گنجور

 
اوحدی

قومی که ره به عالم تحقیق می‌برند

مشکل به ترهات جهان سر بر آورند

چیزی که هیچ گونه وفایی نمی‌کند

من در تعجبم که غم او چرا خورند؟

این جامها چه فایده؟ چون بر کند اجل

وین پردها چه سود؟ که بر ما همی‌درند

کمتر ز مار و مور شناس آن گروه را

کز بهر مار و مور تن خود بپرورند

خواهی گذشت بی‌شک ازین آستانه تو

و آنان که از پی تو بیایند بگذرند

دست زمانه بر سر مردم کند به صبر

این خاک را که مردمش امروز برسرند

روزی امیر تخت نشین را نگه کنی

کز تخت برگرفته، به تابوت می‌برند

ارباب ظلم را به ستم دست روزگار

از بیخ بر کند، که درختان بی‌برند

گرگ اجل یکایک ازین گله می‌برد

وین گله را ببین که چه آسوده می‌چرند!

اکسیر صدق در دل آنها که کار کرد

اندامشان به خاک نپوسد، که چون زرند

ای اوحدی، مرو پی‌مرغان دانه چین

گر در پی هوای عرش ببینی که می‌چرند

با طالبان دنیی دون دوستی مکن

کز روی عقل دشمن خود را مسخرند

 
 
 
ناصرخسرو

جان و خرد رونده بر این چرخ اخضرند

یا هردوان نهفته در این گوی اغبرند؟

عالم چرا که نیست سخن گوی و جانور

گرجان و عقل هر دو بر این عالم اندرند؟

ور در جهان نیند علی‌حال غایبند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
ادیب صابر

این عالی اختران که بر این چرخ اخضرند

اندر علو عیال علی بن جعفرند

چندین هزار سال به چندین هزار چشم

مثلش ندیده اند ز چندین که بنگرند

اخلاق او چو عقل همی منفعت دهند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ادیب صابر
نجم‌الدین رازی

مرغان او هر آنچه از آن آشیان پرند

بس بیخودند جمله و بی بال و بی پرند

شهباز حضرتند دو دیده بدوخته

تا جز به روی شاه به کونین ننگرند

بر دست شاه پرورش و زقهٔافته

[...]

مولانا

پیکان آسمان که به اسرار ما درند

ما را کشان کشان به سماوات می‌برند

روحانیان ز عرش رسیدند، بنگرید

کز فر آفتاب سعادت، چه با فرند!

ما سایه‌وار در پی ایشان روان شویم

[...]

همام تبریزی

این مقبلان که باخبر از روز محشرند

جان را به دین و دانش و طاعت بپرورند

از حسن خلق همچو بهشتی مزینند

یا بند روح روح چو در خویش بنگرند

در بحر فکر غوطه زنانند روز و شب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه