سخن در ۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶:
خانم صبا در قدیم برخی از دختران موی خود را از دو طرف می بستند و خوب وقتی حافظ میفرمایند:دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد
تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد
یعنی بین آن دو تا موی که به صورت دوتایی بافته شده نمی شود دست کرد و همین جور که نمیشه دست کرد به قول تو و باد صبح گاهی هم نمیشه تکیه کرد.
۷ در ۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۶:
معنی فارسی ابیات عربی این غزل ساده است و کسی که دبیرستان را تمام کرده باشد باید بتواند از پس آن برآید.
مثال:
مریض العشق لا یبری و لا یشکو الی الراقی
مریض=بیمار
عشق=عشق
لا یبری:خوب نمیشود
یبری از ریشه بر به معنی خوبی است
لا یشکو:شکایت نمیکند
یشکو با شاکی از یک ریشه است
راقی هم با ترقی از یک ریشه است و کسی که در علم پیشرفت کرده و اینجا علم چیزی نیست جز جادو
دیگر ابیات هم به همین سادگی میباشد.
علی در ۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸:
کجا بیت ماقبل اخر ایراد وزنی داره؟ می بعد از مصوت هجای کوتاه محصوب میشه نه بلند. در نتیجه هیچ ایراد وزنی نداره.
۷ در ۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۰:
این غزل از بیت آغازین آن نمونه کاملی از صنعت اغراق است یعنی جیزهایی گفته شود که از دید درست و عقلی شدنی نیست و در ادبیات حماسی و شاهنامه بسیار دیده میشود.همچنین دارای صنعت حسن تعلیل است یعنی با اینکه عقل پذیرای سخن نیست ولی از نظر حسی خوشایند و شدنی است.
nabavar در ۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:
روفیای گرامی
بسیار ممنون از پاسخ رسا و کامل شما
داشتم پاسخی می نوشتم که حاشیه ی شما زودتر رونمایی شد ، با نهایت تواضع می گویم که هرچه سعی می کردم مانند شما نمی توانستم این ابیات را معنا و تفسیر کنم
زنده باشید
نادر.. در ۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶:
گوش تویی.. دیده تویی..
بهزاد در ۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۲۶:
جوله یعنی جوجه تیغی
روفیا در ۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱ - پادشاهی ضحاک تازی هزار سال بود:
این عبارت " دیوانگان کام گستر " هم عجب عبارتی از آب درآمد!
دور از ذهن نیست این روزها شرکتی با این نام هم ثبت شود.
۷ در ۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۱۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - بازگردیدن پادشاه اسلام از سفر عراق:
عِراق از عرق به معنی رگ و جو می آید.
رگ هم جو میباشد ولی جوی خون
عِراق یعنی جایی که جوی ها دارد
مصطفی در ۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۴ - مدح ابوبکر بن سعد بن زنگی:
غالبا یکی دوتا بیت از یه شاعر خوندن باعث سطحی نگری میشه،حالا اینکه سعدی اهل سنت باشه یا شیعه فک نکنم تو بهره ای که از سعدی یا شاعرای همطراز اون میشه برد،موثر بیفته.مثلا سعدی در مدحی که برای پیامبر اسلام و خلفا تو بوستان سروده میگه:
خردمند عثمان شب زندهدار
چهارم علی، شاه دلدل سوار
خدایا به حق بنی فاطمه
که بر قول ایمان کنم خاتمه
اگر دعوتم رد کنی ور قبول
من و دست و دامان آل رسول
شاید حالا یه نفر که دیدگاه شیعی داره تاکید کنه که سعدی به آل رسول قسم خورده و شیعه ست،ولی در مجموع بعید میدونم این مرز بندیا کمکی به درک مفهوم کنه،اگه سخنی شیرینه باید شنید و پند گرفت،چه از اهل سنت،چه شیعه،چه مسیحی،چه بودا...
رضا فرزام فر در ۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲:
باسلام و احترام : در پاسخ شخصی بنام علی اقا از عبارت کفر ابلیس بهره گرفته اید . بنظر میرسه که این اصطلاح در باره مفاهیم و تعابیر و رخداد های بد و زشت و کارهای ناصواب بکاربرده میشه ونه برای برای تعبیر و تفسیری برای یک مصرع شعر حافظ . . با سپاس از توجهتان
فرید بختیاری در ۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۳۵ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰۸:
با درود و سپاس بابت مدیریت و پربار نمودن این سایت وزین و زحماتی که در این راه مقدس متقبل میگردید.
به نظرم در مصرع دوم از بیت سوم:
"وگرنه رشته تسبیح بر زتار می پیچد"
کلمه "زنار" به اشتباه "زتار" قید گردیده است.
در پناه حق باشید..
محمود سیاوش در ۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۸:
درباب شعروادب عددی نیستم.
اما.
احتمال میرود که.کلمه گورجا افتاده باشد.
برکن قبا وپیرهن تسلیم شواندر گور وکفن
ازمحضراساتید ومولانا معذورم
محمد مهدی در ۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۴۶ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۲:
ممنون از دو عضو فعال
دو یار
حمیدرضا و غلامرضا
رضا در ۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱:
شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد
زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد
خواجه ی شیراز علاوه بررندی، خوش سلیقه نیزهست شرابخواری وباده گساری ِ پنهانی رانمی پسندد. اوطالبِ عشرتی به رسم رندان وآشکاره هست. رندانی که نام واعتبار اجتماعی زیرپامی نهند وبه اینکه اگرچنین کنیم چنان می شود یا "دیگران چه خواهندگفت" نمی اندیشند. آنها چراغ دلشان راهمیشه باشادیخواری روشن نگاهداشته وهرگزریاکاری نمی کنند. ازهمین روست که حافظ عیش نهانی را نوعی ریاکاری می داند وآن راکاربی اساس وبیهوده می پندارد. ریاکاری که فقط درعبادت نیست ریاکاری ازهرنوع که باشد درموردهرکاری،ازهرکسی ناپسند وزشت است.
معنی بیت: شرابخواری وخوشگذرانی ِ پنهانی، ملال انگیز،بیهوده وبی اساس است به همین سبب به صفِ بی ریایِ رندان می پیوندم هرآنچه که پیش آید خوش آید.
بگذاردرموردِ من دیگران هرچه دلشان می خواهد بگویند من نمی توانم براساس انتظارات وتوقّعاتِ آنها زندگی کنم. هرچه قدرهم سعی کنم پنهانی میگساری کنم درنهایت کارم به بدنامی خواهدکشید پس بهترآن است که به اراده ی خود به صف رندان بپیوندم هرچه باداباد.
همه کارم زخودکامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی مانَد آن رازی کزوسازندمحفلها
گره ز دل بگشا و از سپهر یاد مکن
که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد
گره زدل بگشا: ملول مباش،رهاکن اندیشه های بی سرانجام را
سپهر: آسمان، چرخ فلک،روزگار
معنی بیت: درمورد چیستیِ روزگاروچراییِ زندگانی واینکه ازکجا آمده وبه کجامی رویم زیادخیالپردازی مکن وملول منشین اوقات عزیزرابرای کشفِ این اسرارکه ازاختیارمابیرون است تلف مکن،مااینقدرزمان نداریم که به چنین مسایل لاینحلی بپردازیم. شاد باش وبه عیش وعشرت کوش که هیچ مهندس ومتفکّری تاکنون نتوانسته ازمعمّای ساختارکائنات واسراربه هم پیچیده ی آن رمزگشایی کند وبرای چیستی زندگانی پاسخی روشن دهد.
چیست این سقفِ بلندِ ساده ی بسیارنقش
زین معمّاهیچ دانا درجهان آگاه نیست
ز انقلاب زمانه عجب مدار که چرخ
از این فسانه هزاران هزار دارد یاد
انقلاب: تغییرات ودگرگونی ها،
معنی بیت: دگرگونی های پی درپی و غیرمنتظره ای که ازروزگارمی بینی شامل: (تغییرات آب وهوایی،جنگ، قحطی، سیل ،سرنگونیِ نابهنگام حکومتی وسر برآوردن حکومتی دیگرو .....) چندان غریب وغیرمعمول نیست وشگفتی ندارد. رسم روزگارتا بوده همین بوده وازاین دگرگونی ها هزاران هزاربه یاددارد وبازهم درآینده رُخ خواهد نمود.
حافظ مَدارامیدِ فرج ازمدارچرخ
دارد هزارعیب و ندارد تفضّلی
قدح به شرطِ ادب گیرزان که ترکیبش
زکاسه ی سرجمشید وبهمن است وقباد
قدح" : جام شراب، کاسه ای که دونفررا سیرکند.
"جمشید،بهمن وکیقباد" هرسه ازپادشاهان ایران قدیم است. حافظ درتمام غزلیّات خویش، به ایران قدیم،فرهنگ،مذهب ونیاکانمان به دیده ی احترام وغرور نگریسته وهرگزبی حرمتی نکرده است. البته دراین بیت منظورحافظ،بیشتر برجسته ساختن ِ ناپایداریِ جاه وجلال دنیوی وبازیادآوریِ فانی بودن دنیاست.
معنی بیت: وقتی شراب می نوشی جام شراب را باحترام وادب به دست گیر که جامی که دردستان توست، ازخاکِ کاسه ی سر پادشاهانی چون جمشید وبهمن و قباد ساخته شده است. حُرمت گذشتگان رانیکونگاهدار که دیری نخواهدپائید از خاک اندام مانیزچرخ کوزه گر،خشت وکوزه و قدح خواهدساخت.
به می عمارت دل کن که این جهان خراب
برآن سراست که ازخاک مابسازد خشت
که آگه است که کاووس و کی کجا رفتند؟
که واقف است که چون رفت تخت جم بر باد
"کاووس وکی قباد" هردوازپادشاهان ایران قدیم.
تخت جم" : تخت پادشاهی جمشید که شکوه وعظمت آن بی مانند بوده است.
حافظ به مایادآوری می کند که دردنیایی که ما درآن نفس می کشیم دنیایی اسرارآمیز،ناپایدار وبی ارزش است. ازرفتگان هیج خبری نمی رسد هیچکس نمی داند که درآن سوی هستی چه خبراست. هیچکس به درستی نمی داندکه چه برسررفتگان می آید ودرکجا وچگونه هستند.
حافظِ رند سئوالی حکمت آمیز طرح می کند تا موتوراندیشه های مخاطبین اَش راروشن کند وبه این نتیجه برساند که درچنین دنیایی که برای یک دقیقه اززندگانی نیزتضمینی وجودندارد وهیچکس ازاسرارآن باخبرنیست بهتر آن است که وقت به بطالت نگذرانیم و شادباشیم وشادی راانتشاردهیم.
معنی بیت: چه کسی می داند که کاووس وکیقباد باآن همه اعتبار واقتداردرآن سوی هستی درکجا هستند وچه می کنند؟ چه کسی آگاه است که تخت جمشید با آن همه شکوه وعظمت چگونه به بادفنا رفت؟
بادت به دست باشد اگردل نهی به باد
درمعرضی که تخت سلیمان رود به باد
ز حسرتِ لبِ شیرین هنوز میبینم
که لاله میدمد از خونِ دیده ی فرهاد
حافظ پس ازآنکه ازفانی بودن وبی وفایی دنیا سخنان حکمت آمیز می گوید،دراین بیت بایک چرخش حافظانه، به سمتِ عشق رومی کند وماندگاری اثراتِ عشق را باناپایداری دنیامقابل یکدیگرقرارمی دهدوقدرت جادوییِ عشق رابه رُخ می کشد.
معنی بیت: به رغم آنکه زمان وسالهای زیادی ازماجرای دلدادگیِ فرهاد به شیرین می گذرد عجبا می بینیم که هنوزکه هنوزاست ازخون دیده ی گریان "فرهاد" که درحسرتِ لبِ معشوقه اش "شیرین" جاری بود لاله می روید ویاد و خاطره ی عشق رازنده نگاه می دارد.
من همان روززفرهاد طمع ببریدم
که عنان ِدل شیدا به لبِ شیرین داد
مگر که لاله بدانست بیوفایی دهر
که تا بزاد وبشد جام می زکف ننهاد
بزاد: به دنیا آمد،شکفته شد
بشد: ازدنیارفت، پژمرد
مگر: شاید
لاله به سببِ شباهتِ خاصی که به جام شراب دارد درادبیّات ما به "جام" وجام بدست مشهور شده است. سیاهی ِ داخل لاله نیز شراب سرخ راکه دردرون جام سیاه دیده می شود درذهن تداعی می کند. جامی که درون آن شرابِ ارغوانی هست. ضمن آنکه سیاهیِ داخل لاله ازآن روی که به خون شباهت دارد لاله درادبیات ما داغدار و خون به دل است. حافظ خوش ذوق مضامین بکر وبدیع بسیاری بالاله خَلق کرده است،یکی ازآنهاهمین بیت است.
معنی بیت: َشاید لاله بدین سبب جام به دست آمد وجام بدست رفت که دانست این دنیا ناپایداراست. لاله جام را هرگزازکف برزمین ننهاد تابه ما این نکته رابرساند که دنیا زودگذر،فانی وناپایداراست تنهاراه درست این است که اوقات را به عیش وعشرت سپری کرد.
عشرت کنیم وَرنه به حسرت کُشندمان
روزی که رخت ِ جان به جهان دگرکِشیم
بیا بیا که زمانی ز مِی خراب شویم
مگررسیم به گنجی دراین خراب آباد
خراب آباد: ترکیبی تامّل برانگیزاست ومتناسب باجمله ای که بکارمی رود معانی مختلفی تولید می کند. دراینجا کنایه ازدنیاست. هم خراب است وهم آباد! خراب ازآن روی که همه چیزفناپذیرند پس ویرانه ای بیش نیست. آباد ازاین روی که دنیا گنج باارزشی باخوددارد گنج نیزمعمولاً در دل خرابه هاست امّا آن گنج چیست؟ آری آن گنج چیزی جزعشق نیست عشق تنها متاع باارزش این دنیاست. چگونه می توان به این گنج دسترسی پیداکرد؟ حافظ دراین غزل رمز ونقشه ی راه رابه جویندگان عشق داده است وهمان عیش وعشرت وشاد بودن است که انسان را به این گنج عظیم (عشق)رهنمون می شود. فقط یک دل شاداست که می تواند بی ریا وبی قید وشرط عشق بورزد. یک انسان تندخو اَخمووعبوس هرگزنمی تواند رایحه ی دل انگیز محبّت تولیدکند آنسان که یک دل شاد می تواند. ما وقتی شادمان هستیم درناخودآگاه ما محبّت وعشق ومهرورزی موج می زند وماراوادارمی سازد تا به خوبی ها بیاندیشیم ودرنتیجه خیر ونیکوکاری جریان پیدا می کند. اما درناخودآگاهِ انسان عبوس وملول برعکس این ماجرا جریان دارد ومرگ ونابودی وخودکشی اوج این جریان منفیست که هرروزه درکنارگوشه ی هرجامعه ای قابل مشاهده هست. ملالت ودلمردگی، همانندِ پلاستیکی که مانع ازنفوذِ جریان برق می شودبرای ورودِعشق عایقی سخت ومحکم است وازورود عشق ممانعت وجلوگیری می کند.
به همین دلیل است که حافظ این پیامبرعشق ومحبّت، این همه تاکیدبه عیش وعشرت می کند ودراغلبِ غزلیّاتش، دلسوزانه وصادقانه مارا به شادیخواری وپرهیزازدلمردگی دعوت می کند.
معنی بیت: بیا بیا تردید مکن راهِ گنج رامی خواهم نشانتان دهم بیابیاتا دمی به عیش وعشرت بگذرانیم وازشراب سرمست شویم شاید اقبال یارباشد درعالم مستی به گنجی (عشق) برسیم.چراکه راه گنج ِعشق ازگذرگاهِ سرسبزشادمانگی می گذرد برای رسیدن به این گنج راه دیگری وجود ندارد.
فرصت شمرطریقه ی رندی که این نشان
چون راهِ گنج برهمه کس آشکاره نیست
نمیدهند اجازت مرا به سیروسفر
نسیم بادِ مصّلا و آب رُکن آباد
"مصلّا ورکن آباد" هردومنطقه ای خوش آب وهوا درشیراز شهرگل وبلبل. آرامگاهِ حافظ نیز در مصلّا واقع است.
آب رکنآباد: چشمه ای معروف دررکنآباد
بعضی با استنادبه این بیت ،براین باورند که حافظ این غزل را درپاسخ به دعوت سلطان اویس که دربغدادبوده نوشته وبدینوسیله نرفتن خودرا توجیه کرده است. بنظرنگارنده این استناد ضعیف هست وازآنجاکه هیچ یک ازابیات غزل نشانه ای ازدعوتِ چنین شخصی وجودندارد قانع کننده نیست. بنظرچنین می رسد که حافظ دراینجا وقتی می بیند قافیه مناسب آمده است ازفرصت استفاده کرده ،وعشق وعلاقه ی باطنی خویش رانسبت به طبیعتِ روح نواز شیراز درمضمونی زیباابرازمی دارد. احتمال دیگراینکه شاید اطرافیان ودوستان حافظ، دلیل به سفرنرفتن اورا جویاشده بودند که وی نیزبااین بیتِ زیبا پاسخ آنها راداده است.
معنی بیت: من اگر نمی توانم به مسافرت بروم دلیل خاصّی دارد نسیم روح انگیز مصلّا وآبِ گوارای رُکن آباد برمن کاری می کنند که نمی توانم یک لحظه هم اینجاراترک وبه سیرو سفربپردازم.
بده ساقی می باقی که درجنّت نخواهی یافت
کنارآب رکن آباد وگُلگشتِ مصلّارا
قدح مگیر چوحافظ مگر به ناله ی چنگ
که بستهاند بر ابریشم ِ طرب دل شاد
چنگ: آلت موسیقی
طرب: شادمانی
ابریشم ِ طَرب: اشاره به سیم های چنگ است . درقدیم ظاهراً به جای سیم های نازک مسی ِ امروزی،تارهای نازک ابریشم طی فرآیندی ویژه، تابیده می شده تاصدای مطلوبی تولیدکند. حافظ با هنرمندی صدای لطیفِ شادمانگی ِ آدمی رابا صدای دلنوازتارهای ابریشمین ِ چنگ درهم آمیخته وهردوراازیک جنس دانسته است.
معنی بیت: ازموسیقی غافل مشوید به ویژه وقتی که شراب می نوشید همانندِ حافظ باصدای روح نوازچنگ بنوشید زیرا ازهمان آغازخلقت ،دل شاد رابه تارهای ابریشمین چنگ پیوندزده اند. امروزه نیزباتوسعه ی علم ودانش، این نکته به اثبات رسیده که موسیقی باشادمانی پیوندی ناگسستنی دارد، موسیقی به رشدگیاهان تاثیری شگرف می گذارد،موسیقی حتّا حیوانات رانیزبه وجد وشعف وامی دارد وذوق آنهارابرمی انگیزد. امروزه موسیقی درمانی یکی ازموفق ترین شیوه هادر مداوای بیماریهای روحی وقلبیست چنانکه دربعضی بیمارستانهانیز ازجمله تبریز، برای تسریع دربهبودی بیماران ازموسیقی بهره هامی گیرند. یکی ازبهانه هایی که متشرّعین متعصّبِ آن روزگاران،دستآویزقرارداده و حافظ را به خروج ازشریعت متّهم می کردند همین طرفداری حافظ ازموسیقی بود. آنها هرچه اززیانهای موسیقی برمی شمردند وموسیقی را تحریم می کردند حافظ نیزبا اراده ای مصمّم ترمی فرمود:
چنگِ خمیده قامت می خواندت به عشرت
بشنوکه پندپیران هیچ اَت زیان ندارد.
کمال داودوند در ۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶:
چه زیبا و دلنشین
جمع این رباعی از 8144
روفیا در ۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:
جمله گفتندش که جانبازی کنیم
فهم گرد آریم و انبازی کنیم
هر یکی از ما مسیح عالمیست
هر الم را در کف ما مرهمیست
گر خدا خواهد نگفتند از بطر
پس خدا بنمودشان عجز بشر
از سرمستی و غرور و سرکشی نگفتند اگر خدا بخواهد درمانش می کنیم.
پس خدا ناتوانی بشری را به رخ آنها کشید.
ترک استثنا مرادم قسوتیست
نه همین گفتن که عارض حالتیست
استثناء در قدیم به معنای گفتن ان شاء الله بوده است. مولانا می گوید وقتی می گویم طبیبان ان شاء الله نگفتند مرادم واقعا کوتاهی در به زبان آوردن چند واژه نیست که به زبان آوردن واژگان تنها یک تغییر عرَضی است. بلکه مرادم سخت دلی و خود بزرگ پنداری آنهاست و این توهم که واقعا منشاء اثر هستند.
ای بسا ناورده استثنا به گفت
جان او با جان استثناست جفت
چه بسیار کسانی که هرگز عبارت ان شاء الله را به زبان نمی آورند ولی باور قلبی شان این است که هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد.
حنا در ۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹:
شایق باهات موافقم. عاشقا معنای انتظار رو می دونن فقط.
Pedram Parvardeh در ۷ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:
میشه یکی این بیت رو معنی کنه دقیق !؟ :
ترک استثنا مرادم قسوتیست ...نه همین گفتن که عارض حالتیست ...
ایلیا در ۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۸: