علیرضا در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۱۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۳:
ایکاش استادان فرهنگ پارسی با بررسی کارشناسانه و حرفه ای نظر بدهند. متأسفانه این بخش به محلی برای نظرپراکنی های بی اساس و انتقادات فردی تبدیل شده. افسوس.
حمید رضا۴ در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۲:
حسین، 1 عزیز،
از همنوع دوستی سخن گفتید.
شما در کمک کردن و پاسخ دادن به گنجوریان همیشه پیشگام هستید که خود گویای این است که کمک کردن در حد و توان و در هر زمینه ای راه و روش شماست.
درود بر شما
علی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:
من هم اجرای استاد شجریان رو گوش دادم و هم استاد افتخاری رو. ولی با همه احترامی که برای استاد شجریان قائلم شخصا اجرای جناب افتخاری رو ترجیح میدم . واقعا زیبا و دلنشین اجرا کردند .
امین در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:
این غزل سعدی بی نظیر است.در هر بیت شاهکاری خلق شده که روح انسان رو جلا میده...
جمال در نظر و شوق همچنان باقی
گدا اگر همه عالم بدو دهند گداست
بعید میدونم چنین اسلوب معادله ی عجیبی در جای دیگری و از بیان شاعر دیگری خلق شده باشه
اسحاق در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۶ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۲ - خبر فرستادن کرشاسب پیش پدر:
دوستان در بیت نه
بجستی به یک جستن از روی زم
بگشتی به ناورد بر یک درم
درم را چه معنی می کنید؟
مهرداد پارسا در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:
ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را
در بیتهایی مانند بین بالا حافظ معمولا قصد ندارد که به مضمون مذهبی یا اساطیری یا به اصطلاح خودش "مدرسه" ای آن بیت بپردازد، بلکه او شاید ساعت ها برای انتقال هر چه زیباتر یک مضمون اندیشه می کرده و در دنیای علوم معقول و منقول و تاریخ و اساطیر و ادیان به دنبال بهترین استعاره و تلمیح برای بیان یک احساس شخصی می گشته و در نهایت آن را در قالبی موزون به نظم در می آورده.
اینجا هم افراد بدذات را به دیوها و جن هایی تشبیه کرده که در قرآن آنها را از آسیب زدن به زمین با تیرهای شهاب منع کرده اند. درست مانند تشبیه محبوبی که بارها از سلیمان و نگین و دزدی اهریمن از او در اشعارش کرده. حافظ عاشق اساطیر و تلمیح کردن احساستش شخصی با آنهاست.
کمال داودوند در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳:
در این رباعی مر متضاد حلو است
جمع این رباعی از 5561
حسین توفیقی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۱۷ دربارهٔ هلالی جغتایی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴:
در مصرع "اگر نهد شترش رو به حجلهام شب تار" واژه "حجله" به "حجره" که در این قصیده التزام شده است، تصحیح شود.
مزدک در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:
معشوق :
خدا نبوده و آدم بوده
دختر نبوده و پسر بوده
به فرهنگ و زبان یک چامه باید در بافتار روزگار و شهروبوم آن نگریست نه از امروز به دیروز یا از لس آنجلس به نجفآباد .
دیده بان در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:
ایمان عزیز اشاره به رندعافیت سوز ککردند وصدای بینظیربرکت استاد شجریان ونی جانسوز استاد موسوی که من در سایت آذرستون پیداش کردم ودعوتتون میکنم بشنیدنش دراینسایت.کیفیت صداش هم بسیار عالیه
پیوند به وبگاه بیرونی/
مزدک در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:
پریشان و perish جز همانندی گویشی٬ هیچ پیوند واژهشناسیک (اتیمولوژیک) و چمیک ( از لحاظ معنی) باهم ندارند. پیشوند «پر/پرا/پیرا» در بسیاری از واژه های پارسی نشانگر همان round انگلیسی یا um آلمانی بوده و دوری از مرکز و گرداگرد بودن را میرساند. مانند پرهیختن/پرهیز ( دوری از چیزی) پراکندن ٬ پرهون ( دایره) ٬ پرگار ٬ پریشان٬ پرتافتن/پرتاب ...
دیده بان در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:
باتوجه به کلیت شعر که در هربیتی ومصرعی یک صفت منفی درخودش دارد نه هرکس ..بنظرم این بیت را باید اینطور خواند:
به قدو چهره نه،هرآنکس که شاه خوبان شد
جهان بگیرد اگر دادگستری داند
که معنی آنهم اینست که بزرگی وسروری به زیبایی چهره وقامت مورون نیست بلکه کسی شاه خوبان میشود که دادگستر باشد
اما درکلیت این شعر به زیبایی حضرت رسول اشاره دارد وعدل و دادگستری علی (ع)ومراد از آینه سکندر هم آنچنان که دوستان اشاره کردند مراد راهنمایی کشتیها بوده در دریای بی نشانه وبدون نقشه وانچه که انسانها را در دریاها هدایت میکرد یا نورونقشه ستارگان بود یا نور فانوس های دریایی ومراد از آیینه سکندر که عموما دراشعار حافظ بدل انسان تعبیر میشده اینست که دل نیاز به هدایت دارد وایینه ای راه هدایت را نشان میدهد که پرتو نوری دراو باشد والا هر آیینهای هدایتگرنیست واگر کسی کلاه خودش را همچون بزرگان در برخورد با زیردستان که ادب ظاهر را بتمام رعایت نمی کنند وسروری وبزرگ به حساب نمیاد وبزرگی از مراعات ادب نکردن نیست و شاه خوبان (امیرالمومنین)فقط به زیبایی چهره وقدموزون داشتن نیست بلکه باید همچون او دادگستری داند وسخن حافظ رو کسی درک میکند که فارسی دری داند هم باید باز به کلیت شعر که صفت منفی درش هست واز مستزاد یا مستضاد استفاده میکنه دید یعنی از فارسی به ضد اون که در کلام آنروزگار عربی بوده نگاه کرد که دمادم راه را وهدایت را وکلام را به سمت وسویی اشاره میکند که اگر هدایت میخواهی جان عاشق بیار ودلی بیار که پرتو نوری دراو رخنموده باشد وپریروی بودن ودلبری کردن باعث بزرگی ومعشوق شدن وپادشه خوبان و امیرالمومنین شدن بعضی خلفا نمی شود و همچنان که عمر گفت لولاک علی لهلک العمر که اینجمله را در وقتی بیان کرد که 7مرد بازنی جماع کردند وعمر هر 7تنشان را حکم اعدام داد اماحضرت علی رسیدواجازه گرفت که به این مساله رسیدگی کند وبعدازرسیدگی به احوالات هر کدامشان به هرکدام حکمی جدا داد یکی را که متاهل بود کشت یکی راحد شلاق داد ویکی را حد تقصیر تراشیدن مو داد ویکی را که بین بلوغ نرسیده بود برپشت دستش زد وآخری را که دیوانه بود آزادنمود.و عمرگفت لولاک علی لهلک العمر یعنی اگرعلی نبود عمرخودش راکشته بود یعنی خکمی صادر کرده بود که همه عمرش را وطاعات وعباداتش را بباد میداد.البته این برداشت شخصی منه که میتواند موردپسند دوستان هم نباشد.یاعلی وبا علی
مزدک در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:
حقیقت و واقعیت دو فرایافت جداسان میباشند که بسیاری ایندو را یکسان بکار میبرند. واقعیت بیرونی است و حقیقت درونی. واقیت ( فربود) چیزی است که بیرو از ویر و دریافت ما هستی دارد و به بود و نبود ما وابسته نیست٬ ولی حقیقت ( فرهود) چیزی است که هرکدام ما از آن واقیعیت بیرونی دریافت میکنیم. ما نمیدانیم که آیا دیگران هم رنگ سرخ را چنان که ما میبینیم میبینند؟ گرچه همه در چراغ قرمز هم ایست میکنند. پس هر کس برای خود یک حقیقت دارد و بسیاری از فرهود ها به هم نزدیکند٬ چراکه دریافت نادرست از فربود و جهان بیرونی٬ پُرگاه ( اغلب) به مرگ و نابودی کژبینان میانجامد. بزبان دیگر گردش جهان ٬ خود آزمونگر و سنجه ی حقیقت درونی هرکس است. اگر حقیقت شما به واقعیت جهان نزدیک باشد٫ هواپیمایی که میسازید خوب پرواز خواهد کرد و اگر دور باشد در تیررس شکست و سرنگونی خواهید بود.
مزدک در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:
عید همان عید فطر است که انباز میان شیعه و سنی بوده و که از اینهم برداشت میشود: «روزه یک سو شد» = روزه برطرف شد= ماه رمضان فرجافت. از ان گذشته در کهنسار نوروز را همان نوروز میگفته اند و سربند «عید» نداشته. غدیر هم پس از صفویان جایگاهی یافت و پیش از آن نام و جاهی چندان نداشته، بویژه که شیعه تنها 9٪ بوده اند و از لایه های پایینتر مردمان.
می نوشیدن هم دیگر چندان مانند بماه رمضان ناپسند و نکوهیدنی نیست.
مردم= انسان
مزدک در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:
آرامگه اینجا همان بستر و بالین و خوابگاه است و جالب است که از باد «سحر» نشانی انرا میگیرد٬ زمانی که شب رو به پایان است.
مزدک در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:
خرقه سوختن= برهنگی≈ رسوا شدن و لو رفتن :
(اشک) چشم من ٬ مرا در نزد همگان رسوا کرد. گرچه حافظ از این رسوایی خرسند و سپاسمند مینماید!
مزدک در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:
بد نیست اگر بدانیم که غول همواره با بیابان پیوند داشته و گم شدن و مردن راهیان در بیابان را به گردن غولها میانداختند. خوراک آن غولها هم بوته های خار سخت بنام مغیلان بوده که همانا اُمّ غیلان = مادر غولها بوده. (یک جمع و چندینه ی غول در تازی غیلان است)
مزدک در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:
دیو در بیخ به چم خدا/ایزد است ولی زمانی که نیاکان ایرانیان در پی جنگ و ستیز از برادران باستانی خود که نیاکان هندیان کنونی اند جدا شدند و به ایران کنونی کوچیدند٬ خدایان هندی (دیوها) را پلید شمرده و خدایان خود را که همان اسوره های هندی ( خدایان بی فروغ و تراز دوم هندیان ) را خدایان راستین شمردند که نامشان در گویش ایرانیان همان اهورا ها شدند که بالاترین و دانانرین آنها همانا اهورا مهزدا است. ( سورا= نور/ سورنا=درخشان) همان گونه که گیاه سومه همان گیاه هوم شد یا سونر همان هُنر.
مزدک در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ دی ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:
ایوان به چم کاخ و سرای بلند در ادبسار پارسی بکار میرفته و بیگمان خاندان مظفر هم کاخ و عالی قاپو ( دروازه ی بلند =سرای بلند) داشته اند.
در زمان حافظ ناسیونالیسم و هموندی ایرانی (شعبی) کمرنگ بوده و هموندی دینی گرانسنگتر بوده است.( ملت در آنزمان= فرقه ی دینی : هفتاد و دو ملت) از سوی دیگر حافظ در جایگاه یک چامه سرای پراوازه ناچار با فرمانروایان در همکنشی( در تعامل) بوده و نژاد این پادشاهان و فرمانروایان نفشی در مهر و یا بیمهری حافظ بدانها باز نیکرده٬ بساکه آزادمنشی و رواداری آنها برای آن سراینده ی فرزانه مِهند (مهم) و ترازوبند بوده.
مجتبی در ۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۶: