کسرا در ۷ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۸ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۸:
واقعا لذت بردم از این سروده
کریم زمانی در ۷ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۲۴ دربارهٔ عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل:
زمین در جنب این هفت طاق مینا؛ درست است، به استناد آیه 29 سوره بقره: ثم استوی الی السّماء فسوّاهن سبع السّوات
کریم زمانی در ۷ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۹ دربارهٔ عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل:
زمین در جنب این هفت طاق مینا؛ درست است به استناد ثم استوی الی السّماء فسوّاهن سبع السّوات
حمیدرضا در ۷ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲ - تقریر عشق مجازی و قوت آن:
خد /xad[d]/
رخسار؛ گونه؛ چهره؛ رخساره
بهتر بود "بر خد" نوشته شود (با فاصله)
امیر هلاکویی در ۷ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۳۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳:
درود،
نسخه صحیح این رباعی که در کتاب رباعیات حکیم عمر خیّام با مقدمه دکتر امیرعباس مجذوب صفا به تاریخ دی ماه 1347 توسط افست اقبال به چاپ رسیده به شرح ذیل ارائه میگردد:
قومی متفکّرند در مذهب و دین
جمعی متحیّرند در شک و یقین
ناگاه منادییی درآید ز کمین
کای بیخبران راه نه آنست و نه این
سعید.م در ۷ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:
این حقیر گاهی با به یاداوردن این شعر به فکر فرو میروم که اگر همین یک شعر را ندیده و نشنیده بودم چیزی در زندگیم کم بود معنایی حضور نداشت احساسی وجود نداشت دیگر این شعر و بسیاری دیگر جزیی از من شده و ابیات در ذهنم حک شده اند. فکر میکنم دیگران هم همینگونه اند. گاه به فردی انگلیسی یا چینی زبان فکر میکنم که حافظ را در بهترین حالت از روی ترجمه خواهد خواند و احتمالا اصلا نخواهد خواند حتی اگر انسانی خلاف من با طبع لطیف و دارای ذوق باشد در زندگی او چیزی کم است امکانی فوق العاده. بعد فکر میکنم برای من چه امکانات عقیم مانده ای وجود دارد؟ چه بسا اشعار بیدل به بلندای اشعار مولوی و حافظ باشد و من از درک ان عاجز. چه بسا مهابهارات و رامایانا به عظمت شاهنامه باشد و شاید بزرگتر از کجا بدانم؟ چه بسا ابیات بسیاری به نغزی دل من همی بر تو مهر آورد در ان بیابیم. باری از کجا که ابن فارض و متنبی و ابواعلا معری و ابونواس و بودلر و الیوت و آلن پو و پروست و گوته و شکسپیر و دانته و توفو مضامینی عمیق تر و تعابیری شگفت انگیزتر نگفته باشند.اگر جرئت کنم و کمی بنگرم 7 ملیارد در برابر 70 ملیون. یعنی شاید صد برابر فکر بیشتر. با این افکار غمی همنشینم میشود و بسیار دوست دارم نظر عزیزانی که مطمئنا پیشتر از من به این موضوعات اندیشیده اند بدانم.
کمال داودوند در ۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:
در این جا مرجان یک جانور در یا ی بی مهر ه است
جمع این رباعی از 6268
نیکومنش در ۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
بادرود فراوان خدمت دوستداران فرهنگ و ادب و بینش پارسی
در خصوص کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز باشد که باز بینیم دیدار اشنا را می خواستم تعبیری را بیان نمایم
این بیت تلویح زیبایی از داستان قرانی دیدار حضرت موسی با خضر نبی را به همراه دارد که پس از ملاقات خضر نبی با حضرت موسی حضرت خضر به حضرت موسی أعلام داشت تو همراهی مرا یارا نیستی موسی به خضر گفت اگر خدا بحواهد یارا خواهم بود در یکی از ازمون های خضر نبی که در کشتی بودند خضر شروع به سوراخ کردن کشتی کرد حضرت موسی دوباره بر اشفت که این چه اقدامیست که می کنی !!پس از سه ازمون که موسی نتوانست در مقابل اقدامات حکمت امیز خضر نبی صبر پیشه کند خضر نبی به او گفت اینجا محل فراق بین من و توست
در این بیت حافظ خود را چون مسافران ان کشتی شکسته می بیند که شاهد پیرطریقتی خویش که به ظاهر انسان می نماید بوده ولی در باطن به دلیل کشف و شهود خدای گونه کردیده می باشد که قصد عزیمت به دیار دیگری دارد و با اه و تمنا از باد شرطه به تمثیل می خواهد که وزیدن گیرد که شاید برای دفعه ای دیگر بتواند رخ پیر خضرطینت خویش را دوباره ملاقات کند و خوبه که از شعر مولانا یادی بکنیم
هرکه خواهد همنشینی با خدا گو نشیند در حضور اولیا پس خداوند صورت خویش را از عاشقان خود دریغ نکرده و انسان را چون صورت خویش مصور کرده(ایه قران خلق الانسان علی صورته) و خاصه انکه اولیا خدا به دلیل تزکیه وسیقلی کردن دل اینه تمام نمای صورت الهی ونه (ذات)هستند
محمود ازهر در ۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۴ - نومید شدن انبیا از قبول و پذیرای منکران قوله حتی اذا استیاس الرسل:
باتوجه به اینکه لغت "گنده" در متون قبل از دولت قاجاریه دیده نشده است بنابراین بهتر است این کلمه را با فتح حرف اول بخوانیم و با توجه به تشبیه ماهی به انسان کامل، معنی بیت میشود: انسان کامل از عقل رشد میکند نه از اعضای دیگر.
همایون در ۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹:
این غزل در غزل 75 کامل تر شده و صورت نهایی پیدا کرده است
همایون در ۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵:
روی سخن با همه است یکی یکی نام میبرد
که من به دنبال ملامت شدن نیستم بلکه با صراحت و بدون اشاره میگویم
که شمس حقیقت یگانه است و وصال و دیدن او عید واقعی است
باور به هر کس وهر مذهب دیگری مثل تیمم است در حالیکه آب داری
شهروز کبیری در ۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۲۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر:
عزیزانِ جان، این بحث های بیهوده چیست که بر سر مذهب فردوسی میکنید؟ شما اگر یک بار شاهنامه را بخوانید به خوبی با عظمت فکر و روح فردوسی آشنا خواهید شد و متوجه خواهید شد تفکر این بزرگ مرد چگونه است.
درباره ابیاتی که درباره خلفای راشدی بیان شده، بسیاری از شاهنامه پژوهان این ابیات را الحاقی دانسته و امروزه این یک مساله مشخص و به قول معروف حل شده است. اما من باب ارایه منبع بر این مدعی، قسمتی از مقاله جناب آقا دکتر جلال خالقی مطلق را عینا اینجا میآورم. ایشان 6 دلیل اصلی برای الحاقی بودن این ابیات ارایه فرموده اند. این مقاله در محله ایران نامه و در پاییز 1363 شماره 9 چاپ گردیده است:
... چنان که در پیش گفته شد،دیگران بیت های فراوانی به این قطعه افزوده اند که الحاقی بودن بیشتر آنها روشن است و در اینجا تنها دو قطعه آنها مورد بحث ماست.قطعه نخستین این چهار بیت است که پس از بیت هشتم درون سخن شاعر کرده اند: که خورشید بعد از رسولان مه نتابید بر کس ز بوبکر به عمر کرد اسلام را آشکار بیاراست گیتی چو باغ بهار پس از هر دوان بود عثمان گزین خداوند شرم و خداوند دین چهارم علی بود جفت بتول که او را بخوبی ستاید رسول دلایل الحاقی بودن این چهار بیت این ها است: 1- بیت های هشتم و نهم ترجمه این حدیث از پیامبر اسلام است که فرمود:أنا مدینة العلم و علّی بابها.یک نفر از اهل تسنن آمده و بیت هشتم و نهم این قطعه را از هم شکافته و چهار بیت بالا را به میان آنها وصله کرده است و سپس به گونه ای که خاص بیشتر قطعات الحاقی است در مصرع دوم بیت چهارم دوباره سخن را به بیت نهم ربط داده است.ولی با این حال وصلگی سخن کاملا آشکار است. 2- شاعر پس از بیان حدیث مذکور برای تأکید بیشتر روی عقیده مذهبی خود تمثیلی می آورد از دریا و هفتاد کشتی که اشاره به مذاهب و فرق گوناگون اسلامی است.و سپس می گوید در میان این هفتاد کشتی،یک کشتی میانه است که از همه بزرگتر و زیباترست و در آن کشتی محمد و علی و اهل بیت او نشسته اند و هرکس چشم داشت بهشت دارد باید بدین کشتی میانه درآید،یعنی به مذهب تشیع بگرود.اکنون چگونه ممکن است که کسی در بالا چند بیت در ستایش ابوبکر و عمر و عثمان بگوید و سپس چند بیت پایین تر بگوید که تنها کسی به بهشت می رود که سوار کشتی تشیع شده باشد که درواقع عملا گفته است که هرکس به کشتی مذاهب دیگر درآید کشتی او غرق خواهد شد و روی بهشت و رستگاری را نخواهد دید.و یا چگونه ممکن است که یک نفر شیعی مذهب که با این حرارت از حقانیت مذهب خود سخن می گوید و کشتی مذاهب دیگر را غرق شده می گیرد،پیش از آن بگوید: عمر کرد اسلام را آشکار و یا دربارهء عثمان بگوید: خداوند شرم و خداوند دین آشکار است که با این چهار بیت همه نظم و منطق این قطعه درهم می ریزد و مطالب بالای آن نقیض مطالب پایین خواهد بود. 3- چهار بیت مذکور خلاف عقیده مذهب فردوسی است.چه مذهب فردوسی هم به حکم آنچه در تمثیل دریا و هفتاد کشتی آمده و هم به حکم گزارش همه کسانی که از قدیم درباره مذهب او گزارش کرده اند تشیع بوده و علت اختلاف او با محمود نیز بیش از هر چیز اختلاف مذهبی بوده که نظامی عروضی در چهار مقاله بدان اشاره کرده است،آیا محمود را تا این پایه ابله دانسته اند که کسی نخست مذهب او را ستایش کند و سپس چند بیت پایین تر عملا به او بگوید:حضرت سلطان،تو بد مذهبی و اگر چشم بهشت داری دست از مذهب خود بردار و به مذهب تشیع درآی؟و یا این که فردوسی را تا این اندازه مردی خام گرفته اند که نخست به خاطر احترام به مذهب سلطان،مذهبی را که مذهب او نبوده با غلّو تمام بستاید و سپس بلافاصله با حرارت از مذهب خود دفاع کند و به سلطان نسبت بد مذهبی بدهد؟ضمنا مذهب تسنن که از احترام و محبت به عمر جدا نیست به هیچ روی با روح ملی شاهنامه سازگار نیست.ولی چنان که به خوبی از گزارش ابومنصور عبدالقاهر بغدادی مؤلف الفرق بین الفرق و اخبار مشابه مؤلفان دیگر بر می آید،در زمان فردوسی به اهل تشیع نه تنها نسبت رافضی و معتزله می دادند،بلکه آن ها را جزو مجوس و دشمن اسلام و دوستدار گبران می دانستند. 4- در بیت نخستین از این چهار بیت،این مضمون که خورشید پس از رسولان بزرگ بر هیچ کسی بهتر از ابوبکر نتابید،سخنی مضحک است و در هر حال در شاهنامه که خورشید از تصویرهای مهم شعری است به مانند آن بر نمی خوریم.همچنین مضمون بیت دوم که عمر اسلام را آشکار کرد حتی از دهان یک سنی مذهب هم مبالغه ای کفرآمیز است،چه برسد از سوی یک نفر شیعی و ملی چون فردوسی. 5- کاربرد واژه عربی بعد در بیت نخستین که نه یک اصطلاح علمی است،نه یک اصطلاح مذهبی است و نه یک واژه نادرست و جز در این محل در هیچ کجای شاهنامه بکار نرفته،در حالی که برابر فارسی آن پس و سپس و از این پس و غیره بیش از هزار بار در شاهنامه آمده است،دلیل بسیار مهمی در الحاقی بودن این قطعه است. گذشته از این در این چهار بیت دو بار واژه عربی رسول بکار رفته است،د رحالی که در همه شاهنامه شاید این واژه یک یا دو بار آمده باشد و فردوسی همه جا پیمبر و پیغمبر و فرستاده و فرسته بکار برده است.برای نمونه در همین یک قطعه که در ستایش مذهب خود گفته دو بار(بیت های 7 و 9)واژه پیغمبر را بکار برده است و برطبق ضبط نظامی عروضی در چهار مقاله در بیت 14 نیز بجای محمد،پیمبر دارد.آیا واقعا جای تأمل نیست که در همین یک قطعه در بیت هایی که در اصالت آنها جای گمانی نیست دو یا سه بار پیغمبر و پیمبر گفته باشد،ولی تنها در آن چهار بیت که به دلایل دیگر هم مشکوک اند دو بار واژه عربی رسول را بکار برده باشد؟آیا واقعا جای تأمل نیست که در شاهنامه چند هزار بار پس و سپس و از این پس و از آن پس و آنگاه و آنگه و آنگهی و غیره بگوید و یک بار بعد نگوید،ولی در این چهار بیت که به دلایل دیگر هم مشکوک اند،بعد بکار ببرد؟ 6- از میان پانزده دستنویس اساس تصحیح نگارنده سه دستنویس این چهار بیت را ندارند.یکی دستنویس قاهره 741(دستنویس دار الکتب قاهره،مورخ 741 هجری،به نشان 6006 س).دیگر دستنویس لندن 891 (دستنویس کتابخانه بریتانیا در لندن،مورخ 891 هجری،به نشان Add.18188).سوم دستنویس استانبول 903(دستنویس کتابخانه طوپقاپوسرای در استانبول،مورخ 903 هجری،به نشانH.1510 ).از آنجا که بیشتر نسخه دارها و کاتبان مانند اکثریت مردم ایران در آن زمان ها دارای مذهب تسنن بوده اند و این قطعه الحاقی نیز از الحاقات قدیم است،بسیاری از کاتبان این قطعه را خود از بر بوده اند و هنگام کتابت اگر در متن اساس آن ها یا در حاشیه کتاب نبوده،خود به متن میافزوده اند.با در نظر گرفتن این وضعیت،نبودن این قطعه در سه دستنویس اساس تصحیح نگارنده کم نیست.بویژه نبودن این قطعه در دستنویس های لندن 891 و استانبول 903 دارای اهمیت به سزایی است.چون این دو دستنویس جزو گروه کوچکی از دستنویس های شاهنامه هستند که بسیاری از بیت ها و قطعات و روایات الحاقی را ندارند.
گمنام در ۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶:
صبا،
زلف دوتا، دو بافه گیسوی عنبرین است بر دوسوی چهره خوبرویان.
زنان خوبروی با زلف دوتا را هنوز شاید بتوان در برخی جاهای میهنمان یافت ، ور پسری خوبروی مراد شاعر بوده باشذ ، امروزه باید در تل الحبیب0 (تل آویو)، بیت المقدس ( گنگ دژ ) ویا کوچه پس کوچه های نیویورک
به جستجویشان برخیزید
علی پارسا در ۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۱۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » دیباچه:
حرف ربط در فارسی o است که ظاهرا بازمانده od/ud فارسی میانه است. بعد از تغییر خط این حرف ربط با واو نوشته شده و این اشتباه را بوجود آورده که گاهی با صدای v خوانده شود!
درحالیکه در هیچ شعر کلاسیکی شما نمی بینید حرف ربط فارسی va خوانده شود و همه جا o خوانده می شود.
در زبان محاوره ای روزانه هم، بیشتر o را بکار می رود و جاهایی که va بکار می رود تحت تاثیر زبان رسمی است.
در نثر هم قاعدتا باید چنین باشد و بنابراین باید o خوانده شود.
در متن یالا و مثلا در بخش "ذکر جمیل سعدی که در افواه عوام افتاده است و صیت سخنش که در بسیط زمین رفته و قصب الجیب (قصب السبق) حدیثش که همچون شکر می خورند و رقعه ..." چنید بار حرف ربط فارسی(و) بصورت va تلفظ شد که نادرست است.
تماشاگه راز در ۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان:
شاهشجاع (شاه ترکان، شاهی که از طرف مادری نسبش به ترکان قراختایی میرسد) حرفهای بیپایه و اساس مدعیان من را میشنود و تلویحاً به گوش دل میگیرد و این به مانند همان رویداد سعایت سخنچینان دروغگویی مانند گرسیوز برادر افراسباب است که نظر افراسیاب را نسبت به سیاووش، داماد افراسیاب به خطا گرایش داده و سبب قتل سیاووش میشوند و دردنبال آن اضافه میکند هرچند شاه با شنیدن این تهمتها علناً به من اعتراضی نکرد من از این خاموشی او بینهایت سپاسگزارم و با تعریفی چند خود را غلام و چاکر شاه قلمداد میکند.
***
فائزه در ۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۷:
عالی .....یاحق
رضا در ۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۴۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۹ - در احوال لیلی:
ضمن تشکر از نازنین، ولی به نظر می رسد که کلمات "رخ" و "پیاده" مربوط به بازی شطرنج هستند.
سمیره در ۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵:
مثل : سحرم دولت بیدار به بالین آمد یعنی سحر دولت بیدار به بالینم آمد.
اسلام در ۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹۵:
آقای حمید هیراد در آلبوم ((خدا)) از بعضی ابیات استفاده کرده وبسیار دلنشین است
وحیدی در ۷ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶: