گنجور

حاشیه‌ها

بهرام پیروزخسرو در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:

یکی از معدود شعرهایی است که چند بیت ان به هم مربوطند و در ادامه هم میایند تا روایتی بکنند.از بیت چهارم تا هشتم به هم پیوسته است و زیبایی را بیشتر می کند.

علی رجبی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۳۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۰۱:

از نظر قافیه در مصرع دوم
"سامانان" باید خود سامان باشه
چون الف و نون اینجا جمع و الحاقی هست
به نظرم مصرع دوم به اینگونه صحیح تر است
سازنده ی کارهای هر بی سامان

همیرضا در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۲:

مصرع اول بیت سوم (معلمت همه شوخی و دلبری آموخت) مطلع غزل دیگری از سعدی است:
«معلمت همه شوخی و دلبری آموخت
جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت»

نادر.. در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۹:

همه گفتیم و اصل را بنگفتیم دلبرا
که همان به که راز تو شنوند از دهان تو...

همیرضا در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۴:

در حاشیه این غزل در تصحیح فروغی آمده:
«این غزل در نسخ بسیار قدیم و در اکثر نسخه‌ها نیست.»

آذر معصوم خانی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۳۳:

درود. وزن مصرع دوم از بیت دوم عجیبه. خوندنش سخته. اگر کسی از عزیزان توضیحی داره بفرمایند بهره مند شویم. سپاس

علی رجبی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۸۷:

عجب تشبیه قوی و جالبی
دو پایه پرگار که در رسم دایره از هم جدا بشن و در انتها دوباره کنار هم قرار میگیرن
و جالب تر اینکه یکی همیشه مرکز هست و دیگری دور ان میچرخد
چه زیباست اگر خدا مرکز باشد و آدمی ان پایه ی گردانش...

علی رجبی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۲۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۸۴:

"مادر" اشتباه هست و باید " ما در" نوشته بشه
"مرامیان" هم اشتباه تایپی هست و باید " مرا میان" نوشته بشه

علی رجبی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۲۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۸۳:

واقعا پر مفهوم بود...
عمق شعر زیبا بود...

علی رجبی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۲۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۷۷:

عجب شعری....
امید... وباز هم امید...
اینجاست که میگویند در ناامیدی بسی امید است...
من دست تهی اما با امید

علی رجبی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۶۹:

ذات آدمی ست...
کم بوده و هست آدمیانی که در مقابل هوا و هوس های زندگی پیروز بیرون آمده باشند...
و چقدر زیاد بوده اند زاهدانی که شکست خوردند...
ناگاه پری رخی بمن بر گذرد
برگردم زان حدیث و دیوانه شوم...
البته یقینا این رباعی رو ابوسعید از حال خودش نقل نکرده و معلوم است برای موعظه و منبر و تلنگر استفاده کرده اند...

نینا حاذق در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۰۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۲:

همانگاه پیران بیامد چو باد
کسی کش خرد بود گشتند شاد

نینا حاذق در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۰۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۲:

پرستندگان موی کردند باز
فرنگیس مشکین کمند دراز ...

نینا حاذق در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۰۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۲:

بزرگان که بودند با او به در
گرفتند نفرین همه سر به سر
که دوزخ به از بوم افراسیاب
نشاید بدین کشور ارام و خواب
همان به که نزدیک پیران شویم
به تیمار و درد اسیران شویم

علی رجبی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۰۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۶۷:

بی شک که در مصرع سوم قصه اشتباه تایپی است
صحیح آن
این غصه مرا کشت که هنگام وداع...
زیبااا بود

علی رجبی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۵۸:

جز جور و جفا ، عادت آن بدخو نی
من شیوه ی یار خود ، نکو میدانم...
زیباااا بود...

علی رجبی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۵۳:

زیباااا بود
واقعا آدم لذت میبره از این رباعی ها
معانی و مفهوم های نابی پشت این گونه شعرهاست
تا هشیارم با اغیارم...
چون بی هوشم با یارم...

علی رجبی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۵۲:

در ترقی معکوسم...
هرچه بیشتر میدانم گویی کمتر دانسته ام...

علی رجبی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۲۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۵۰:

فوق العاده بود این رباعی...
از سابقه ی روز ازل میترسم...

نیکومنش در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۹:

درود بی کران بر دوستان جان
-دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم
چنان خیال رخ دوست ذهن و سراسر وجودم را پر کرده است باز او نظری بر من نمی اندازد از چاره دوش گفتم که این سودا زدگی را از سر بیرون کنم که شاید به سوی من تمایل یابد به ناگه غیرتش خروشید و گفت چنان به زنجیر جبر پای دل این دیوانه را به اسارت ببندم که هیچ جای فراری نداشته باشد
2-قامتش را سرو گفتم سر کشید از من به خشم
دوستان از راست می‌رنجد نگارم چون کنم
رخ نگارم بر من تابید و من از هیبت بالا بلندی و کبریایی او را چون سرو خواندم دوباره بر من خروشید آن نگار، و اکنون نمی دانم ای دوستان نگارم
را چگونه بخوانم که خاطرش آزرده نگردد چون غیرتش به جز خود چیز دیگری را بر نمی تابد
3-نکته ناسنجیده گفتم دلبرا معذور دار
عشوه‌ای فرمای تا من طبع را موزون کنم
نگارم این نکته ها و اسراری که من فاش کردم در بی خویشی بودم عذر مرا پذیرا باش و کرشمه ای بنمااز بهت وجودت من به خود آمده و خود را موزون سازم
4-زردرویی می‌کشم زان طبع نازک بی‌گناه
ساقیا جامی بده تا چهره را گلگون کنم
از آن طبع حساس و ظریف نگارم بی گناه و تقصیر من زرد رویی می کشم و نمی توانم حق مطلب را در اشتیاقش ادا کنم ،پس ای واسطه عشق من و نگارم، جام وجودم را به پیمانه های می پر کن که رخ خویش به واسطه شراب خواری‌های بیشمار رنگین کنم.
5-ای نسیم منزل لیلی خدا را تا به کی
ربع را برهم زنم اطلال را جیحون کنم
نگارا کی آن نسبم هجرت به سوی منزلگه تو (لیلی) برای من وزیدن خواهد گرفت که من این خانه تن را ویران کنم و خرابه های ان را در سیل جیحون اشکانم غرق سازم
6-من که ره بردم به گنج حسن بی‌پایان دوست
صد گدای همچو خود را بعد از این قارون کنم
به پاس داشت وصال دوست و ره یابی به این گنج بی پایان ازاین گنج ناپایان مژدگانی به صدها گدای عشق ازلی خواهم بخشید و وجودشان را از گنج بی حساب پر خواهم کرد
7-ای مه صاحب قران از بنده حافظ یاد کن
تا دعای دولت آن حسن روزافزون کنم
و ای گدای عشقی که بخت با تو یار شده وحجاب کنار رفته و در مقابل آن حسن بی پایان قرار گرفته و به پادشاهی رسیده ای از من نیز آنجا یادی کن که (من نیز روزگاری در آنجا به وصال رسیدم) که به یمن این یاد تو من دوباره دولت بی پایان آن حسن بیکران را آرزومند باشم
سربه زیر و کامیاب

۱
۳۰۳۳
۳۰۳۴
۳۰۳۵
۳۰۳۶
۳۰۳۷
۵۵۲۳