنگ زرد زر)
کیمیا و خاک و زر(تبدیل خاصیت عناصر پست و بی ارزش به عناصر گرانبها با علم اکسیر و کیمیاگری)

Babak در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:

این شعر را جناب استاد محمدرضا شجریان خوانده اند که به "شیخم به طنز گفت" معروف است

Babak در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:

من ترک عشق بازی و ساغر نمی کنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمی کنم
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر حور
با خاک کوی دوست برابر نمی کنم
تلقین درس اهل نظر یک اشارت است
کردم اشارتی و مکرر نمی کنم
هرگز نمی شود ز سر خود خبر مرا
تا در میان میکده سر بر نمی کنم
شیخم به طنز گفت حرام است می، مخور
گفتم به چشم، گوش به هر خر نمی کنم
پیر مغان حکایت معقول می کند
معذورم ار محال تو باور نمی کنم
این تقویَم بس است که چون زاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمی کنم
ناصح به طعنه گفت برو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر نمی کنم
حافظ جناب پیر مغان مأمن وفاست
من ترک خاک بوسی این در نمی کنم

اشرف در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۳۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳۴:

باسلام
لطفا در مصرع چهارم " می" را از ردیف حذف کنید

۷ در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

زنده باشید.

۷ در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱ - یکشب با قمر:

اصغر خان"او را چه به شهریار" یعنی "این با آن چه نزدیکی دارد؟"نزدیک نیستند!
ربطی به نژاد و تفاخر ندارد.
در این سالیان از بس ملت کوچه باغی نوشته اند یک چمله درست چه فتنه ها که برپا نمیکند.

ولی فیضی اصل در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » گئتمه ترسا بالاسی:

مصرع اول بیت پنجم از لحاظ وزن به نحوی که نوشته شده است مشکل دارد:
ننه قارنیندا سنله ائگیز اولسایدیم اگر
در صدای خود استاد هم این مصرع به صورت زیر خوانده می شود:
ننه قارنیندادا سنله ائگیز اولسایدیم اگر
و یا برای رعایت وزن شعر می توان این مصرع را به صورت زیر خواند:
ننه قارنیندا سنینله ائگیز اولسایدیم اگر
و یا
ننه قارنیندا سنیله ائگیز اولسایدیم اگر

مینا مرادی در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

چه توضیحات جامع و روشنی.
سپاس...
لطف نمودید.
قدح تان پر می باد

حمیدضا صادقی در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۶ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

آهنگ شور عشق (عشق شوری در نهاد ما نهاد) اثری است از استاد علیرضا افتخاری که در سال 1374 در قالب آلبومی به همین نام منتشر شده است. آهنگسازی این اثر بر عهده استاد فریدون شهبازیان بوده است و شعر آن نیز از فخرالدین عراقی از شاعران قرن هفتم هجری می باشد. این آهنگ در قالب عرفانی می باشد و در دو سبک بیات اصفهان و کر اجرا شده است که در لیست آثار اجاره شده نبود که اضافه کنم.

۷ در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

برخی جانت شوم که شمع افق را
پیش بمیرد چراغدان ثریا
من پیشمرگت شوم همچون پروین که با برآمدن خورشید ناپدید میشود.
ثریا=پروین=هفت خواهران
از صورتهای فلکی که از بیش از 200 هزار ستاره تشکیل شده که به سبب فاصله بسیار دور از زمین تنها هفت تا از آنها دیده میشوند که به این گروه هفت خواهران یا هفت پیکر گویند
در افسانه های یونانی خوشهٔ پروین، هفت دختر Iapetus(اطلس)پادشاه شهر آتلانتیس بودند که اوریون (صورت فلکی شکارچی) به دنبال آنها بود که برای فرار و رهایی به صورت هفت کبوتر در آمدند.

نادر.. در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۹:

هر که چون ماهی نباشد، جوید او پایان آب
هر که او ماهی بود کی فکرت پایان کند؟..

سیاوش در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:

ضمن سلام محضر دوستان گرامی نظر بنده در مورد کلمه سخی یا سخن بودن در مصرع اشاره شده به کلمه قبل از آن کلمه است که اگر کلمه قبل جز باشد کلمه بعدی باید سخن نوشته شود ولی اگر آن کلمه از باشد بهتر است سخی نوشته شود.

... در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۳:

دوست من
روحانی کیه؟ کدخدا چیه؟ حاشیه و چای از کجا اومد؟ از چی صحبت می کنید؟
من میگم شعر مولانا چطور میتونه به حرف کسی تلمیح داشته باشه که چند صد سال بعد از خودش زندگی می کرده؟
من تاحالا فکر می کردم تلمیح به یک واقعه یا سخن مستلزم تقدم تاریخی اون واقعه یا سخن نسبت به شعر و قاعدتاً شاعر اون هست، چون شاعر باید از امری آگاه باشه که بتونه در شعرش به اون امر اشاره کنه. اگر اشتباه می کنم راهنماییم کنید لطفاً.
با احترام.

علی محتشم در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۹ دربارهٔ وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۱۰ - گفتار در چگونگی عشق:

یادم می آید سالها پیش در جمعی یکی از دوستان با استناد به این شعر ادعا میکرد که جناب بافقی، از اسرار انرژی اتمها و هسته ی متشکله ی آنها آگاهی داشته و یکی میل است با هر ذره رقاص را اشاره به میل حرکت پروتن و نوترون به دور هسته ی اتم، تعبیر میکرد، از اشعار شعرای پارسی گو مصادره به مطلوب های اینچنینی زیاد صورت پذیرفته اما مسلما اینها همه از کج اندیشی و کوتاه بینی ماست؛ ما گمان میکنیم که دانستن اسرار اتم خیلی مقام شامخی به وحشی بافقی میدهد و ما هم در کلاسها و جمع های ادبی کمی از این شمخ را بخاطر کشف این منظر جدید از بافقی، به خودمان متوجه خواهیم ساخت.
ای دریغ که تمامیت این شعر صدها و هزاران برابر بالاتر از این خرده فهم های ماست، میلی که وحشی از آن سخن میگوید یک راز بسیار بزرگتر از اسرار اتم هاست، این میل میل به حرکت از کثرت به وحدت است ، همان میلی که این روزها با سر و صدای زیاد از بطن وجودمان بیرون کشیده شده، میلی که تمام ذره های حیات در پهنه ی کائنات خدای را به حرکت به سمت مقصد خاص خویش می کشاند.
مقصد الهی او، پرواز در آسمان آگاهی حضور، اینکه بدانیم"من هستم" متقدم است بر " من چه هستم " من چه هستم معمولا به چیزهایی که داریم ختم خواهد شد و آنقدر اسفل است که راه زیادی تا به عالی در پیش دارد...
اما "من هستم" در نهایت به حضور ختم میشود، میل درونی تمام طبقات آگاهی میل به حضور است، و بازی این چرخ گردون تنها برای حرکت در طبقات آگاهیست، اینکه حرکت کنیم و هر لحظه خود را در به خویشتن خویش نزدیکتر سازیم، این میل در سنگ ایستایی می آفریند چرا که حرکت او در پهنه ی آگاهی ، ایستایی و دوام است، او هوشمندانه در جای خود ایستاده وگرنه متلاشی خواهد شد برای بازی در آگاهی اسفل تر، اما همین میل تکوینی در حیوان حرکت می آفریند، میل همان میل است حرکت این میل در پرده های آگاهی مختلف است که نمایش های متفاوتی به ظهور میرساند.
اینکه شاعری بتواند تمام این معنا را با چینش محدود کلام، بر صورت عیان قلم و کاغذ به رشته ی تحریر درآورد و از آن بگوید کجا و دانستن از سر اتمها کجا، اتم کجای قصه ی دلنوردیهای جناب بافقی در آفاق و انفس جای دارد؟شاید تنها در یک سطر اول از دیباچه ای به بلندای آسمان عرفان.

۱
۳۲۱۱
۳۲۱۲
۳۲۱۳
۳۲۱۴
۳۲۱۵
۵۴۹۴