گنجور

 
صائب تبریزی

ز خارزار تعلق ، کشیده دامان باش

به هر چه می کشدت دل ،ازان گریزان باش

قد نهال خم از بار منت ثمرست

ثمر قبول مکن سرو این گلستان باش

درین دو هفته که چون گل درین گلستانی

گشاده روی تر از راز می پرستان باش

تمیز نیک و بد روزگار کار تونیست

چو چشم آینه در خوب و زشت حیران باش

ز گریه شمع به پروانه نجات رسید

تونیز در دل شب همچو شمع گریان باش

ز بخت شور مکن روی تلخ چون دریا

گشاده روی تر از زخم با نمکدان باش

کدام جامه به از پرده پوشی خلق است ؟

بپوش چشم خود از عیب خلق وعریان باش

درون خانه ی خود ، هر گدا شهنشاهی است

قدم برون منه از حد خویش، سلطان باش

کلید رزق ترا، سین جستجو دارد

چو آسیا پی تحصیل رزق گردان باش

خودی به وادی حیرت فکنده است ترا

برون خرام ز خود خضر این بیابان باش

هوای نفس تراساخته است مرکب دیو

به زیر پای درآور هوا،سلیمان باش

ز بلبلان خوش الحان این چمن صائب

مرید زمزمه حافظ خوش الحان باش

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۹۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
حافظ

اگر رفیقِ شفیقی درست پیمان باش

حریفِ خانه و گرمابه و گلستان باش

شِکَنجِ زلفِ پریشان به دستِ باد مده

مگو که خاطرِ عُشّاق، گو پریشان باش

گَرَت هواست که با خِضْر همنشین باشی

[...]

سلیم تهرانی

چو گل که گفت درین باغ شاد و خندان باش

به حال خویش چو تاک بریده گریان باش

درین چمن که زند برق فتنه تیغ به ابر

تمام سر شو و چون غنچه در گریبان باش

نکرد فایده ای از تلاش ساحل، موج

[...]

واعظ قزوینی

چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش

معاش خلق جهان را تو میر سامان باش

چو گوهر، از گره کار هیچکس مگذر

بحل آن، همه استادگی چو دندان باش

مخور ز سنگدلی، چون نمک بهر دل ریش

[...]

سیدای نسفی

دلا ز بزم حریفان چو غنچه پنهان باش

بپوش دیده و دور از شکست دوران باش

برو ز گلشن و در گوشه بیابان باش

ز خارزار تعلق کشیده دامان باش

بیدل دهلوی

چو ابر و بحر ز لاف سخا پشیمان باش

کرم‌ کن و عرق انفعال احسان باش

بساط این چمن آیینه‌داری ادب است

چو شبنم آب شو اما به چشم حیران باش

حضور آبلهٔ پا اگر به دست افتد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه