گنجور

حاشیه‌ها

امین سیفی در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۶:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:

درود بر عزیزان،معنی و منظور گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت و خصوصا مصرع دوم یعنی که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شی چیه؟

 

مسعودهوشمندی حاجی آبادغوری در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

با سلام
فعلا که حافظ نیست ولی حافظ شعر بالهجه ی شیرازی نسرود واین جا کمی کم لطفی دوستان را میبینم
عزیزان شعر با این شیوه ببین تفاوت ره کز کجاست تابه کجا بیانگر این است که شما کجای اول رابا کجای دوم یکی میدانید در حالیکه با تفاوت باید به قضیه نگاه کنید این تفاوت ره از کجا تا بکجا بیانگر فاصله نیست حافظ میفرماید صلاح کار کجا و من خراب کجا مقابل خراب و در واقع تاب یا توان است نه تابه کجا یا تابکجا
این تاب به معنای حوصله و طاقت وتوان است که یک آدم خراب آنرا با توجه به تفاوت ره ندارد
نمیدانم متوجه منظور شده اید یاخیر؟
شاعر وقتی میگوید
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
در واقع میگوید من از عمل و کار درست دور افتاده ام
بنابراین‌یکی بیاید به تماشای من ببیند تفاوت را که ره کجاست و تاب (توان)کجاست
این نوع خوانش بیت مارا به معنا نزدیکتر میکند
درک منطقی معنایی شعر سخت است ولی با عقل همخوان است چرا که حافظ کسی نیست که بین صلاح کار و خرابی خودش بیاید دوجاده را ترسیم کند و بعد از ترسیم دوراه بخواهد تفاوت آنرا بیان کند
حافظ دور افتادگی خود را از صلاح کار یا بهتر بگوییم لم کار یا روشی که برای کارهایش درست بوده وبکار نگرفته است از خرابی خودش میداند و به همین دلیل دارد اشاره میکند به این قضیه که ببین! تفاوت، ره کجاست تاب کجاست
این ارتباط معنایی خراب وتاب در واقع بیان دو ضد است که حافظ میگوید آدم خراب تاب رسیدن به صلاح کار را ندارد
بنابراین با توجه به این شرح است که صحیح آن را به صورت ذیل تقدیم میداریم
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کجا؟ تاب کجا
اینجاست که بلحاظ نوشتاری هم شعر موزون و منظم تر از آنچه در بحث دوستان آمده است خودش را نشان میدهد و همین نظم نوشتاری دلیل بر ادعای حقیر است که بیان حافظ بیان زیبایی است که این بیت اگر به این صورت نوشته شود منظور حافظ را بهتر بیان میکند تا سایر روشهایی که در نوشته دوستان این حقیر خواند و بر دل ننشست
ارادتمند مسعود هوشمندی حقوقدان

 

ساسان قزل پیچاق در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۲۶ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:

در شعر این دوره اغراق و ستایش زیادی در مورد باریک بودن کمر یار خیلی زیاد است ، دوستانی که ترجمه کردند چند نکته رو فراموش کردند ، در این ابیات کلمه میان در مصرع اول به معنی شال دور کمر هست و مربوط به خود شاعر هست و در مصراع آخر کلمه طرف به معنی کمربند طلایی یا شالی طلایی هست که دور کمر یار می بستند ، در ضمن شال در زمان قدیم به عنوان یک جیب بکار می رفته و کلمه میان در مصرع دوم به معنی درون و داخل شال هست. با توجه به نکاتی که گفتم معنی شعر می شود : با وجود کمر بسیار باریکی که داشتی، من دست در داخل شال دور کمرم کردم / فکر می کردم که داخل شالم چیزی دارم به عنوان هدیه بهت بدم تا ببندی دور کمرت / از آن کمر بسیار باریکی که داری معلوم است که وقتی شال دور کمرت رو می بندی / من بخاطر این باریکی کمر تو هیچ شال طلایی یا کمربندی پیدا نمی کنم تا واسه تو ببندم ؛ چون همه ی کمربندها بزرگ هستند برای کمر تو. ( ساسان قزل پیچاق)

 

گویان در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۳۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۴:

جناب عمرانی
” آبتین بر” بخوانید به معنا میرسید

 

وحید حسینی در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۲۸ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » ذکر حبیب عجمی رحمة الله علیه:

السلام علینا و علی عبادلله الصالحین
ذکر حبیب جالب است اما چندین چیز است که باعث ابهام است
اول انکه از حسن بصری بر سر منبر چه شنید که چنان شد و حسن چه کرد که نوشته شده دست در فتراک وی زد؟
دوم انکه ایا به تحقیق چنین چیزی واقع میشود که بر حبیب واقع شده؟ یعنی خدای بگوید که فلانی را بگویید که در کار افزاید که ما نیز در اجرتش بیفزاییم؟!! البته نه از خدای بعید است نه از اولیاء وی ، اما بسی غریب است. چقدر خوب اگر چنین باشد که خدای صدای بنده را بشنود و راز دلش را بداند و چونان یک پدر دلسوز یا مادری دلسوز برای شروع زندگی حلالوارش به وی هدیه ای گرانسنگ عطا کند.
خداوندا مهربانترین و عالمترین و ثروتمندترین تویی

 

سید عباس حسینی در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:

عبارت رندانه و زیرکانه ای را(فریزی) دیدم که حضرات از مرداد و منظور نگارنده در زد و خوردهای ادیبانه سرو دست معرفت شکستند و کاتب به ریشه همه خندید . فریز همچنانکه تداول امروزه آن بسیار است.. بیشتر در اینجا به نیت انجماد و طعنه ای زیرکانه به جهاد است که که نگارنده نقد خود را سوار این عبارت کرده است و نه چیز دیگر

 

محمود پگاه در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸:

سلام ، رضای عزیز ، بارها از شرح و بیان خوب و متین شما سود جسته ام . سپاس .
نوشته دانشورانه ی آقای دکتر محجوبیان عزیز ، بجا و به هنگام بود . سپاس .

 

حسین ش در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۴۴:

آقای بابک؍ اگر این شعر منسوب به خیام است یا به عطار بحثی است جداگانه. ولی توهین کردن به یکی از نوابغ شناخته شده دنیا در تمام زمانها که خوشبختانه او هم وطن ماست بسیار ناسنجیده؍ غیر معقول؍ غلط و دور از وطن پرستی است. خیام در 950 سال پیش در سن 22 سالگی معادله درجه 3 یا 3 مجهولی را به کمک هندسه حل کرد و بعد از چند سالی با گروهش دقیق ترین تقویم دنیا را خلق کردند که حتی امروز هم از تمام تقویمهای موجود در دنیا دقیق تر است. متاسفانه مذهبی ها رصدخانه او را بستند و او فراری شد. اگر خیام نبود ما هم مثل بقیه کشورهایی که به وسیله اسلام اشغال شده بودند از تقویم غلط اسلامی استفاده میکردیم. و اما مقایسه انیشتین و خیام. این 2 نابغه از نظر رشته علمی و فلسفه زندگی خیلی به هم نزدیک بوده اند. هر دو به مذهب و خدای مذهب اعتقاد نداشته اند. انیشتین در نامه معروفش در باره مذهب مینویسد دستورات مذهبی خیلی بچه گانه و عقب افتاده هستند. و خیام هم عقایدش در باره مذهب خیلی روشن و واضح است. خیام از نظر فکری؍ نبوغ علمی و فلسفی اقلا 500 سال از زمان خود جلو تر بود در صورتیکه امروز دانشمندان فیزیک از اینشتین بیشتر می دانند. آقای بابک؍ اول وطن و بزرگانش چون خیام و بعد چیزهای شخصی و غیر علمی مثل مذهب و عرفان0

 

سید محسن در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۳۲ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » رسوای دل:

سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستداران شعر وادبیات سترگ فارسی---شاید منظور شاعر این بوده...آسمان با تمام عظمت در مقابل دل ویران من که شبیه خانه جغد ویرانه است مثل لانه مور کوچک و ریز است

 

وود زاک در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۳۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰:

مصرع دوم بیت اول، با دکلمه، هم‌خوانی ندارد. به علاوه شکل مکتوب آن در گنجور، وزن را هم به هم می‌زند. بهتر است به این شکل اصلاح شود: «در دست نخواهد به جز از باد بدن»

 

شیرین در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۸:

بنظرتون ترجمه انگلیسی بیت مونده به آخر درست هست?

 

بابک پرتو در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶۴:

جشن سـده، در ماه بهمن است، و بهمن، آذر فروز می‌باشد (برهان قاطع)، و ســده، نام درخت نارون نیز هست، که یکی از نام‌های گوناگون ِ سیمرغ، سئنا، سیرنگ، سیمر، ساپیته، سـپنتا است که بیان "سه تای یکتا" است. درخـت نـارون (نار+ ون، نار، به معنای زن است. ون، درختی بود که سیمرغ فرازش می نشست) بنام‌های 1- دیو دار ( درخت خدا ) 2- ســده 3- شجره البق که درخت بغ ، یا درخت خدا باشد ) و4- در تبری اِ زار درخت نامیده می‌شود و 5- بوقیصا نامیده می‌شود که بوق + گیس باشد. هم بوق، نای است ، و هم گیس ( درختنی) به معنای نای است . بوقیصا به معنای نای بزرگ = کرنا است ، این درخت ، 6- سایه خوش نیز نامیده می‌شود . این برابریها نشان میدهند که ســده ، هیچ ربطی به عدد صد 100 ندارد .
"ســده" یکی از نام‌های سیمرغ، یا هما یا خرّم (یا برجیس = برگ + گیس) بوده است. جـشـن سـده، جشن عروسی "آذرخش = برق = سیمرغ"، با "زمین" (آرمئتی = زنخدا زمین) بوده است. سیمرغ را در متون زرتشتی پهلوی ، دو پاره میکنند . یک پاره را "امرو" می‌نامند، و یک پاره را "چمرو" camru . چمرو ، مرغیست که تخم‌های درخت ( واس تخمک ون ) را ، در سراسر روی زمین میپراکند و میپاشد . این واژه در عربی ، جـمـره شده است . جمره ، هم به معنای اخگر آتش ، خدرک آتش و هم به معنای یک سنگریزه هست . سیمرغ ، خودش ، تبدیل به برق یا آذرخش ( زهدان برق ) و یا درخش ( تخم برق ) می‌شود ، و به زنخدای زمین ( به آن‌چه در گیتی ، تن، یا زهدان دارد = همه اجسام ) یک تلنگر می‌باشد . برق ، سنگ هم نامیده می‌شود ، و کار تلنگر و تلنگ ، انگیختن است .

 

احسان در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۱۹ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۰ - گذشتهٔ بی حاصل:

با درود در بیت 11، واژه "پیرت" نادرست است.
درست آن است که "پیریت" نوشته شود.
"دوره پیریت چراست سیاه؟ ......"

 

احسان در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۱۵ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - گرگ و سگ:

با درود
در بیت سوم، واژه "آشنایی" با همزه نوشته شده است!
(در بسیاری از شعرهای پروین این نادرستی دیده شده است)
سپاسگزار از شما

 

علی‌اکبر مصورفر در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت می‌راند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر می‌کرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بی‌کدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوم‌اند ملعون نه‌اند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:

در اینجا اگر تفاصیل مولانا را که بعد از نقل داستان آورده، خوانده باشید، خواهید دید که مراد از کنیزک مرشد و پیر طریقت است که راه رسیدن به معشوق را بلد است. خاتون رهرو و سالک است و پیرو کنیزک؛ که عجولانه می‌خواهد به قول عرفا یک شبه ره صد ساله برود. و نهایتا معشوق و یار و مقصود یعنی خدا از نظر مولانا همان ک... خر است!!!! که همه در پی وصل به او هستند.
این است نهایت زشتی تعبیر جناب مولانا.

این از خود داستان. ولی نظر من در کل این است که حتی اگر چنین اشعاری را نادیده بگیریم، باز عرفایی چون مولانا و حافظ و دیگران غیر از گمراهی و خواب کردن مردم و تمامی مصالح مردم را فدای تراوشات ذهنی و تخیلات موهوم خود کردن و توجه مردم را از امور مفید دنیایی به ذهنیات مجهول و بی‌پایه و اساس ماورائی معطوف کردن و نهایتا مردم را به خاک سیاه بدبختی نشاندن کاری بلد نبودند و نتیجه آن را قرن‌هاست که می‌بینیم.

 

بابک پرتو در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۵:

یک پری که در منطق الطیر عطار، سیمرغ، در آغاز درچین ، میاندازد، یا یک پری که سیمرغ به زال، درفرود آوردنش به زمین ، می‌دهد ، یک برقیست که میدرخشد ، یا یک شعله ایست که آتش را در وجود انسان ، برمیافروزد . هم‌چنین در تبری، به برق ناگهانی ، سـن جـل گفته می‌شود، که به معنای تکه های بریده شده از سیمرغ است . برق یا درخش یا آذرخش ، نوریست یا شعله ایست ، که تبدیل به یک بُن ، و یا تخم آتش وتخم فروغ= اخگر می‌گردد ، که نا پیدا و ناگرفتنی می‌شود . این‌ روشنی ناگهانی ، یک تخمه می‌شود که خوشه همه روشنیها در آن پوشیده است ، و از آن خواهد روئید .

 

جباری در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۰۸ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ - وله فی‌بیان الحقایق:

در بیت سوم، «پرده‌ها» صحیح است نه «پردها».

 

جباری در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۰۷ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ - وله فی‌بیان الحقایق:

در بیت سوو، «پرده‌ها» صحیح است نه «پردها».

 

احسان در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۲۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:

خود پرده ام دَرانَد و خود گویدم که هان ...

 

احسان در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۲۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:

با درود
در بیت هفتم، واژه "دراندم" نادرست است و "دراند" درست است."خود پرده ام دراند و خود گویدم که هان ...".
خواهشمند است بخ جای بهره گرفتن از همزه در واژگان پارسی از "ی" بهره بگیرید، مانند "بجویی" در بیت هشتم.
سپاسگزار از شما

 

۱
۱۶۶۲
۱۶۶۳
۱۶۶۴
۱۶۶۵
۱۶۶۶
۵۰۷۵
sunny dark_mode