گنجور

حاشیه‌ها

Raha Yegane در ‫۱۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۵:

اینها کوه نشینان خشن لرستان بزرگ و نوادگان ارزشمند قوم اکسیان بودندکه از اسکندر به همان نحوی باج می گرفتندکه شاهان خودشان به هنگام عبور از آن منطقه به رسم معمول به آنان انعام میدادند

 

نکته :اُکسیان نام یونانی هلتمتی هست همونطور که پارسیان به هلتمتیان اوجیا یا خوزی و سامی نژادها بهشون ایلام یا الامتو میگفتن

 

📚سفرنامه لرستان وخورستان بارون دوبد 

Raha Yegane در ‫۱۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۵:

لربختیاری وکوهگیلویه و ممسنی وامثال ایشان را که از حیث قیافه و نژاد وتمدن وزبان وآداب و رسوم وعقایدوافسانه های کهن و غیره وغیره جسما  و روحا ایرانی خاص خالص اند

 

📚 تاریخ مسعودی

Raha Yegane در ‫۱۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۳۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۵:

در فضای گمنام مجازی که دوست و دشمن مشخص نیست، صاحبخانه؛ مهاجر می‌شود و مهاجر؛ صاحبخانه!!!

.

عده ای معلوم الحال و ب.ی هویت برای اینکه روی عقده‌ها و کمبودهایشان سرپوش بگذارند با استناد به شاهنامه فردوسی که یک اثر ادبی و افسانه ای است نه تاریخی، در تلاشی عبث، می‌کوشند تا با تشابه لفظی بین لر و #لوریان ، برای قوم ایرانی‌الاصل لُر هم ریشه خارجی بسازند!

.

.

در نسخه خطی شاهنامه که در کتابخانه ملّی کنگره

آمریکاست نوشته #لوزیان !

.

.

کتابخانهٔ ملی کنگرهٔ آمریکا (به انگلیسی: Library of Congress) کتابخانه کنگره بزرگترین کتابخانه جهان است. این کتابخانه که متعلق به کنگره آمریکا می‌باشد، صد و سی و چهار میلیون نسخه از نظر تعداد منابع دارد.

.

.

در شاهنامه نسخه مسکو، جلد هفت، صفحه چهارصد و پنجاه و یک، نوشته #نوریان !

.

.

در شاهنامه جلال خالقی مطلق، جلد شش، صفحه ششصد و دوازده نوشته #کوریان !

.

.

پروفسور آرتور کریستن سن، درکتاب ایران در زمان ساسانیان، صفحه دویست و نود و نُه، می‌نویسد: 

لوریان اجداد #فیوج فعلی هستند. بهرام فره وشی درکتاب کولی ها، صفحه بیست و دو مینویسد: فیوج ها در اصفهانند.

.

.

در منابع انگلیسی مثل:《از اقیانوس هند تا ساحل مکران》نوشته؛ صابر بدلخان صفحه ۲۵۷ و کتاب《مردم در حرکت》اثر دیوید فیلیپ، صفحه ۲۹۵ آمده: لوری ها جماعتی خانه به دوش هستند که در منطقه بلوچستان ایران و پاکستان پیدا میشوند و نباید آنها را با لرها اشتباه دانست که آنها (لرها) به کلی یک قوم کاملاً مجزا هستند و در ایران زندگی می‌کنند!

.

.

دکتر ابراهیم خدایی در مقاله؛ کریستوف کلمب باشیم اماکشفیات مان در حد شباهت دو کلمه نباشد مینویسد: کاملاً اتفاقی است که اسامی شبیه زبان ما، در دیگر زبانها، یافت شود بدون اینکه کوچکترین ارتباطی با ما داشته باشند مثلاً این لوری با آن لر فقط یک لام و راء بهم شبیه دارند، نه چیز دیگر! اگر این پانهای لُرستیز دنبال خوراک میگردند که در کشور ارمنستان هم یک استان با نام لوری هست که تنها شباهت لفظی است و ارتباطی با قوم لر ندارد! یا در کشور فرانسه استانی بنام لوریان است یا در ایالت نیدرزاکسن آلمان شهری بنام لر هست اما اینها تنها شباهت لفظی است.،

#لوریان_اجداد_فیوج_قشقایی

Raha Yegane در ‫۱۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۵:

خانم طلایی پانترک لطفا گو*ز رو به شقیقه ربط ندین الوار جمع عربی هست مثل اکراد افراس اتراک الوار ، این فقط یه تشابه هست همین هر کلمه ای که ل و ر داره حتما مربوط به قوم ایرانی‌الاصل لر نیست حتما الوار چوب هم لر هستن یا شهر لوریان فرانسه و ارمنستان هم لر هستن؟! گورشنگل مربوط به قبر یک شاه مغول تبار هندوستانی هست که به ایران سفر میکنه و درهمین جا میمیره وگرنه در کردستان عراق هم شنگل داریم در آذربایجان هم شنگل آباد داریم ، و اما در مورد واژه بنگلور 😂شما فقط کافیه یه سرچ بکنید درمورد معنی واژه بنگلور:   در سال ۱۵۳۷ میلادی کمپه گودا شهر جدیدی را بنا نهاد که امروزه آن را بنگلور یا بنگلورو می‌نامند.[۸] در سال ۲۰۰۶ دولت ایالت کرناتکه نام شهر را از «بنگلور» که تلفظ انگلیسی نام این شهر بوده و در دوران استعمار بریتانیا در هند رواج یافته به نام «بنگلورو» تغییر بازگرداندند که به لفظ اصلی مردم این سرزمین و نزدیک‌تر است. با این وجود این تغییر هنوز مورد تأیید دولت مرکزی قرار نگرفته و اکثریت مردم آن را هنوز با نام بنگلور خطاب می‌کنند و بسیاری از این تغییر نام استقبال نمی‌کنند.[۹] این واژه مرکب از دو واژهٔ «بِنگلو» به معنی لوبیا و «اورو» به معنی شهر است و سبب نام‌گذاری را چنین نقل کرده‌اند: ویرا بَلالة دوم، از پادشاهان هویْسَلا که به شکار رفته بود، چون از ملازمان دور افتاد، به کلبه پیرزنی پناه برد و پیرزن با لوبیای پخته از او پذیرایی کرد؛ به همین سبب، دهکده‌ای را که بعدها در این محل ساخته شد، بنگلورو دهکده لوبیا پخته خواندند «فرهنگ سلطنتی…»😂😂واقعا موندیم چی بگیم به یه مشت بیسواد پان ایرانستیز از دشمن هم شانس نیوردیم 

 

لوریان(لولیان)کولی چه کسانی هستند؟

 

 

 

۱-لوریان اجدادفیوج فعلی هستند (ایران درزمان ساسانیان ص۲۹۹)

 

 

 

۲-کولیهای شمال ایران به قره چی،متخذ از کلمه ترکی به معنی سیاه چرده موسوم هستند(سفرنامه لرستان وخوزستان ص۳۱۰)

 

 

 

*نکته:فیوج/قراچه/آهنگر/قره جلو/قره خانلو/قره یارلو/چلنگر/کاویانی وکش کولی طوایف کولی درقشقایی هستند

 

 

 

۳-کولی ها در ایران نامهای مختلفی دارند:دراصفهان فیوج ،درتهران غربال بند،درخراسان قرشمال،درکرمانشاه وکردستان سوزمانی،درآذربایجان قره چی یا قراچی به معنی سیه چرده ودر همدان غربت و کولی (کولی ها ص۲۲)

 

 

 

۴-لوریان سیه چرده ازحدودنودسال پیش درروستای کوت عبدالله اقامت گزیدند،کولیان کوت عبدالله به زبان عربی تکلم میکنندوآوازهای خودرا بااین زبان میخوانند وحتی پوشاک وآرایششان نیز عربی است (تاریخ ثعالبی ص۲۴۴و۳۶۴)

 

 

 

۵-ژنرال سایکس:جات درعربی "زات"خوانده میشود وخالدبن ولید آنها رادر قرن سوم هجری از دره سند به باتلاق های دجله سوق دادوبه مرزهای ترکیه وسوریه تبعید شدندوگاومیشهای خودرا به همراه بردند(تاریخ ایران ج دوم ص۱۱)

 

 

 

۶-عبدالغفارنجم الملک مینویسد:اعراب کولی ازنوع طوایف قراچی در صفحات خوزستان پراکنده دیده میشود(سفرنامه خوزستان ص۵۴)

 

 

 

۷-عرب وهندنزدیک به یکدیگرند،زط وسیابچه در سواحل بحرین ساکن بودند زط ها با ابوموسی اشعری درفتح شوش همکاری کردند،زوط ها(قبیله کولی هندی)گاومیشها رابه هورها آوردند(الملل والنحل محمدبن عبدالکریم الشهرستانی)

 

 

 

۸-کولی هایی که در ایرانند بعضی آنهارا عرب برخی هندی وحتی مصری میدانند (کلیات جغرافیای طبیعی وتاریخی ایران ص۱۰۳)

 

 

 

۹-کولی ها به گویشهایی از قبیل ترکی ،فارسی،گیلکی،بلوچی وکردی صحبت میکنند وزبانی که بین آنها رواج بیشتری دارد زبان فارسی بالهجه شیرازی است(کولی ها بهرام فره وشی ص۴۴)

 

 

 

۱۰-پروفسور کین مینویسد:جمجمه عرب وهندی ازنوع دراز سران است

 

 

 

۱۱-حمزه اصفهانی ضمن روشن ساختن موضوع مهاجرت کولی ها به ایران درزمان بهرام گور،آشکار میسازد که در سده ۴ه.ق کولیان درایران بنام جت یا جات که عربی شده آن زط میباشد وجود داشته اند،هنوز هم در سیستان بلوچستان ازاین تیره وجود دارد

 

 

 

۱۲-قشقایی در شهر شیراز ساکن و کو*لی وار زندگی میکردند و دختران آنها به آوازه خوانی و لوندی و دلبری مشهور بودند بعدها در جمعیت شهرنشین مستحیل شدند، سهل السفر بودندو پایشان در راه سفر باز و راهوار است و این هر دو ویژگی در لولیان و کولیان جمع است که همیشه در بیرون شهر و نزدیک آبادی چادر می زنند

 

عده ای هم در بیرون شهر شیراز به صورت کولیان خوش نشین درآمدند که کارشان ساختن لوازم آهنی و دختران لوند آنها این لوازم را در شهر میفروختند و با دلبری دل از جوانان شهری می ربودند(شرح جلالی برحافظ جلد۱)

 

 

 

 

 

درکتاب آریاها وناآریاها نوشته دکتر رقیه بهزادی صفحه سی ویک نوشته شده درنتیجه نفوذ ایرانیان لرهای عیلامی از قرون وسطی به بعد به زبان فارسی سخن گفتند درکتاب لرستان وخورستان بارون دوبد هم نوشته شده دولت کهن عیلام یعنی لرستان و خوزستان وجبال زاگرس که مهد نژاد لر هست در کتاب امپراطوری قبایل ایران نوشته دکتر آرش خازنی نوشته شده بختیاریها از نوادگان ایلامیان باستان ولرستان همان عیلام است درکتاب تاریخ بختیاری نوشته سرداراسعد بختیاری صفحه شصت وپنج هم ذکر شده بختیاریها به منزله ی اوجیا یا ایلامیان آنزمان هستند و لرکوچک کشو یاکاسی هست درتاریخ مسعودی لرها ایرانی الاصل معرفی شدن تا به الان هرکتاب وسند تاریخی درمورد مردم شناسی ایران خوندم لرها کردها بلوج ها فارسها ایرانی الاصل ذکر شدن لعنت به پانهای ایران ستیز دشمن اقوام وطن پرست ایرانی

 

 

مهری رزم‌جو در ‫۱۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷:

بیت هشتم: حیف است اگر تو را با هرکه در دنیاست برابر (قرار) دهند و اگر به (ازای) هرچه در آخرت است تو را بخرند، گویا رایگانی خریده‌اند. قدر و ارزش تو از هرچه در دنیا و آخرت است برتر است. 

مهری رزم‌جو در ‫۱۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۵۳ در پاسخ به صادق دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷:

اگر درباره کسی غیر از تو حرف و حدیثی داشته‌ام این خلاف عهد و پیمانم با تو و عشق تو نیست زیرا همه بر سر زبان من جای دارند(نه در دلم) و تو در عمق جان من هستی و به زبان نمی‌آیی. 

مهری رزم‌جو در ‫۱۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵:

بیت آخر: سر تابیدن گریختن، سعدی هرگز از کمند اسارت تو نمی‌گریزد، اکنون که اسیرم کرده‌ای به هر طریق که (صلاح) می‌دانی مرا بکُش. نتیجه اسارت عشق سوختن در لهیب عشق است و کشته شدن. 

مهری رزم‌جو در ‫۱۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵:

بیت هشتم: زیرمتن مفهوم بیت این است که من در این ایام پیری چون قدر روزگار جوانی را دریافته‌ام به قدرشناسی این ایام به چهره جوانان نگاه می‌کنم و این نگاه گناه نیست. 

مبارکه عابدپور در ‫۱۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۲۲ در پاسخ به Omid Shojaee دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۹:

شایسته کالا و سرمایه نیست.

مهری رزم‌جو در ‫۱۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵:

بیت چهارم: نظره: نگاه، نگریستن. در همان نگاه اول چنان دل می‌بری که بیننده تو نمی‌تواند چشم از تو بردارد و نگاه دوم را از تو بازگیرد. 

مهری رزم‌جو در ‫۱۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵:

بیت دوم: به پای خویشتن‌: به اراده و اختیار خود. عاشقان تو به اراده خودشان به کمند عشق تو اسیر و گرفتار می‌شوند چون هر کسی را تو اسیر کنی درواقع او را از اسارت خودش رهانیده‌ای. 

سپیدآر ‌ در ‫۱۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۸:

سعدی بسیار در آثارش زورآزمایی پوچ را ملامت کرده که در این شعر هم شاهد آن بودیم

و از این شعر میتونیم برداشت کنیم که سعدی دیدگاه جنسیتی نداشته

واقعا تحسین برانگیز خواهد بود

مهری رزم‌جو در ‫۱۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۳:

بیت آخر: غایة الاَمانی: نهایت آرزوها، منتهای امید، برترینِ آرزوها. 

مهری رزم‌جو در ‫۱۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۳:

بیت دهم: (وجودت) اول چنین(حیاتی و ضروری) نبود اما به هرجهت چنین شد که قبلا باعث خوشی دل بودی و امروز سبب قوام و نیروی جان هستی. 

مهری رزم‌جو در ‫۱۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۳:

بیت نهم: در سماع و رقص و چرخش چون سرو خوش‌قامتی، وقتی سخن می‌گویی چون ماهِ تابانی، وقتی در حاشیه و دوری از یارانی چون صبحِ روشنی و در میان جمع یارانت مثل شعی فروزانی. 

مهری رزم‌جو در ‫۱۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۳:

بیت هفتم: تو (از آتش عشق) آسوده‌ای و عشق برایت بازیچه‌ای به چشم می‌آید، تا وقتی آتش عشق خرمن حیاتت را نسوزاند، علت تشویش و ناآرامی ما را نمی‌فهمی. 

بهنام در ‫۱۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۵ در پاسخ به تنگ طه دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی:

درود بر شما

شما کدام را می پسندید ؟ این شعر امثال منوچهری را که احتمالا به خاطر حفظ شدن آثارشان مجبور بودند به سلاطین متوسل شوند یا استاد شهریار که ... این شعر را سروده، هدفش از این شعر چه بوده است؟ آیا ذره ای به حقیقت نزدیک است؟

رشگم آید که تو حیدر بابا / بوسی آن دست که خود دست خداست
راستان دست چپ از وی بوسند / که خدا بوسد از او دست راست
در امامت به نماز جمعه / صد هزارش به خدا دست دعاست
من بیان هنرم، یک دل و بس / او عیان هنر از سر تا پاست
او شب و روز برای اسلام / پای پویا و زبان گویاست
او چه بازوی قوی و محکم / با امامی که ره و رهبر ماست
شهریارا سری افراز به عرش / کو نگاهیش به «حیدربابا» ست

مهری رزم‌جو در ‫۱۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۳:

بیت چهارم: خون خوردن:کشتن. دست بردن:غالب و چیره شدن. تو با دلربایی هزار عاشق (مثل وامق) را گرفتار عشق کردی و کشتی و با دلبری‌هایت بر هزار محبوب زیبارو(مثل عذرا) چیره شدی(در دلربایی از آن‌ها برتری) 

مهری رزم‌جو در ‫۱۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۳:

بیت دوم: دروازه شیراز را نبسته‌اند و (از)✅ خروج کاروان‌ها جلوگیری نمی‌کنند امّا ما در این شهردر قید یار مهربانی بسته‌ایم و نمی‌توانیم همراه کاروان شویم و از شیراز به جایی دیگر برویم. 

بهنام در ‫۱۱ روز قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۵۲ در پاسخ به بهنام دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی:

شبگیر =سحرگاه صبح

خجسته =خسته باید باشد یعنی زخمی

برو=ابرو

پرچین کردن برو = چین به ابرو آوردن ، اخم کردن

۱
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۵۲۶۱