تو آفت عقل و جان و دینی
تو رشک پری و حور عینی
تا چشم تو روی تو نبیند
تو نیز چو خویشتن نبینی
ای در دل و جان من نشسته
یک جال دو جای چون نشینی
سروی و مهی عجایب تو
نه بر فلک و نه بر زمینی
بی روی تو عقل من نه خوبست
در خاتم عقل من نگینی
بر مهر تو دل نهاد نتوان
تو اسب فراق کرده زینی
گه یار قدیم را برانی
گه یار نوآمده گزینی
این جور و جفات نه کنونست
دیریست بتا که تو چنینی
ای بوقلمون کیش و دینم
گه کفر منی و گاه دینی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف محبوبی میپردازد که موجب آلام عقل و دل شاعر شده است. محبوب، زیبا و جذاب است و شاعر را به شدت تحت تأثیر قرار داده. او به شخصیتی معماگونه اشاره میکند که همواره در دل و جان او حضور دارد و با این حال، خود را ناگفته باقی گذاشته. شاعر احساس میکند بدون وجود محبوب، عقلش کارایی ندارد و در عشق، دچار نوسان و سردرگمی است. در نهایت، او را هم به عنوان یک منبع کفر و هم دین معرفی میکند، به این معنا که وجودش مملو از تضادها و احساسات متناقض است.
هوش مصنوعی: تو موجب اختلال در عقل و روح و دیانت هستی و تو زیباتر از پریان و حوریان هستی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که چشم تو به چهرهات نیفتد، تو هم نمیتوانی خودت را به خوبی ببینی.
هوش مصنوعی: ای کسی که در دل و جان من قرار داری، مانند یک تله دو جا نشستهای؛ چگونه میتوانی اینجا باشی؟
هوش مصنوعی: تو همچون سرو و ماهی، شگفتیهای تو نه در آسمان است و نه بر زمین، بلکه جایی فراتر از اینها قرار دارد.
هوش مصنوعی: بدون چهره تو، عقل من هیچ ارزشی ندارد؛ در حقیقت، عقل من همچون انگشتری است که در آن نگینی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دل خود را به عشق تو سپردم، اما نمیتوانم همچون اسبی که از زین جدا شده است، دوری را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: گاهی یار قدیمی را کنار میزنی و گاهی یار جدیدی را انتخاب میکنی.
هوش مصنوعی: این رفتار و حالت تو مدتهاست که اینگونه شده، ای معشوق!
هوش مصنوعی: ای بوقلمون، تو نشان دهندهٔ دین و باور من هستی؛ گاهی در کفر و بیدینی خود را نشان میدیوید و گاهی به ظاهر مذهبی و با اصول نشان میدهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با من به مراد دل نشینی
من نارون و تو سرو بینی
با دل گفتم چرا چنینی
تا چند به عشق همنشینی
دل گفت چرا تو هم نیایی
تا لذت عشق را ببینی
گر آب حیات را بدانی
[...]
گر بر سر و چشمِ ما نشینی
بارت بکشم که نازنینی
وریا و بی بینش یقینی
آن به که سوی خدای بینی
زین باغ مراد گل نچینی
زین شاخ امید بر نبینی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.