گنجور

حاشیه‌ها

ناصر دهقان در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸:

یک سروده ی فوق العاده-موهای زیبا در صورت دلپذیر واقعا آدم رو از این رو به آن رو می کنه.

 

مرتضی قاسمی در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۴۲ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸:

متاسفانه این شعر چند اشتباه تایپی دارد که در زیر به آن اشاره می شود:
بیت سوم : ای پسر گیتی زنی رعناست بس غرچه فریب... که به اشتباه ای پسر گیتی زنی رعناسب تایپ شده است
بیت ششم: حرف «ر» خونخواره دزد افتاده است.
بیت یازدهم علم و حکمت را طلب کن که به اشتباه «واو» جا افتاده است.
بیت دوازدهم هیاهوی وزن شعر را دچار اشکال می کند شکل درست آن: های های
بیت بیست و ششم «گر ندارد حرمتم..» به اشتباه «گز ندارد حرمتم..» تایپ شده است.
بیت سی و پنج، شکل درست آن «بوقماش و بوقتب» است که قماش یعنی جنس پست و بی ارزش و قتب یعنی پالان؛ شخص خاصی مراد از بوقماش و بوقتب نیست بلکه لقبی است برای عام؛ البته بوقتب می تواند طنز و تعریضی به ابوقتیبه دینوری باشد. در این بیت «قتب» به اشتباه قنب نوشته شده است
بیت سی و هفت در اصل «چیست حاصل خیز، بنگر..» که به اشتباه «چیست حاصل خیر..» نوشته شده است.

 

کمیاب در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۲۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲۴:

رباعی شمارهٔ 520 مولوی بسیار همانند این است. تاریخ چه میگوید؟

 

بی نام در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۷ - تفسیر قول فریدالدین عطار قدس الله روحه تو صاحب نفسی ای غافل میان خاک خون می‌خور که صاحب‌دل اگر زهری خورد آن انگبین باشد:

صاحبِ دل را ندارد آن زیان / گر خورَد او زَهرِ قاتل را عِیان
اگر صاحبدلی ، آشکارا زهری کشنده بخورد . آن زهر بدو هیچ زیانی نرساند . [ هر یک از کاملان و ناقصان مرتبه ای دارند و تا وقتی که ناقص به مرتبه کامل نرسیده نباید خود را با او قیاس کند . ]
– مولانا در این بخش جلیل ، تفاوت میان سالک ناقص و سالک کامل را بیان داشته است . سالک در بدایت سلوک باید بر ریاضت و ترک امور مباح ، سخت مواظبت داشته باشد . اما وقتی به مرتبۀ گختگی و کمال نسبی رسید . بدان ریاضات و ترک امور مباح حاجتی نیست . صوفیه حالت اول را مجاهده و حالت دوم را مشاهده نامند که حاکی از وصول به اصول و شهود حقیقت است . این بخش از مثنوی مطالبی دارد که اگر به مبانی تفکر مولانا و نیز سیرۀ عملی او دقت نشود . سوء برداشت هایی را نیز در پی خواهد داشت . از آن جمله اباحه گران و لااُبالیان با استناد به متونی از این قبیل خود را مقید به ترک حرام و پرهیز از مَنهیّات شرعیه ندانند و گویند ما به مرتبه کمال رسیده ایم و زین پس تکلیف از گردنمان ساقط است . اما مولانا این مطلب را نمی خواهد بگوید زیرا یکی از ویژگی های اخلاقی مولانا تقیّد دقیق او به تکالیف شرعی بود و این دقت را تا آخرِ عمرِ خود رعایت کرد . نه تنهت بر فرائض که در نوافل نیز مواظبت داشت و هرگز فعل اباحه گران را تائید نکرد .
شرح و تفسیر بیت 1604
زآنکه صِحّت یافت واز پرهیز رَست / طالب مسکین ، میان تَب ، دَر است
زیرا که صاحبدل از امراض روحانی و اخلاقی رهیده است و به کمالِ سلامتیِ روح دست یافته است . و نیازی بدین پرهیزها ندارد ولی آن طالب نانوان و تازه راه افتاده ، هنوز دچار تَب است . یعنی همچنان دلش از بار تعلّقان دنیوی آزاد نشده است . پس بر او لازم است که تا مرتبۀ کمال پرهیز را رعایت کند . [ همانگونه که در بیت قبل گفته آمد . منظور مولانا این نیست که انجام واجبات و ترک محرمات و مَنهیّات از شخص کامل برداشته می شود ]
شرح و تفسیر بیت 1605
گفت پیغمبر که ای طالب جِری / هان مکن با هیچ مطلوبی مِری
پیامبر فرمود : ای خواستار جیره و مستمری ، بهوش باش که با هیچ مطلوب و مرادی ستیز مکنی . یعنی ای سالک مبتدی که در مرتبه طلبی ، خود را با کاملانی که به مرتبه کمال رسیده اند قیاس مکن . [ ( طالبِ جِری = خواستار جیره و مستمری ) ( مِری = ستیز و جدال ) ]
شرح و تفسیر بیت 1606
در تو نَمرودی است ، آتش در مَرو / رفت خواهی ، اوّل ابراهیم شو
زیرا در باطن تو نمرودِ نفس امّاره وجود دارد . پس نباید به آتش نفسانیات درآیی . اگر می خواهی به میان آتش روی ، نخست ابراهیم شو و آنگاه قدم بر آتش نِه . یعنی ای سالک مقیّد به نفس ، تا وقتی روحت را مانند ابراهیم خلیل از لوثِ آویزش های نفسانی پاک نکرده ای به دنیا و لواحق آن روی مکن .
شرح و تفسیر بیت 1607
چون نِه ای سبّاح و نَی دریاییی / در میفکن خویش از خودراییی
ای کسی که مقیّد به تعلقات نفسانی هستی ، حال که تو نه شناگری بلدی و نه به فن دریانوردی آشنایی داری پی خودسرانه خویش را به کام دریا میفکن . [ خود را به دریای دنیا میفکن و در لذایذ آن غرق مشو که به سلامت نرهی ]
شرح و تفسیر بیت 1608
او ز قعرِ بَحر گوهر آورد / از زیانها سود بر سَر آورد
اما منتَهیّان سلوک که از بند هوی رسته اند و فن شناگری و دریانوردی را در بحر دنیا آموخته اند . از ژرفای آن دریا ، گوهرهای معنوی صید می کنند . [ سالکین منتهی اگر در این دنیا می زیند . صیاد گوهرهای معرفت و کمال هستند ولی سالکین مبتدی باید با حزم و احتیاط حرکت کنند که مبادا از دریای دنیا ، خَزَفِ بی مقدار صید کنند ]
شرح و تفسیر بیت 1609
کاملی گر خاک گیرد ، زر شود / ناقص ار زَر بُرد ، خاکستر شود
اگر انسان کامل و سالک منتهی مثلا از زمین مشتی خاک بردارد . آن مشت خاک به طلای پربها تبدیل شود ولی انسان نالقص و سالک مبتدی اگر طلا بدست آرد . آن طلا به خاکستر تبدیل شود . [ انسان کامل هر چیز را به جای خود و برای مصلحت بکار می برد برخلاف ناقص که نه در موضع و نه برای مصلحت استعمال می کند و او خود ، مصلحت را از مفسده باز نمی شناسد و از اینرو شیخ راستین به عملی خوارمایه ، مرید را در درجات کمال انسانی پیش می برد و گاهی به نگاهی کار او را تمام می کند . در صورتیکه ناقص اگر از پیش خود و یا به دستور کسی مانند خویش ، وظایف بسیار سنگین بر عهده گیرد به جایی نمی رسد و مانند بیماری است که به سلیقه خود یا عطار سرِگذر بخواهد به علاج مرض ، اقدام کند . ]
شرح و تفسیر بیت 1610
چون قبولِ حق بُوَد آن مردِ راست / دست او در کارها ، دستِ خداست
زیرا انسان کامل ، مقبول درگاه حضرت حق تعالی است . بدین سبب در هر کاری ، دست او به منزله دستِ خداست . یعنی او واسطه اجرای مشیّت الهی است .
شرح و تفسیر بیت 1611
دستِ ناقص ، دستِ شیطان است و دیو / زآنکه اندر دام تکلیف است و ریو
اما دست انسان ناقص به منزله دست شیطان و دیو است زیرا او در دام تکلیف و حیله های نفس و شیطان است یعنی فعلا عبادات را متکلفانه انجام می دهد نه عاشقانه . و پیوسته زهد و تعبّد در او ایجاد غرور و خودبینی می کند نه رهایی از خود . ( ریو = حیله و نیرنگ )
شرح و تفسیر بیت 1612
جهل آید پیش او ، دانش شود / جهل شد علمی که در ناقص رود
اگر جهل به نزد انسان کامل آید به علم و معرفت بدل می گردد ولی علمی که به نزد انسان ناقص رود به جهل بدل گردد . [ جهلی که در ذات انسان کامل است عین دانش و معرفت است زیرا جهل او از دانش و معرفت والای او سرچشمه گرفته نه از جهل مطلق که در عوام است . زیرا عالمان و نوابغ مجهولات بسیار دارند . غایت علم ، تهذیب و تصفیه نفس از غبار خودبینی و خود پسندی است نه حفظ الفاظ و اصطلاحات علوم و کسب سمعه . چنانکه در آیه 3 سوره جمعه امده است « آنان که دانش تورات ( یا هر کتاب آسمانی دیگر ) را اندوختند ولی به حقیقت آن عمل نکردند همانند خرانی هستند که کتابی چند بر پشت حمل می کنند » بنابراین هرآنکه از اندوختن علم و حفظ الفاظی چند دچار عُجب و خود بینی شود . علم را به جهل تبدیل کرده است . ]
شرح و تفسیر بیت 1613
هر چه گیرد عِلّتی ، عِلّت شود / کفر گیرد کاملی ، ملّت شود
برای مثال ، شخص بیمار هر چه بخورد باز بر اثر خوردن آن چیز بر بیماری اش افزوده می شود و اگر انسان کاملی ، کُفر را پیشه کند . همان کُفر را به مذهب و آیین حق مبدل سازد . (ملّت = دین و آئین)
– کفر و بت پرستی ، صورت ممسوخ یکتاپرستی است . پرستش بت نیز نشان از این است که پرستش و عبودیت امری فطری است . منتهی آدمی بر اثر کژبینی به جای پرستش خالق حقیقی به سوی بت و صنم روی می کند . ولی عارف کامل بدین نکته واقف است که بت مِن حیث الحقیقه ، مبیّن رابطه بنده و خالق است . لذا بت نیز در نظر عارف به عنوان مظهر پرستش و بندگی جلوه می کند . چنانکه شیخ محمود شبستری گوید : (گلشن راز ، ص 643 تا 645) .
مسلمان گر بدانستی که بت چیست ؟ / بدانستی که دین در بت پرستی است
وگر مشرک ز بت آگاه گشتی/ کجا در دین خود گمراه گشتی ؟
درون هر بتی جانی است پنهان/ به زیر کفر ، ایمانی است پنهان
شرح و تفسیر بیت 1614
ای مِری کرده پیاده با سوار / سَر نخواهی بُرد ، اکنون پای دار
ای پیاده که با سوار می ستیزی . بدان که از این ستیز ، سَرَت را به سلامت نخواهی برد . [ مراد از پیاده ، مبتدی و سالک تازه راه افتاده است و مراد از سواره ، مرشد منتهی و عارف کامل است . (شرح کبیر انقروی ، ج 2 ، ص 656) ]

 

مهدی در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۳۵ دربارهٔ هلالی جغتایی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۸:

رفیقمون درست گفتند :
بدین حدیث لب لعلِ روح پرور او

 

سیروس در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۳۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:

در دوره خیام هنوز نمادهای عرفانی شکل نگرفته بود که خیام بخواد ازشون استفاده کنه، تعبیر عرفانی ازین اشعار صرفا چپوندن معانی عرفانی در دهان خیامه، این شعر هم تنها شعری نیست ک خیام توش دست ب انتقاد از خرافه‌های مذهبی زده. اساسا فلاسفه برای همین از جانب مذهبیون همیشه مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفتن

 

محمد خلیلی در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:

در پاسخ به دوستی با نام هو121 باید بگویم که گفته شما هیچگونه نزدیکی با واقعیت ندارد و بسیار دور از واقعیت هست و فکر نمی کنم کسی که اندکی از حافظ و طریق او بدانم چنین سخنی را باور دارد
حافظ بارها به طرق مختلف به شاه نعمت الله ولی که پایه گذار و مرشد دراویش نعمت اللهی هستند به طرق مختلف طعنه زده و بارها شاه نعمت الله ولی نیز به حافظ پاسخ داده که می توانید با اندکی جستجو به انها دست پیدا کنید به طور مثال شاه نعمت الله ولی در بیتی می فرماید :
ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم
صد درد دل به گوشهٔ چشمی دوا کنیم
و در ادامه حافظ در طعنه به ایشان می فرمایند:
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
و چندین بار دیگر نیز این طعنه های دو سویه ادامه داشته حال به نظر شما حافظ اینچنین به پیر و مرشد خود طعنه می زد و یا شاه نعمت الله ولی به مرید خود طعنه می زند؟؟؟!!
لطفا پیش از ارائه نظر تحقیق کنید

 

زندی روان شناس در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۲۶ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۴۹:

من از گنجور لذت می برم وامیدوارم هر روز بیشتر از پیش تقویت بشه
کاش یک مقایسه نسخ متفاوت هم داشته باشد از گردانندگان گنجور تشکر میکنم

 

احمد نیکو در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۱۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۵:

خوش باش به هرچه پیشت آید که جهان
هرگز نشود چنانکه دلخواه کسی است

 

علیرضا در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:

بابام خدا بیامرز خیلی مرد خوبی بود. خیلی نترس و فداکار بود... اهل جمله های عاشقانه نبود ولی به معنای واقعی عاشق بود...وقتی فوت شد تازه جای زخمی رو روی بدنش دیدیم که بخیه عمل جراحی بود، حالا کی این خدا بیامرز که یک شب بدون ما هم تو زندگیش جایی نرفته بود، عمل جراحی کرده بود و برای اینکه ماناراحت نشیم به ما نگفته بود، هنوز نمیدونیم....همیشه وقتی این دو بیت رو میخونم احساس میکنم بابام با همون لحن بی غل و غشش خودش رو به خدا سپرده و جوابش رو هم گرفته....
چو جان زار بلادیده با خدا گوید
که جز تو هیچ ندارم چه خوش بود به خدا
جوابش آید از آن سو که من تو را پس از این
به هیچ کس نگذارم چه خوش بود به خدا

 

امیر در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۰۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵ - درس محبت:

نامش جاوید باد. افتخاری است هم استانی این بزرگ مرد بودن. شهریارا مفشان گوهر طبع علوی

 

مصیب مهرآشیان مسکنی در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۰۴ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » غزل ضربی (در ماهور):

با سلام هنگام مرور این ترانه زیبا اصلا حواسم نبود که که تلخیص شاعر بهار می باشد و بعد از ارسال به خاطر امد ولی نتونستم اصلاح کنم لذا این اصلاحیه را الحاقی حواشی نوشتم و باید نقد آقا سینارا هم بپذیریم و لذا فکر کنم مرحوم بهار در دو مرحله این سروده را سروده و در مرحله اول بهار مضطر آخرین بیت بوده و ابیات بعدی را مرحله دوم سروده است پس نقد اقا سینا ه وارد است و اگر خدا یاری کند من این ترانه زیبا را تضمین میسرایم و بهار را من با تخلص خود خواهم اورد و بیت به حال مضطر را دست نمیزنمم و در عوض نام مرحوم ملک الشعرا را به طریق دیگر خواهم آورد .

 

مصیب مهرآشیان مسکنی در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۳۴ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » غزل ضربی (در ماهور):

با سلام وقتی درآنونس سریال “باغ مظفر” مهران مدیری باصدای خودش این ترانه را اجرا کرد بای رد تازگیداشت و کمتپر کسی از شناسنامه این آهنگ چیزی میدانست
0جالب اینجاست که این ترانه در هشتادمین سالمرگ درویش خان ، آهنگ‌ساز این ترانه از تلوزیون ملی ایران در آنونس سریال باغ مظفر پخش گردید وهیچکس یادی از آن استاد موسقی آزادیخواه صدر مشروطیت و شاعر حماسه سرای آن یادی نکرد
شعر این تصنیف سروده ملک اشعراء بهار است و در واقع از میان پنج تصنیفی که بهار روی آهنگهای درویش خان سروده ، مشهورترین آنها را می توان “زمن نگارم خبر ندارد“ در دستگاه ماهور دانست که برای اولین بار طی کنسرتی در “گراند هتل“ بوسیله “سید حسین طاهرزاده“ در سال 1303 خورشیدی خوانده شد و بعد قمر هم آن را اجرا نمود
افرادی که این ترانه را بازخوانی کرده‌اند نمیشه لیست کرد ولی شجریان و افتخاری هم از آن جمله اند که این ترانه را اجرای مجدد کرده‌اند.
داستان اجرای این ترانه به وسیله شجریان هم شنیدنی است :”شجریان به منظور آموختن گوشه ها و نغمه های بسیار قدیمی به استاد دوامی مراجعه می کند . اما استاد به دلیل کهولت سن ، تدریس برایشان امکانپذیر نبوده است . شجریان پیشنهاد می کند که همدم استاد باشد و در کارهای خانه و خرید منزل و … کمک کند ، تا بدین طریق هم نفس و همنشین ایشان شود … کوتاه سخن اینکه قرار می‌شود از طرف وزارت هنر آن زمان ، تصنیف های قدیمی را که استاد دوامی در حافظه داشتند ضبط کنند ، که این کار به عللی به مراحل اداری می رسد و کند و غیرعملی می شود . استاد شجریان اندوخته مالی خودشان را تقدیم استاد می کنند و می گویند که شما فرض کنید از اول قرار بوده است من تصانیف را ضبط کنم … و حدود 200 تصنیف قدیمی بر روی کاست برای محمدرضا شجریان ضبط می شود و بدین ترتیب گنجینه ای گرانبها به دست او می رسد.” تصنیف زمن نگارم یکی از همین تصانیف است.
در مورد درویش خان با جستجویی ساده در اینترنت ، می‌توانید مطالب خوبی پیدا کنید ، من در اینجا ازنقل مجدد آنها صرف نظر می‌کنم.
اما محتوای حماسه ای تصنیف هم قابل توجه است چون.
هنگامیکه نهضت مشروطیت آغاز میشود . درویش خان نیز همراه با مجاهدین آن دوران همگام میشود تصنیفهای میهنی می‌سازد و در اجتماعات مشروطه خواهان شرکت می‌جوید. سید حسین طاهر زاده خوانندۀ معروف آن دوران درمنزل ظهیرالدوله به فیض دیدار درویش خان نائل میشود و پس از آن باهم همسفر میشوند وبه لندن می‌روند.
این مسافرت در زمان استبداد صغیر دورۀ سلطنت محمد شاه قاجار بود. در این سفر مجاهدین مشروطه خواه در رشت بودند که به خواهش آنها درویش خان همراه با گروه کوچک خود سه شب در آن شهر کنسرت میدهد. همراهان در سفر اوّل حبیب الله شهردار ،سید حسین طاهر زاده ،رضا قلی خان ،حسین خان هنگ آفرین، باقر خان رامشگر و اسدالله خان. عضو انجمن آزادی خواه اخوت بودند
در سفر دوم درویش خان به تفلیس میرود. این گروه به تشویق ایرانیانی که در تفلیس بودند کنسرتی را دادند که بسیار جالب توجّه بود. امّا اساساً هدف از این سفرها ضبط صفحه بوده است که بار اول به دعوت کمپانیhis masters voice و بار دوّم را کمپانی داوید اُف پر کرد که به برلین برای چاپ فرستاده شد.و تعدادی از آنها به تهران رسید ولی بقیّه به علت پیش آمدن جنگ جهانی اول (1918 – 1914 ) از بین رفت.“
آن طور که در یکی از ویژه‌نامه‌های برنامه آوای ایرانی شبکه چهار گفت که این تصنیف یکی از تصانیف اجرا شده در کنسرت تفلیس بودو چون نیمه دوم آن انگیزه تند سیاسی داشت اجرا نشد
متن کامل این ترانه باین صورت می باشد:
زمن نگارم عزیزم خبر ندارد
به حال زارم عزیزم خبر ندارد
خبر ندارم من از دل خود
دل من از من عزیزم خبر ندارد
دل من از من عزیزم خبر ندارد
کجا رود دل عزیز من آخ که دلبرش نیست
کجا رود دل عزیز من آخ که دلبرش نیست
کجا پرد مرغ عزیزم که پر ندارد
کجا پرد مرغ عزیزم که پر ندارد
امان از این عشق عزیز من آخ فغان از این عشق
امان از این عشق عزیز من آخ فغان از این عشق
که غیر خونِ جگر ندارد
که غیر خونِ جگر ندارد
همه سیاهی ، همه تباهی ، مگر شب ما سحر ندارد
به حال مضطر عزیز من ، آخ، منالُ و دیگــــــر
که آه و زاری اثر ندارد ، جز انتظار و جز استقامت
وطن علاج دگـــر ندارد
ز هر دو سر بر سرش بکوبد
کسی که تیغ دو سر ندارد
بد نیست باجرای شجریان هم گوش کنید ببینید ریتم وضرباهنگ ترانه را تغییر داده متاسفانه در درست خواندن شعر هم تمام خوانندگان اخیر دقت نکرده اند مثلا به جای به حال مضطر منال دیگر
که آه و زاری اثر ندارد.
خوانده اندبهارمضطرمنال دیگر کسی نیست بپرسد بهار مضطر چه معنی میدهد.لذا تتها وهابیت اخوان المسلمین ندارد بلکه مذهب تشیع صد سال پیش انجمن اخوت داشت که کاش ریشه اش میخشکید و اخوت آنروزگار این دزدان مختلس و مرتشی و مرتشا و رانت خوار شدند درود بر روان پاک درویشخان و تمام اساتیدموسیقی

 

محمد در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۳۰ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷۴:

با سلام، در بیت ماقبل آخر باید کلمه یی افتاده باش وگرنه سکته دارد مثلا" اینطور باشد:
بوی این می خرمن عقل تو را بر باد داد

 

شیخ در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

دوبیت اخر در حافط به سعی سایه اینگونه امده است :
چو منصور از مراد آنان که بر دارند بردارند
که با این درد اگر در بند درمانند در مانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
بدین درگاه حافظ را چو می خوانند می رانند

 

سیامک یوسفی در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸۳:

عقل و خرد فقیر تو پرورشش ز شیر تو
چون نشود ز تیر تو آنکه بدو کمان دهی
فقیر تو = نیازمند تو
نشود = گریز نتواند
تیر = تیر مژگان
کمان = کمان ابرو
عقل و خرد نیازمند انست که به شیر تو پرورش یابد و هرکه به او نگه کنی از تیر نگاهت گریز نتواند.
زنده باشید

 

کمیل نیاکی در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۳۶ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳۲:

سلام
بیت ششم، مصرع دوم:
که قطره گوشه گرفت از محیط، گوهر "گشت"

 

محمود پگاه در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۳۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۶:

هنگامی که رستم به یاری و راهنمایی میش دشتی ، آب می یابد و از تشنگی رهایی ، در باره ی آن ٰغرم از ته دل دعا می کند . یک دعای جانانه ، اوج دادو دادگری ، بسیار خرسندم که از آبشخور فرهنگ و تمدن و ادبی می نوشم که صد ها سال پیش نیز اینگونه بر براوردن و ادا کردن حقوق حیوانات ، اینچنین گواهان درخشانی از خود به یادگار گذاشته است :
بر آن غرم بر آفرین کرد چند که از چرخ گردان مبادت گزند

 

محمدمهدی بحرینی در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷:

« هوشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد »
زنهار، مگو مصلح
این کار ز من ناید

 

غزاله در ‫۳ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹:

محسن نامجو اهنگی خواندند به نام درخت ارغوان که همین شعر هم داخلش وجود داره

 

۱
۱۵۲۵
۱۵۲۶
۱۵۲۷
۱۵۲۸
۱۵۲۹
۵۰۵۴
sunny dark_mode