گنجور

حاشیه‌ها

اعظم سادات در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۸ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل نوزدهم - فرمود که شب و روز جنگ می‌کنی و طالب تهذیب:

اَلْاِنْسانُ حَرِیصٌ عَلی ما مُنِعَ هرچند که زن را امر کنی که پنهان شو ورا دغدغهٔ خود را نمودن بیشتر شود و خلق را از نهان شدن او رغبت بآن زن بیش گردد پس تو نشستهٔ و رغبت را از دو طرف زیادت میکنی و میپنداری که اصلاح میکنی آن خود عین فسادست اگر او را گوهری باشد که نخواهد که فعل بد کند اگر منع کنی و نکنی او بران طبع نیک خود و سرشت پاک خود خواهد رفتن فارغ باش و تشویش مخور و اگر بعکس این باشد باز همچنان بر طریق خود خواهد رفتن منع جز رغبت را افزون نمیکند علی الحقیقه.”
متن بسیار زیباست

مجید محمدپور در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۶:

به جهان برفتند : به دیگر جاهای جهان مهاجرت کردند .

نیکومنش در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴:

درود بیکران بر دوستان جان
_یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
داستان مریدی و مرادی من با ان صاحبدل خدایی که به نیکی یاد باد از ان داستان چونان عشقی است که در ان معشوق در نهان خویش متوجه و متمایل به عاشق بوده و حال انکه از جهت دلبری و دلستانی این توجه را اشکار نمی سازد وحال انکه قدر و منزلت این توجه و گرایش معشوق به عاشق در سیمای عاشق اشکار بوده واین شوریدگی عاشق و شیدایی او بر ملا کننده تمایل معشوق به عاشق می باشد
2_یاد باد آن که چو چشمت به عتابم می‌کشت
معجز عیسویت در لب شکرخا بود
در ظاهر معشوق چنان جفایی در حق عاشق روا می دارد و با چشم غره ها چنان قصد دل عاشق می کند که گویا به دنبال کشتن عاشق هست و حال انکه در حق عاشق چنان است که کمترین سخنی که بر زبان معشوق بر می اید اب حیاتی است که در کام او ریخته شده و چون دم عیسوی ما نند ک هزاران جان تازه به جان عاشق می بخشد
3_یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس انس
جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود
یاد مراد و مرشد مونس شب زنده داریها و سحرخیزیهای عاشق در راه رسیدن به حق بوده و مرید خاطر خویش را با یاد صورت ملکوتی پیر (انسان کاملی که وجودش از هر چه غیر حق پاک شده )تسلی می بخشد چنین توجهه و مراقبه ای باعث جذب الطاف خداوندی شده و مرید را در سلوک در راه حق راهنمایی می کند
4_یاد باد آن که رخت شمع طرب می‌افروخت
وین دل سوخته پروانه ناپروا بود
این رابطه و ارادتمندی چنان است که رخ و سیمای مراد چونان شمع روشنی بخشِ روح افزایی بوده و مرید با دیدن صورت پیر بر اشفته و در پوست خود نمی گنجد چنانکه در راه مراد همچون پروانه ای نترس دست به جانبازی می زند .
5_یاد باد آن که در آن بزمگه خلق و ادب
آن که او خنده مستانه زدی صهبا بود
مجلس و محفل عاشقان در حضور پیر و مراد خویش بزمگه کریمانه بوده ودر نهایت کرامات اخلاقی و ادب بر گزار می گردد و مریدان و عاشقان در کمال ادب سخنی بر لب نمی رانند وتنها نشانه این بزم و طرب در جام و صهبای دل مریدان اشکار شده و انها در درون خویش در جوشش و غوعا به سر می برند
6_یاد باد آن که چو یاقوت قدح خنده زدی
در میان من و لعل تو حکایت‌ها بود
خنده های زیر لب پیر و مراد (صاحبدلِ صاحبقِران )چونان شراب سرخ رنگ جام بلورین بوده و عاشق با دیدن چنین جامی وجودش سراسر غوغا شده و بس حالات غیر قابل وصفی برای مرید به وجود می اید.
7_یاد باد آن که نگارم چو کمر بربستی
در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود
هلال خوش اندام ماه نو که هر ماه به دور زمین می چرخد و در کل زمین به دلبری می پردازد در واقع این تیز پایی و سیر و سلوک را به یمن همّت و اراده خلیفه الهی (صاحب دل و صاحب قران و عاصف دهر)به دست می اورد
8_یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست
وآنچه در مسجدم امروز کم است آنجا بود
خراباتیان همان عاشقان محبوب ازلی هستند که که در خرابات ازل شراب
الست بربکم را نوشیده و همیشه مست و خراب معشوق می باشند و چنین موهبتی نه تنها در مسجد بلکه در هیچ جا به کسی هدیه نمی شود ،جز
به همان خراباتیان که در ازل به انها ارزانی شده است
9_یاد باد آن که به اصلاح شما می‌شد راست
نظم هر گوهر ناسفته که حافظ را بود
حافظ ان خراباتیِ جام الست نوش می باشد که وجودش از خرابی و شوریدگی ان جام پر از گوهرهای با ارزش و پراکنده می باشد که نظَر و اراده و توجه عاصف دهر (صاحبدلِ صاحب قران)باعث نظم بخشیدن و به هم پیوستن این گوهرهای نا منظم وجودیِ او می شود
سر به زیروکامیاب

Rasoul در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۸:

شهریار رومی خواننده خوش صدا این شعرو در البوم فقط نفس بسیار زیبا اجرا کرده

۷ در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۲۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۴ - در معنی شفقت بر حال رعیت:

چو دشمن خر روستایی برد
ملک باج و ده یک چرا می‌خورد؟
مخالف خرش برد و سلطان خراج
چه اقبال ماند در آن تخت و تاج؟
بجای ده یک،پنج یک آمد جان برادر

۷ در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲ - حکایت در تدبیر و تأخیر در سیاست:

اگر محتسب گردد آن را غم است
که سنگ ترازوی بارش کم است
محتسب گردد یعنی محتسب گشت بزند.
اگر داروغه در بازار بچرخد آن را غم است و ترس که کم فروشی میکند.
"" و آنرا که حساب پاکست از محاسب چه باکست""

۷ در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲ - حکایت در تدبیر و تأخیر در سیاست:

بتندی سبک دست بردن به تیغ
به دندان برد پشت دست دریغ
به تندی سبک دست(برده) به تیغ
به دندان برد(گزد) پشت دست دریغ

حسودی که یک جو خیانت ندید
به کارش به تابه چو گندم تپید
حسودی که یک جو خیانت ندید
ز کارش چو گندم به خود درتپید
به جلز ولز افتاد مانند گندم برشته

رضا در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۲:

این شعر را استاد علیرضا افتخاری در آلبوم غریبستان به صورت آواز در دستگاه نهفت به زیبایی خوانده است. اما در قسمت پیشنهاد قطعه امکان اضافه کردن نیست.

علی در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۷ - مکر کردن مریدان کی خلوت را بشکن:

این دو بیت از این قسمت از مثنوی حضرت مولانا مرا به هیجان آورد
صورت رفعت بود افلاک را
معنی رفعت روان پاک را
صورت رفعت برای جسمهاست
جسمها در پیش معنی اسمهاست
مولانا میفرماید:
بزرگی و بلند متربگی در ظاهر که این دنیاست همون افلاک هست ،دیگه بالا تر از فلک ک نداریم
درحالی در عالم معنا بزرگی به روان پاک و خرد درونی بستگی داره
مورد اول همون بزرگی ظاهری مربوط به جسم هست درحالی ک خود این جسم های بلند بالا در مقابل عالم معنا فقط در حد اسم هستن و بسیار پایین دست و بی ارزشن

روفیا در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲ - حکایت در تدبیر و تأخیر در سیاست:

ز صاحب غرض تا سخن نشنوی
که گر کار بندی پشیمان شوی

احسان در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۱۹ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۵:

تصبیح صحیح است به معنی بامداد و شراب صبحگاهی

علی در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۴۱ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:

دقیقا همینطوره ، از میکده هم به سوی حق راهی هست اینو من شخصا تجربه کردم ،منظور شاعر از میکده همون میکده است من حدود 12 سال به الکل اعتیاد داشتم وزندگیم خالی از خدا بود نه دین نه طریقه و نه هیچ روشی که به خدا منتهی میشه برای من معنی و مفهوم خاصی نداشت تنها پناهگاه من الکل بود ولی الکل بسشتر برام یک مرگ فرسایشی بود تا زندگی و این قضیه به جایی رسید که من دو راه بیشتر نداشتم یا باید مرگ رو انتخاب میکردم چون با ادامه مصرف کبدم داشت از کار میفتاد و یا باید زندگی رو انتخاب میکردم که این هم به سادگی امکان پذیر نبود و خودم هم به تنهایی قادر نبودم به زندگی معمولی که قبل از اعتباد داشتم برگردم در اون لحظه من هیچ کسی و هیچ چیزی جز خدا برام باقی نمونده بود و من با درخواست از خدا و به لطف او تونستم دوباره به زندگی برگردم . این موضوع شخصی رو عنوان کردم که تا بلکه بتونم منظور شاعر رو با توجه به درک و برداشت خودم برسونم .
از میکده هم به سوی حق راهی هست ولی این راه یکی از پر پیچ خم ترین و خطرناک ترین راه هاست . . .
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی
در دیر می‌زدم من، که یکی ز در در آمد
که : درآ، درآ، عراقی، که تو خاص از آن مایی

روفیا در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲ - حکایت در تدبیر و تأخیر در سیاست:

ندانم کجا دیده‌ام در کتاب
که ابلیس را دید شخصی به خواب
به بالا صنوبر، به دیدن چو حور
چو خورشیدش از چهره می‌تافت نور
فرا رفت و گفت: ای عجب، این تویی
فرشته نباشد بدین نیکویی
تو کاین روی داری به حسن قمر
چرا در جهانی به زشتی سمر؟
چرا نقش بندت در ایوان شاه
دژم روی کرده‌ست و زشت و تباه؟
شنید این سخن بخت برگشته دیو
بزاری برآورد بانگ و غریو
که ای نیکبخت این نه شکل من است
ولیکن قلم در کف دشمن است
ولیکن قلم در کف دشمن است...

میثم حیدری در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۲:

هم چنین مصرع دوم بیت دوم و سوم جابجا نوشته شده است.

روفیا در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۹:

گر نهی تو لب خود بر لب من مست شوی
آزمون کن که نه کمتر ز می انگورم...
آیا تا به حال به این فکر کردید که ریشه دو واژه experience و experiment یکیست؟
چه کسی با تجربه است؟
آن که حرف های قشنگ می زند؟
آموزگاران خوبی دارد؟
ضریب هوشی بالایی دارد؟
نه، باتجربه کسی است که خود آزمون می کند.

محسن در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۰۴ دربارهٔ عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح سلطان محمود غزنوی:

آقا امیر
انشاء نشده املاء شده

محدثه در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷:

میشه لطفا دوست عزیزی آرایه های این شعر را بنویسند؟

میثم حیدری در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۲:

بیت چهارم اضافی است و باید حذف شود.

nabavar در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲:

کمال جان
شما لطف کنید سرگرم شمارشتان باشید . آدرس اشتباه به دیگران ندهید
مخسب یعنی نخواب

کمال داودوند در ‫۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲:

در این جا در مصرع اول و دوم کلمه مخسب به معنی جاییکه در آن خیر و برکت است
جمع این رباعی از 7898

۱
۲۹۸۷
۲۹۸۸
۲۹۸۹
۲۹۹۰
۲۹۹۱
۵۵۲۸