گنجور

حاشیه‌ها

حمیدرضا در ‫۱۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹:

@رسته:
بدلی که نقل کرده‏اید مگر آن که به جای «کین» «کینه» باشد مشکل وزنی دارد.
دغا را اگر به جای آن که جزء ترکیب «دغا بردن» بدانیم بهتر نیست به صورت اسم (اسم صفت) و همان «دغل و حقه‏باز» معنی کنیم؟ این که ای داد! که فلک با همه کس غایبانه بازی کرده (بدون حضور آنها بازی کرده = پیش از آن که به دنیا بیایند با آنها بازی کرده)، و کسی پیدا نشده که حتی «یک دست» از این دغلباز ببرد؟ نوعی اعتقاد به جبر و معلوم بودن سرنوشت همه از پیش که فکر می‏کنم کم و بیش در کنار اعتقادهای متناقض دیگر حافظ در شعرهایش دیده می‏شود.
در مورد «غایبانه باختن» حاشیه‏ی نسخه‏ای از دیوان حافظ به تصحیح قزوینی-غنی را عیناً می‏آورم (هر چند این حاشیه تنها معنای ترکیب غایبانه باختن را بیشتر روشن می‏کند):
غایبانه باخت: باختن بازی کردن را گویند. غایبانه باخت فلک: یعنی پیش از تولد و موجود شدن آدمی «بازی آورد فلک» و مردم را خراب گردانید (شرح اکبر پوره و نعمت تاجیک). در غیاب کسی کار انجام دادن (لغتنامه) غایب‏باز: شطرنج‏باز کامل که خود از بازی با حریف کنار نشسته، به واسطه‏ی دیگری مهره به خانه‏های شطرنج می‏دواند تا حریف را مات کند (غیاث).
چشم‏بسته شطرنج بازی کردن با یک نفر و یا با چند نفر. این نوع بازی را نویسنده‏ی مسیر طالبی در سفرنامه‏ی خود نیک توصیف کرده و خلاصه‏اش چنین است: «مستر فراری از مردم ایتالیا و استاد موسیقی‏دانان لندن است؛ اکثر ترکیبات (ساخته‏ها) و مؤلفات او در «اپره» و مجلسهای ساز و سرود خوانده و نواخته می‏شود. او شوق بازی شطرنج نیز دارد؛ اکثر بازی می‏کرد. یک بار دیدم که به یکی از رومیان (مردم ایتالیا) رهنمونی کرد که سه سفره شرنج گسترده و با سه کس غایب می‏باخت (= غایبانه بازی می‏کرد) یعنی خودش رو به دیوار نشسته بود و یک نفر به موجب حکم او مهره‏ی آن سفره‏ها را حرکت می‏داد تا این که هر سه را مات نمود.» (تلخیص از : مسیر طالبی، تصحیح حسین خدیو جم)

 

رسته در ‫۱۵ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۳:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹:

بیت سوم : غایبانه باختن
جالب است که در بین نسخه های چاپ شده از دیوان حافظ ، در نسخه ی قدسی بیت سوم چنین است
فغان که با همه کس نرد کین باخت فلک
کسی نبود که دستی ازین دغا ببرد
در گذشته های دور مقاله ی مفصلی در جایی خوانده بودم در باره ی نقد همین بیت که استدلال کرده بود که"غایبانه باختن" اشتباهی بوده است که توسط نساخان وارد شده است و درست آن می بایستی غاییانه باختن باشد. الان آن مقاله را در دست رس ندارم تا مروری بکنم..
به هر حال، با توجه به واژه ی نهایی بیت، " دغا"، مشکل است که تصور بکنیم که غایبانه باختن یعنی شطرنج باختن با چشم بسته. اگر حریفی ( یعنی فلک) دغا به کار می گیرد و در این کار آن چنان ماهر است که هیچ کس نمی تواند دستی از او ببرد جایی به با چشم بسته بازی کردن نمی ماند.
دو دیگر آن که در بازی شطرنج دو حریف روی در روی، بسته به توان محاسباتی و مهارت خود بازی می کنند و سرنوشت بازی بسته به نشستن تاس و نهیب حادثه و شانس و غیره نیست. در این جا بازی نرد بیشتر معنی می دهد تا شطرنج.
در ضمن باید توجه داشت که در این بیت واژه ی "دغا" بار ایهامی هم دارد : یک معنی آن استعاره از فلک است ( فلک = دغا) ، معنی دیگر آن در مصدر مرکب " دغابردن" یا با "دغابردن" نهفته است .

 

آل غفور در ‫۱۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۸:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:

بیت اول مصراع دوم در بعضی نسخ :
"گویی کزاین جهان به جهان دگر شدم"

 

محمد آصف مهری در ‫۱۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۳:۴۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:

در بیت اخیر بی جیب نوشته شده است که درست آن چنین است:
"بی حبیب"
همچنان این شعر شهریار را بخوانید "برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم"
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

 

حمیدرضا در ‫۱۵ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۹ دی ۱۳۸۷، ساعت ۲۱:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳:

نظیر مفهوم بیت پنجم در رباعیات انوری:
...
دانی غرضم ز می‌پرستی چه بود؟
تا همچو تو خویشتن پرستی نکنم

 

حمیدرضا در ‫۱۵ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۹ دی ۱۳۸۷، ساعت ۲۰:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹:

«غایبانه باختن» در بیت سوم یعنی شطرنج چشم بسته بازی کردن

 

حمیدرضا در ‫۱۵ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۹ دی ۱۳۸۷، ساعت ۲۰:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۸:

«خیال آب و گل در ره بهانه» (بیت هشتم) به نظر نقل مستقیمی از غزلی از عطار نیشابوری است:
«... به خود می‌بازد از خود عشق با خود
خیال آب و گل در ره بهانه‏ست ...»
و این غزل به این ترتیب در استقبال از این غزل عطار باید سروده شده باشد:
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳

 

حمیدرضا در ‫۱۵ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۹ دی ۱۳۸۷، ساعت ۲۰:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:

نظیر مضمون بیت اول این شعر از زبان امیرمعزی:
گردون چو مرغزار، در او ماه نو چو داس
گفتی که مرغزار همی‏بدرود گیا

 

حمیدرضا در ‫۱۵ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۹ دی ۱۳۸۷، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۹:

«عبوس» در بیت دوم مصدر عربی است به معنای ترشرویی و باید آن را به ضم عین (عُبوس ِ زهد) خواند و با عبوس به فتح عین (عَبوس) که صفت است به معنای ترشرو فرق دارد، معنی مصرع اینطوری می‏شود که: حتی خماری حاصل از مستی هم باعث نمی‏شود ترشرویی و بداخمی حاصل از زهد به آدم دست دهد ...

 

حمیدرضا در ‫۱۵ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۹ دی ۱۳۸۷، ساعت ۲۰:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳:

«که ای صوفی شراب آن گه شود صاف
که در شیشه بماند اربعینی»
این بیت گویا به این حدیث نبوی نظر دارد که:
«من اخلص لله اربعین صباحاً جرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه»

 

ف-ش در ‫۱۵ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۹ دی ۱۳۸۷، ساعت ۰۷:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۴ - نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شیعه حلب:

هو
درکنار آنچه مولوی دراین داستان آورده بدیهی است که جوانب دیگری مطرح است که مولوی به آنها اشاره نکرده ازجمله اینکه زنده نگه داشتن این واقعه اصولا ظلم و زیاده خواهی را محکوم میکند ولزوم روابط انسانی وعادلانه وآزادگی را درجوامع بشری گوشزد مینماید(صرفنظر از بعضی شیوه های نادرست در بزرگداشتها وغزاداریها) ومیدانیم که روابط عادلانه بین افراد واقوام و وملل ونفی ستم وتجاوز از اهداف پیامبران بوده است

 

حمیدرضا در ‫۱۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۸ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۹:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:

@مژده:
اتفاقاً «برآید» به نظر من اینجا مناسبتر است، یک حالت است که می‏گویید، منظورش این بوده:
جانم (یک بار) با نفس درآمد و جان دادم چون همنفسی ندارم (نداشتم؟). = نظر شما = برآمد
اما حالت دیگر این است که می‏گوید:
نفس کشیدن من عین جان دادن برایم سخت و جانفرسات (دمم با جان برآید)، چون همنفسی ندارم.
شما کدام را می‏پسندید؟

 

مژده در ‫۱۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۸ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۶:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:

بهرحال
برآید مضارع است و با بنددوم مصرع "چونکه...." چندان مناسبتی ندارد
اما برآمد ماضی است و معنادار است...
صرفنظر از تضمین "م" در برآمد.

 

مژده در ‫۱۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۸ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۶:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۹:

بلی ...من هم می خواستم به تکرار بوی اشاره کنم، که شما خود متوجه شدید..
ممنون...به نظر من این مهمترین تصحیح از این دوره بود..

 

مژده در ‫۱۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۸ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۶:۲۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مراثی » ترجیع بند در مرثیهٔ سعد بن ابوبکر:

ممنون... :)

 

محمد در ‫۱۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۸ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:

من فکر می کنم این یکی از بهترین و یکی از شاهکار های وحشی است.

 

saba در ‫۱۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۸ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۳:۵۲ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳:

ای کاش به جلای معنی لغات معنی هر بیت را می شد مشاهده کرد!

 

مهراب در ‫۱۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۸ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۱:۴۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۹:

با تشکر فراوان از این کار فرهنگی
میخواستم اگر میشود خلاصه ای از زندگی مهراب را به زبان ساده (نثر) بدانم
باز هم تشکر

 

رسته در ‫۱۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۸ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۰:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۶:

با عرض معذرت در نوشته ی قبلی یک اشتباه رخ داده است:
در نسخه ی فرورانفر آن بیت چنین است:
گر ز مسیح پرسدت مرده چه گونه زنده کرد
بوسه بده به پیش او جان مرا که همچنین
---
پاسخ: با تشکر، مطابق تحقیق شما متن را به وضعیت قبل برگرداندیم.

 

رسته در ‫۱۵ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۸ دی ۱۳۸۷، ساعت ۱۰:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۶:

نسخه ی فروزانفر زیر دست من است و بیت مورد نظر در آن چنین است:
گر ز مسیح پرسدت مرده چه گونه زنده کرد
بوسه بده به پیش او جان مرا که این چنین
همچنان که خود شما قرار گذاشته اید لطفا تصحیح ها را مطابق مدرک و دلیل انجام دهید و امانت دار باشید .
ممکن است تکرار قافیه در بیت 5 را دلیلی برای این تصحیح قرار داده باشید. باید توجه داشت که فروزانفر هم فوق العاده وسواس ادبی داشت ولی چنین کاری را نکرده است. منظور این است که دلیل و مدرکی برای تغییر و تصحیح در دست داشته باشید که آن چه را که فروزانفر قادر به انجام آن نبود شما را قانع کرده باشد.

 

۱
۵۰۷۳
۵۰۷۴
۵۰۷۵
۵۰۷۶
۵۰۷۷
۵۱۱۵
sunny dark_mode