گنجور

حاشیه‌ها

انتظار در ‫۶ سال قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۴:

قل تعالوا آیتیست از جذب حق
ما به جذبه حق تعالی می رویم
وزن مصراع اول درست نیست و یک هجا اضافه داره
به نظرم به صورت
قل تعالوا آیتی از جذب حق
ما به جذبه حق تعالی می رویم
درست تر باشه

با سپاس فراوان از مسئولان محترم سایت وزین گنجور

 

محمدنجار در ‫۶ سال قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۲۶ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او:

سلام و خسته نباشید.
ره به وحدت نیافتن تا کی
ننگ تثلیت بر یکی تا چند؟
تثلیث اشتباه تایپی داره

 

انتظار در ‫۶ سال قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۶:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۰ - دیدن خواجه غلام خود را سپید و ناشناختن کی اوست و گفتن کی غلام مرا تو کشته‌ای خونت گرفت و خدا ترا به دست من انداخت:

بنده هم با محمدرضای عزیز کاملا موافقم

ضمن سپاس فراوان از مسئولان محترم گنجور
شعر و ادب موجب صفای دل و جان آدمی است و سایت گنجور این بستر رو به خوبی فراهم می کنه .
اصولا این جا جای بحث وجدل سیاسی نیست .
لطفا حداقل بذارید مردم ، اینجا با یک فراغ بال و آرامش و بدون هیچ دغدغه ای دل و جان خودشون رو با قند پارسی جلا بدن .
آقای شاهوی محترم اطلاع رسانی و ارجاع دادن به منابع معتبر و مفید و موثر خوبه .
ولی اینجا جای عقده گشایی ، جو سازی ، تهمت پراکنی و سیاسی بازی نیست .
لطفا فضای معطر شعر و ادب پارسی رو به گند نکشید .
با سپاس فراوان و آرزوی کامیابی روز افزون برای همه دوستان

 

دوستدارپارسی در ‫۶ سال قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۰۲ دربارهٔ سعدالدین وراوینی » مرزبان‌نامه » باب اول » بخش ۱ - در تعریف کتاب و ذکر واضع و بیان اسباب وضع مرزبان‌نامه:

سطر سوم - لطفأ مهترین را جای مهمترین بگذارید.

 

کمال داودوند در ‫۶ سال قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۴:

در این جا در مصرع سوم دی به معنی ماه اول زمستان و سرمای زمستان است
جمع این رباعی از 8159

 

بهرام در ‫۶ سال قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۰۶ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۷ - جواب:

«تفکّروا فی آلاء الله و لا تفکّروا فی الله فإنّکم لن تقدروا قدرَهُ و إذا بلغَ الکلام إلی الله فَامسَکُوا»

 

بیگانه در ‫۶ سال قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲:

به خواب نیز نمی‌بینمش چه جای وصال...

اگر دلم نشدی پایبند طره او
کی اش قرار در این تیره خاکدان بودی...

 

۷ در ‫۶ سال قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:

هر عارف بالله که در گور خوابانده شد بر رهروان و سالکان او واجب است تا جایی که ممکن است و جا دارد شراب روحانی به اندازه کافی کمینه به میزان 20 لیتر و بیشینه تا سقف 200 لیتر به همراه لیوان یک بار مصرف که برای محیط زیست زیان ندارد برای روز مبادا با او به زیر خاک کنند کسی چه میداند شاید در بهشت هم شراب روحانی پیدا نشود که ورع به خانه خمار درنمی گنجد.

 

نادر.. در ‫۶ سال قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۳۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱ - مکتب حافظ:

مشک آنست که ببوید
نه آنکه عطار بگوید..

 

رضا در ‫۶ سال قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲:

آن که رُخسار تو را رنگِ گل و نسرین داد
صبر و آرام تواند به من مسکین داد
این غزل به استنادِ بیت پایانی درمدح "خواجه قوام الدین محمد صاحب عیار" از وزیران سلسله ی آل مظفّر و خدمتگزاران شاه شجاع در قرن هشتم هجری قمری بود. وی علاوه بر درایت در امر وزارت، مردی جنگجو و امیری دلیر بود و در اغلب جنگ های شاه شجاع به عنوان سردار قشون شرکت داشت و عامل اغلب پیروزی‌های پادشاه در مقابل مخالفینش بود.
خواجه قوام‌الدین یکی از ممدوحین حافظ است. چه در قصائد و چه ضمن غزل، بارها به مدح این امیر پرداخته است و حتی پس از قتل وی نیزبه نیکی از او یاد کرده‌است.
دردوران شاه شجاع روز به روز بر تقرّب و قدرت خواجه قوام‌الدین نزد وی افزوده می شد تا این که نزدیکان شاه باسخن چینی های مکرّر، درذهن شاه شجاع تشویش وتردید انداختند. سرانجام شاه شجاع ، وزیر مقتدر و مربی و پشتیبان خود را به زندان افکند و اموالش را ضبط و خود او را در سال 764 هجری قمری، بعد از عذاب و شکنجه ی بسیار کشت و جسدش را پاره‌پاره نموده و هر پاره ای را به ولایتی فرستاد....
معنی بیت: آنکه (خداوند)تورا توانست اینگونه زیبا به رنگ وبوی گل ِسرخ وگل نسرین بیافریند، بی تردید هم او باهمان خلّاقیت واقتدار خواهد توانست به منِ عاشق ودلداده نیز صبر وشکیبایی وتوان تحمّلِ غم تورا اعطا کند.
می خواست گل که دَم زنداز رنگ وبوی دوست
ازغیرتِ صبانفسش دردهان گرفت.
وانکه گیسوی تو را رسم تطاول آموخت
هم توانَد کرَمش دادِ من غمگین داد
تطاول: گردنکشی، تعدّی ودرازدستی. درادبیّات عاشقانه یکی ازویژگی های زلف معشوق، تطاول به معنای غارت قلبهای عشّاق و ربودنِ دلها وبه بندکشیدن آنهاست.
معنی بیت درادامه ی بیت قبلی: وآن کسی که (خداوند) به زلف تواینگونه نبوغ واستعداد در دلکشی ومهارت در دلرّبایی بخشیده، باهمان ذوق وباهمان کرم وبزرگواری خویش، خواهد توانست به دادِ منِ غمگین نیزبرسد. اودادسِتان بزرگیست ودادِ مظلومان عشق رامشتاقانه می ستاند‌.
عدل سلطان گرنپرسدحال مظلومان عشق
گوشه گیران را زآسایش طمع باید بُرید.
من همان روز زفرهاد طمع ببریدم
که عنان ِدل شیدا به لبِ شیرین داد
طمع ببریدم: دست ازاوکشیدم، یقین کردم ودانستم که ازدست رفتنیست.
معنی بیت: آن روز که دیدم "فرهاد"عاشق شده وبااین عطش دل به نوش لبِ شیرین سپرده است، یقین کردم که فرهاد گرفتار شده ودرطریقی خطرناک گام گذاشته است. دانستم که اوعلاوه بردل، جان خویش رانیزبراین عشق خواهد سپرد.
یارب اندر دلِ آن خسرو شیرین انداز
که به رحمت گذری برسرفرهاد کند.
گنج زَر گرنبود کُنج ِقناعت باقیست
آن که آن داد به شاهان به گدایان این داد
بعضی به جای "کُنج قناعت" گنج قناعت راجایگزین کرده اند گرچه درمعنا تفاوت چندانی ایجاد نمی شود وکُنج قناعت نیز ارزشش به این است که گنجی بی پایان دردل خود نهفته دارد لیکن بنظرمی رسد دراینجا حافظ قصد داشته "گنج زرباظاهری فریبنده وبارمعنایی مثبت" را دریک کفه ترازو و "کُنج قناعت با ظاهری ملالت بار وبارمعنایی منفی " را درکفه ی دیگر بگذاردتا به مخاطبین،نشان دهد که ارزش آنها برابرهستند.
حافظ بدان سبب ازکُنج قناعت استفاده کرده تادرذهن مخاطب سئوال ایجاد شود وذهن را به پیداکردنِ پاسخ وادارد وباپرداختن به کاوش، به گنج عظیمی که درکُنج قناعت است دست یابد وآن رااستخراج کند. ضمن آنکه حافظ پیش ازاین یا بعدازاین غزل نیز "قناعت" رابه کُنج تشبیه کرده است.
هرآنکه کُنج قناعت به گنج دنیا داد
فروخت یوسف مصری به کمترین ثمنی
معنی بیت: اگرازگنج وثروت بی نصیب هستم گِله ای نیست چراکه گوشه ی قناعت همیشه به رایگان دردسترس ماست دراین کُنج گنجی بهتراززَر دراختیارما هست،گنجی که بی پایان است و عزّت ونفس واعتمادمی آفریند. آن کس (خداوند) که گنج و ثروت رابه پادشاهان عطا فرموده، گدایان رانیزبی نصیب نکرده وگنجی عظیم درکُنج قناعت گذاشته وبه آنها بخشیده است.
مرو به خانه ی ارباب بی مروّت دهر
که گنج عافیتت درسرای خویشتن است.
خوش عروسیست جهان از رهِ صورت لیکن
هر که پیوست بدو عمر خودش کاوین داد
کاوین: کابین که مِهر زنان باشد و آن مبلغی است که در وقت نکاح کردن مقرّر کنند.
"عمرخودش کاوین داد" بعضی معتقدند که دراصل "عمرخوشش" بوده است. "عمرخوشش" حافظانه تراست شاید ازخطای خطاطان به اشتباه (خودش) ثبت شده است.
معنی بیت:ظاهروصورتِ جهان، بسیارفریبنده ووسوسه انگیزاست. مثال عروسیست که به واسطه ی آرایش وزیور وزینت،خیلی زیبا وچشم نوازبنظرمی رسد امّا درباطن عجوزه ای مکّار وبی وفاست. هرکه دل به چنین عروسی بسپارد عمرگرانبار خویش رامی بازد. مهریه ی این عروس عمرباارزش است که بایدبه این عجوزه بپردازی!
مجودرستی عهد ازجهانِ سُست نهاد
که این عجوزه عروس هزارداماداست
بعد ازاین دست من و دامنِ سرو و لب جوی
خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد
دست به دامن کسی یاچیزی شدن یعنی ازاواستمداد خواستن، طلبِ نیاز وخواسته
حافظِ عاشق پیشه،عاشق سروقدی شده که دسترسی بدان به سهولت میسّرنمی شود ناگزیردست به دامنِ سروِ لبِ جویباران شده تامگر بدینوسیله دلِ خون شده راتسلّی بخشد! صبا نیزبابشارتی که ازآمدن بهارمی دهدانگیزه ی حافظ راتقویت می کند.
معنی بیت: ازاین به بعد کنار سرو ولبِ جویباران به عیش وعشرت خواهم پرداخت به ویژه آنکه بادصبا بشارت بهار وفروردین می دهد ومردم رابه عیش ونوش دعوت می کند.
بعدازاین دست من ودامنِ آن سروبلند
که به بالای چَمان ازبُن وبیخم برکَند.
در کفِ غصّه ی دوران دلِ حافظ خون شد
ازفراق رُخت ای خواجه قوام الدّین داد
دل حافظ درنبودِ تو ای خواجه قوام الدّین، ازرویدادهای غم انگیز زندگی خون شد! وقتی بودی همه چیز به خوبی وخوشی بود ازوقتی که نیستی خوبی وخوشی ازاینجارخت بربسته وجای خودرابه اندوه وغصّه سپرده است.
رودبه خواب دوچشم ازخیال توهیهات!
بودصبوردل اندرفراق توحاشاک!

 

زینب در ‫۶ سال قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱ - مکتب حافظ:

معمولا وقتی حافظ باز میکنم دقیقا یه غزلی میاد که وصف حالمه..میفهمم چی میخواد بهم بگه.. بعدم از این موضوع خوشحال میشم و میرم پی کارم!
ایندفه اما هرچی حافظ باز کردم اونچیزی که من بفهمم نگفت! هی بستم و نیتمو تغییر دادم و حرفمو به یه شیوه ی دیگه گفتم و باز اثر نکرد! نمیخواست جواب بده
شاید بیست بار حافظ باز کردم و بیستا غزل خوندم اما یکیشو نفهمیدم ربطش به نیتم چیه! حافظو کنار گذاشتم و گفتم دست به دامن شهریار میشم! مدت ها بود سراغ کتابش نرفته بودم وقتی برش داشتم یه لحظه به خودم گفتم داری شهریارو با حافظ در میندازی؟! با لبخند و با همون نیت قبلی کتابشو باز کردم
دیدم اسم غزل هست مکتب حافظ!
شهریار اینچنین جوابمو داد...

 

محمد نظری ندوشن در ‫۶ سال قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۴۴ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۲ - در مرثیهٔ امیرزادهٔ فردوس و ساده فاطمه‌سلطان صبیهٔ امیر دیوان طاب ثراه:

در مصراع نخست بیت ششم واژه «روشن» به اشتباه «روش» تایپ شده است. لطفا اصلاح بفرمائید.

 

بیگانه در ‫۶ سال قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱:

این شرح بی‌نهایت کز زلف یار گفتند
حرفیست از هزاران کاندر عبارت آمد...

 

حمید در ‫۶ سال قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۹:

در بیت اول می تونیم همیزد را جدا بنویسیم یعنی به این شکل «همی زد»

 

safa در ‫۶ سال قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵ - چه میکشم:

اشعار عاشقانه شهریار واقعا عالیه. با تشکر از دست اندکاران وبسایت خوب گنجور

 

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۶ سال قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:

عارف بالله مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی در رابطه با بیت دوم این غزل می فرمایند که: منظور خواجه این است که سه ماه رجب و شعبان و رمضان را بندگی کن و از شراب روحانی بخور و نه ماه دیگر را به مشاهده جمال خدا بنشین .
آری منظور ماه های رجب و شعبان و رمضان است که باید از می عرفان و عشق الهی مست شد.
البته خیلی مانده که به عمق اشعار حافظ پی ببریم همانطور که خیلی مانده به معنای عمیق و ابطان قرآن پی ببریم
حالا که یک پیر راهی یک عارفی یک جان به لب آمده ای مانند مرحوم دولابی ره این عمق را برایمان به تصویر کشیده پس بیاییم به خودمان لطفی کنیم و قدر بدانیم…
ماه عزیز رجب، ماه تخلیه از رذایل اخلاقی و ماه شریف شعبان ماه تحلیه «آراسته شدن» به فضایل انسانی و ماه مبارک رمضان، ماه تجلی حق‌تعالی در لابلای آیات قرآنی بوده و هست برای آنانکه که با کتابش انس دارند. پس می‌توان آن‌را نقشه راه نامید، لذا بزرگان سلوک طفلان راه را سفارش می‌کردند به توبه نصوح در ماه اول و صلوات کثیره در ماه دوم و تلاوت فراوان قرآن در سومین ماه، تا مستعد برای لیالی قدر شوند و اما شب قدر، شب لقاء حق‌تعالی در قلب پاک پاکان روزگار در همین سرای دنیاست که روز و شب به یکسال بلکه یک عمر انتظارش را به جان می‌کشیده‌اند ...

 

پدرام_ع در ‫۶ سال قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۹ - اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل:

دو نکته ی دیگر در رابطه با همین شعر،
اول اینکه به نظرم،مصرع "تا جنینی کار خون آشامی است" با توجه به مثالهای الیات قبل از این،مثالی دیگرست برای این مضمون که خام بودن و نادانی باعث اعمال زبون و واهی میشود و رشد و پخته شدن،باعث میشود که حقایق روشن تر شوند و با نزدیک شدن به کمال ،رهایی از بندِ هواهای نفسانی ساده تر و دلخواه تر است همانگونه که طفل بعد از گذر از دوران شیرخوارگی پستان را رها میکند.
دوم اینکه به دوستانِ علاقمند پیشنهاد میکنم برای کمک به درک این بیت "همچو آن وقتی که خواب اندر روی،تو ز پیش خود به پیش خود روی" مطالعات علمی دانشمندان و روانکاوان مشخصا فروید و یونگ در زمینه ی خواب را مطالعه بفرمایید.بدرود.

 

mobiniqow در ‫۶ سال قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:

حس دوباره برگشتن انسان به بهشتو میده!!

 

پدرام_ع در ‫۶ سال قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۹ - اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل:

درود بر دوستان عزیز؛
سه تا نکته به نظرم رسید که عرض کنم؛
در جواب شکوه عزیز؛مقایسه ی داستان پیل با رمان کوری ،مقایسه بسیار جالبی بود و البته بسیار شجاعانه!شاید این دو داستان در شیوه و محتوا و هدف و ... تفاوتهای فراوان داشته باشند ولی وجه مشترکی دارند که توجه به آن خالی از لطف نیست.ضمنا،دررابطه با به کار بردن شغل ها یا بهتر بگوییم نقش های اجتماعی و تیپ های شخصیتی به جای اسم افراد،چندنکته به نظرم میرسد که مایلم به اشتراک بگذارم.اول اینکه تفاوت هایی هست بین هویتی که یک فرد به واسطه ی تولد و وجودش پیدا میکند،با هویتی که بواسطه ی رفتارخویش و حرکت در مسیررشد به دست میاورد؛از جمله همین تفاوت در اکتسابی بودن و انتصابی بودن،انتخابی یا اجباری بودن،و به نوعی میشود گفت برای نویسنده آنچه مهم بوده شخصیت و اعتبار و تربیت و چیزهایی از این دست است که خود فرد و انتخابهایش دلیل آن است که دزد شود یا دکتر،بی رحم شود یا مهربان،نه نام و نژاد و جنسیت و ... که جبری است.اما فراتر از این،مضمون ِ دردِ مشترک یا هدفِ نهایی است که داستان با ظرافت خاصی به ذهن انسان القا میکند،اینکه وقتی درد یکیست چه اهمیتی دارد که دردمند کیست؟آنچه مهم است داروست که هدف غایی و نهاییست و هدف مادونِ آن که آرامش و زندگی بادرد ولی آرام کنار یکدیگر است ،و افراد به میزان تلاشی که برای دستیابی به اهداف دارند ارزشگذاری میشوند نه توانایی های بالقوه شان.

 

عرفان بلوچ در ‫۶ سال قبل، چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۲۰ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۶:

حقیرتر از آنم که راجع به شعر حکیم سنایی نظر دهم اما پس از تلمظ در جمع دوستان برآن شدم که عارض شوم دوزخ نمود مکر و فریب شیطان که آدمی را دشمن قسم خورده است بوده و حکیم تنها راه رستگاری از آن را ذکر صفات پروردگار عالم معرفی نموده و به حق هم که چه زیبا بیان نموده اند.

 

۱
۲۴۴۵
۲۴۴۶
۲۴۴۷
۲۴۴۸
۲۴۴۹
۵۰۴۵
sunny dark_mode