گنجور

حاشیه‌ها

مسعود در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۰۷ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بوی جوی مولیان آید همی:

آمده است:
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ آمو با درشتی های او
زیر پا چون پرنیان آید همی
و
رود جیحون با همه پهناوری
خینگ ما را تا میان آید همی

 

رامین.ک در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۴۱ دربارهٔ باباطاهر » قصیده:

احتمالا بیت هفتم اینگونه بوده:
نه خور نه خواب دارم بی تو گویی

 

رامین.ک در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۲۸ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۳:

به گمانم جای پولاد نوشتین فولاد

 

رامین.ک در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۲۳ دربارهٔ باباطاهر » غزل:

ادرود بر امین کیخواه واژه شناس عزیز

 

شقایق عسگری در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۵:

بیت آخر...
مولانا چی میخواسته بگه که به دهنش نیومده؟؟؟؟؟؟
شاه شهان منظورش دقیقا کی بود؟

 

احمد در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۲:

به نام خدا
سلام به همه دوستان گرامی و دست اندر کاران سایت خوب گنجور
اگر توجه کرده باشید بیشتر حاشیه‌ها صرف طرفداری از یکی از دو خواننده ی این غزل شد ، و از توجه به ظرایف ادبی و معانی و درسهای نهفته در ای شعر غافل شدیم . لذا خواستم از دوستان محترم خواهش کنم به این نکات توجه نموده و درباره آنها بنویسند تا دانسته های ما هم بیشتر شود . از همه شما متشکرم

 

شقایق عسگری در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۰:

خطاب به شمش الحق عزیز:
حاشیه ها را که خواندم حیفم آمد از احساسم نگویم. این حقیر مدتیست که شیفته مولانا و اشعارش شدم و این را هم بگویم که این سایت مرا با مولا آشنا کرد حضور شما در این سایت همان قدر که مفید فایده است، با عرض شرمندگی میتواند برای جوانی چون من که نه تحصیلات اکادمیک دارم نه 30 سال در فلان دانشگاه درس خواندم و نه 30 سال زبان فارسی را در مغز زبان نفهم!!! دانشجوی خارجی تدریس کردم و نه به 3 زبان زنده دنیا تسلط دارم و نه سال چهل فروغ فرخزاد (که ربطش به موضوع بحث را نفهمیدم) ملاقات کردم و.... بله میتواند خوشایند من نباشد. حقیر هرگز منکر بار علمی و ادبی بالای شما نمیشوم اما جناب شمس حق عزیز من امشب با خواندن حاشیه شما بیاد داستان موسی و شبان افتادم و امیدوارم انگونه که من حس حقارت آن شبان را درک کردم شماهم کمی از حس ندامت موسی را درک کنید معلومات و نظرات خود را فروتنانه تر بیان کنید. خود حضرت فرموده:
*هرکسی از ظن خود شد یار من*
در نهایت
*از درون من نجست اسرار من*

 

ایلیا محمدی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۸:

اساتید ممکنه بیت 6 رو معنی کنید مصرع اولش
ای کرده بر پاکان زنخ امروز بستندت زنخ
فرزند و اهل و خانه‌ات از خانه کردندت برون

 

حمید در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:

خنگ چوگانی چرخت رام شد در زیر زین
شهسوارا چون به میدان آمدی گویی بزن
خنگ چوگانی : اسبی که برای بازی چوگان استفاده میشود
در اینجا کنایه از به دست گرفتن قدرت و پادشاهی است و حافظ میگوید حال که به میدان حکومت وارد شدی بیا و کاری کن کارستان

 

حمید در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:

جویبار ملک را آب روان شمشیر توست
تو درخت عدل بنشان بیخ بدخواهان بکن
به نظر من این بیت عالی است
شمشیر برای آن باید در ملک استفاده شود که عدل به پا کند .
مردم در هر زمانی تشنه عدالتند .عدل به درختی تشبیه شده که باید پادشاه بنشاند و بدخواهان عدالت را باید هنوز وقتی که امکانش وجود دارد از بیخ بکند و نگذارد به درخت تبدیل شود .

 

علی رضا صادقی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۱۳ - گفتار اندر اخلاص و برکت آن و ریا و آفت آن:

نحاس: مسگز، مس فروش
صراف:کسی که پول خوب را از بد جدا می‌کند؛ زرشناس

 

رضا ساقی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱:

دارم از زلـف سـیـاهـش گـلـه چنـدان که مـپــرس
که چـُنـان ز و شده‌ام بی سر و سامان که مـپــرس
"زلف" قسمتی از موی سر از دو طرف بر چهره ریخته می‌شود . "طـرّه" موی جلوی سر ، و "گیسو" به موی پشت سر گفته می‌شود ، اما هر یک از این اسمها گاه به جای هم به کار برده می‌شوند و گاه هر کدام از آنها به معنی تمام موی سرنیز بکارگرفته می‌شوند. "زلف" با آنکه "حجاب" است و مانع ازدیده شدنِ سیمای معشوق است، وسیله‌ی اتّصال عاشق به معشوق نیزهست.
"زلف" نماد "کثرت وپریشانی"و"سیاه" نماد کفراست.
معنی بیت : آن قدر از زلف سیاه معشوق گِله وشکایت دارم(هرباربا دیدن ویایادآوری پریشانیِ زلفِ معشوق،لرزه براندامم می افتد،ازخودبیخودمی شوم آنقدر پریشانحال می شوم که حدّ و اندازه ندارد همانگونه که پریشانیِ زلف یار تمامی ندارد). سرگشتگی وپریشانحالیِ من از بابت زلف دلبر قابل توصیف وبیان نیست.
روزاوّل که سرزلف تودیدم گفتم
که پریشانیِ این سلسله راآخرنیست.
کـس بـه امّـیـد وفا ترک دل و دیـن مکـُناد
کـه چـنانـم مـن از این کرده پـشیمان که مـپــرس
وفا : بر سر عهد و پیمان ثابت قدم بودن
مکناد:مکند،فعل دعایی هست.
معنی بیت :کسی به این امید که دلبر بر سر عهد وپیمانش پایدارخواهدماند دل ودینش رانبازد، من چنین کردم واز این کارم آنقدر پشیمانم که نهایت ندارد.
کاملاً روشن است که دراینجامنظورحافظ ازاین نوع "اظهارپشیمانی" وتوصیه ی دیگران به "دل نباختن"بی تردید برجسته سازیِ سنگدلی ونامهربانی معشوق است که نسبت به عشق اوبی توجّهی نشان داده است.حافظ به این امید که معشوق باشنیدنِ این ناله های جانسوز اندکی متاثّرشوداینچنین ازدلباختن اظهارپشیمانی می کند وگرنه او دلی عاشق پیشه دارد وهرگزازعشقبازی لحظه ای رویگردان نمی شودهرچندکه به یقین نیز دانسته باشدکه معشوق او ازعشق اوبی نیازاست.
اگرچه حُسن توازعشقِ غیرمستغنیست
من آن نی اَم که ازاین عشقبازی آیم باز
زاهدازمابسلامت بگذرکین مِیِ لَعل
دل ودین می‌بردازدست بدانسان که مپرس
می لَعل: شراب سرخرنگ
باتوجّه به اینکه دربیتهای پیشین شاعر از جلوه ی زلف دلدار ودلباختن وعشقبازی سخن گفته،بی شک منظور وی ازمِی لَعل،صرفاً شراب ارغوانی انگوری نیست وشراب عشق وشراب لعل لب یار وشراب چشم معشوق را نیزمدّنظرداشته است.چراکه این شرابهابیشترازشراب انگوری، برباد دهنده ی دل ودین هستند. حافظ بامهارت تمام بابکارگیری "مِی لعل" درحقیقت معجونی ازهمه ی شرابهای یادشده ساخته که دین ودل بربادمی دهد و زاهدبایدسخت مراقب باشد که وسوسه ی نزدیک شدن به این معجون رادر خودنابودکند.
معنیِ بیت:ای زاهد وای پرهیزگار، اگرمی خواهی سالم بمانی ودرگوشه ی امنی بدون تهدید وخطر،به زُهدو پارساییِ بپردازی، مراقب باش،بکلّی ازما(عاشقان) دوری کن تا آسیبی به دل ودین تو نرسد. چراکه این معجون به حدّی فریبنده ووسوسه انگیزاست که هر مقاومتی رادرهم می شکند، دلهارامی رباید ودین واعتقادات مذهبی رابه دست باد می سپارد.
دراین بیت حافظ، بامخاطب قراردادن "زاهد" ضمن دادن هشدار، به بیانی رندانه به اومی فرماید: زهد و پارسایی شکننده ی تو درمقابل وسوسه ی ویرانگر
لذّتِ عشقبازی تاب مقاومت وتوان بازدارندگی ندارد.
زاهدِ پشیمان راذوق باده خواهدکُشت
عاقلامکن کاری کآورد پشیمانی
گفت و گو هاسـت در این راه کـه جان بُگدازد
هر کسی عربده‌ای،این که مبین،آن که مپرس
گفت‌و‌گو: بحث و جدل
دراین راه : منظورهمین شراب نوشیدن که ازمنظرشریعت حرام می باشد.
معنی بیت : درموردن خوردن شراب (سودمندیها وزیانهایش،حرام وحلال بودنش،مجازتهای شرابخواری و.....)
بحث و جدل های جنجال برانگیز وجانفرسایی وجوددارد.هرکسی خودرادراین راه صاحبنظر وصاحب کرامت دانسته وبرای دیگران فرمان می دهندوبر سرش فریاد می‌کشند که آنگونه نگاه مکن واینگونه نگاه کن وچنین وچنان مکن یکی دیگر ازآنسو می‌گوید هیچ سؤال نکن!(امربه معروف ونهی ازمنکر)
ازلحنِ کلام دربیت دوّم،چنین برمی آیدکه فضولی درکاردیگران ودخالت درامورشخصی آنهادرزمان حافظ نازنین باشدّت وخشونت بیشتری رواج داشته که شاعررااین چنین برآشفته نموده است. فضولی درکاردیگران ازسوی افرادخودشیفته
اختصاص به دوره ی خاصّی ندارد وازقدیم الایّام درهردوره ای کسانی بوده اند که خودرامامور وملائکه ی خداونددرروی زمین برشمرده وداعشانه درامورات شخصی دیگران به فضولی می پرداخته اند همانها که ازروی احساس مسئولیت ودلسوزی، سعی می کنندمردم راحتّابه زورشلّاق به بهشت بفرستند!
عیب رندان مکن ای زاهدپاکیزه سرشت
که گناه دگران برتونخواهندنوشت
پارسایی و سلامت هوسم بود ، ولی
شیوه‌ای می کند آن نرگـس فـتّان که مپرس
هوس : آرزو ، میل و خواسته
شیوه ای می کند: کرشمه ای ، غمزه ای می کند، عشوه های دلبرانه انجام می دهد.
نرگس : نوعی گل،استعاره از چشم
فتّان : فریبنده‌، بسیار فتنه‌انگیزبه سببِ داشتنِ جذابیّت وزیبایی،
معنی بیت : من هم همانندِ همه یِ پارسایان،آرزو داشتم زهد وپارسایی پیش گیرم و از گَزندِ عشق وبلاهای عاشقی،درامان باشم. ولی چه کنم،ازاختیارمن بیرون است، آن چشم زیبای محبوب چنان عشوه وغمزه‌ای بکارمی گیرد که شرح وبیان آن ممکن نیست. نمی توان درمقابل عشوه های اومقاومت کرد،شیوه های دلبرانه اش منحصربفرداست،بامشاهده ی رفتارعای اوازخودبیخودشده وتسلیم می گردم.
رسم عاشق کُشی وشیوه ی شهرآشوبی
جامه ای بود که برقامت اودوخته بود
گفتم از گوی فلک صـورت حالی پرسـم
گفت : آن می‌کشم اندر خم چوگان که مپرس
گوی:توپ
فلک:آسمان
صورتِ حال :اخوالاتِ روزگار ، چگونگی اوضاع
چوگان:وسیله ی بازی،چوبِ سرکجی که با آن گوی را به طرف دروازه‌ی حریف زنند .
چوگان درادبیاتِ ما بیشتر استفاده شده است‌. ازآنجهت که شکلِ ظاهری ِآن شبیهِ زلف معشوق سرکج است.
گردست رسدبرسرِ زلفینِ توبازم
چون گوی چه سرها که به چوگانِ توبازم
درقدیم ازآنجاکه چرخِ فلک راجسمی چون گوی گَرَدنده اَندر جای خویش،می پنداشتندبه همین سبب،برای بیان بعضی مفاهیم درشعر،ازگوی وچوگان که وسیله یِ بازی وسرگرمی مردم بود استفاده می کردندتاقابل تصّورتر باشد.
منظور از"گوی فلک" در اینجا "زایچه"است.
"زایچه" چیزی شبیهِ "اسطرلاب" است.اسطرلاب وسیله ایست که با آن جایگاه و مسیر ستارگان را معلوم می‌کردند. قدما معتقد بودند که زایش و نازایی ، پسر یا دختر شدن فرزند ، اتفاقات طبیعی و حتی سرنوشت بشر تحت تأثیرِچرخش فلک وحرکتِ ستارگان رقم می خورد.
خمِ چوگان:(محلِّ انحنای سرچوگان که گوی درآنجا قرار می گیرد وموقعِ پرتاب شدن نیزازهمانجاضربه می خورد.)
معنی بیت : ازرویِ کنجکاوی گفتم که از سپهرِهمچون گوی که همیشه به دورخویش می گردد وسرگردان است،وضعیت روزگار راجویا شوم،پاسخم داد که :
من آنچنان ضرباتِ محکمی ازانحنایِ چوگان میخورم که ازشدّتِ آن دورخودم می گردم در چنبرِ تقدیرچنان گرفتارم که تعریفی ندارد.
اگرنه درخم چوگان او رودسرمن
زسرنگویم وسرخودچکاربازآید؟
گفتمش : زلف بـه خون که شکستی ؟ گفتا :
حافظ ! این قصّـه دراز ست به قرآن که مپرس
"زلف"در این بیت همان "زلف سیاه" در بیت اول است.
"زلف به خون شکستن" دو معنا دارد :
1-زلف راشکن شکن کردن و حالت دادن وخم کردن به منظورِ دل بُردن وگرفتار کردن وبه اصطلاح عاشق کُشی .
2- با خون کسی به زلف، حالت دادن و خمیده وشکن درشکن کردن
معنی بیت :
از معشوق پرسیدم به قصد کشتنِ چه کسی زُلفانت را مثل شمشیر خمیده کرده‌ای ؟ گفت : ای حافظ پاسخ این سئوال،قصّه یِ درازی به درازای زلفانم دارد.این قصّه ای راکه تومی پرسی، داستان درازی دارد وازآنجا که برای من همانندِیک رازِسربسته هست، تو را به قرآن سوگندت می‌دهم که دراین موردپرسشی مکن.
بالابلندِعشوه گر نقش بازمن
کوتاه کردقصّه ی زهددرازمن

 

۸ در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۵۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۸:

نادر گرامی ،
درست می فرمایید، مگر که می نیوش بوده باشد که وزن را ناساز می کند.
و ای بسا نوشیدن را از برای نیوشیدن به کار می برده اند؟!

 

رهیار در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴:

با سلام
بیت پنجم و مصراع دوم بیت نهم مشکل وزن دارد.لطفا اصلاح بفرمایید!
سپاس

 

ایمان در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۴۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۷ - گفتار اندر کسانی که غیبت ایشان روا باشد:

میفرماید غیبت سه کس را بکنید
اول پادشاه
دوم بی حیا
سوم کژ ترازو

 

سمیه در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:

بیدلی در همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدایا می کرد
"خدایا "باید صحیح باشد ولی در این غزل "خدا را" درج شده است

 

نادر.. در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۴۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۸:

تو بنیوش این ... ؟

 

مهدی در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۴۵ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » بیات اصفهان:

بستان پی در پی
می از دست وی...
صحیح است

 

سارا در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳:

سلام
میخواستم معنی این دو بیت رو بدونم،ود ر چه مواقعی استفاده میشه.
ادب گل اگر خار ره من نشود،در دل عنچه گل رنگ ز بو نگذارم

 

امیر در ‫۶ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۵۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

عجیبه چطور به خودتون اجازه میدین که معنای واضح ابیات رو هم عوض کنین؟!!این که دیگه قرآن نیس که با تفسیر معناشو تغییر بدین.
فک نمی کنم نیازی باشه که دوباره معناش کنم. هر عقل سالمی میتونه به راحتی متوجه معنای این ابیات بشه. و البته برخی دوستان هم به درستی توضیحات و معنای این شعر رو فرمودند.
فقط دوتا نکته در مورد این شعر و شعرهایی از این دست که برخلاف آیات قرآن یا کتب مذهبی هستند رو لازم میدونم متذکر بشم:
اولا بیش از 4000خدا و 12000دین و مذهب روی زمین وجود داره.چه چیز باعث شده فک کنین دین و خدای شما درسته؟!چون به شما گفتن که این درسته؟؟؟چون خود قرآن گفته؟؟؟خب اینو که بقیه ادیان هم به پیروانشون میگن!! شما مسلمونید تنها و تنها به خاطر جبر جغرافیای و تاریخی. در زمان خاص ، در مکان خاص متولد شدین.ولاغیر. زیاد جوش نزنین لطفا.
ثانیا ، جوری در مورد ابیات اظهار نظر نکنین که به نظر برسه همه خیام شناس و استاد شعروادبیات هستین. به شخصه در مورد آرایه های این شعر نظر چندانی نمیدم. چون دوستانی هستن که بسیار بیشتر از من و شما میدونن. و برخی هاشون هم نظراتشونو ارائه کردن.
لطفا از تفسیر به رای ابیات و تغییر معنای اون ها خودداری کنیم. باتشکر

 

۱
۲۴۵۲
۲۴۵۳
۲۴۵۴
۲۴۵۵
۲۴۵۶
۵۲۰۷