گنجور

حاشیه‌ها

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۷۵ - بیان آنک آنچ بیان کرده می‌شود صورت قصه است وانگه آن صورتیست کی در خورد این صورت گیرانست و درخورد آینهٔ تصویر ایشان و از قدوسیتی کی حقیقت این قصه راست نطق را ازین تنزیل شرم می‌آید و از خجالت سر و ریش و قلم گم می‌کند و العاقل یکفیه الاشاره:

خلط یا moucosa به فارسی می شود خلم مانند خلم بینی و خلط دهان می شود خیو یا خیوگ سر هم ، هم کاربرد دارد مانند خلم و خیو ، به قی چشم که هنگام بیماری می اید می گوییم ژک که در فارسی با زبر، علامه دهخدا در چرند وپرند اورده و در لری کاربرد امروزی دارد و با زیر نخست خوانده می شود

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۴ - جمع شدن نخچیران گرد خرگوش و ثنا گفتن او را:

البته درست می فرمایید استاد دهخدا این گونه ترجمه کرده اند

شکوه در ‫۱۲ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۸ - یافتن رسول روم امیرالمؤمنین عمر را رضی‌الله عنه خفته به زیر درخت:

مشتهی به معنی دارای رغبت است و اشتها و میل و شهوت

شکوه در ‫۱۲ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۴ - جمع شدن نخچیران گرد خرگوش و ثنا گفتن او را:

با درود و سپاس فراوان از شما هم در فرهنگ علامه دهخدا و هم فرهنگ نامه دکتر معین سگالیدن و سگالش را هم به معنی اندیشه کردن دانسته اند و هم خصومت و دشمنی کردن باس پاس به خاطر واژه بد سگال و هزاران واژه دیگر

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵:

از لغت زمان ، زمان انداختن در کارنامه ارد شیر بابکان به معنی تفال زدن است

شکوه در ‫۱۲ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۷ - آمدن رسول روم تا امیرالمؤمنین عمر رضی‌الله عنه و دیدن او کرامات عمر را رضی‌الله عنه:

نغول یعنی ژرف و عمیق ولی در اینجا به معنی دور و دراز آمده

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۲۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۴ - جمع شدن نخچیران گرد خرگوش و ثنا گفتن او را:

همسگالی هم میشود سمپوزیوم

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۴ - جمع شدن نخچیران گرد خرگوش و ثنا گفتن او را:

شکوه جان بدسگال یعنی بد اندیش ولی سگالیدن معنی دشمنی ندارد گالیدن هم رفتن و عزیمت است

شکوه در ‫۱۲ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۶ - تفسیر رجعنا من الجهاد الاصغر الی‌الجهاد الاکبر:

هل من مزید خیلی زیباست آیه ایست از سوره مبارکه ق آنجا که خداوند از جهنم میپرسد هنوز جا داری و جهنم در پاسخ میگوید هل من مزید یعنی آیا بیشتر هست یعنی باز جهنمی داری و تکرار و تکرار و انسان را هولی عظیم فرا میگیرد با خواندن این آیه و در اینجا کنایه از زیاده خواهی معده است و تو صیفش بصورت نعره زنان واقعا جالب است

شکوه در ‫۱۲ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۴ - جمع شدن نخچیران گرد خرگوش و ثنا گفتن او را:

استم همان ستم است و جور وجفا

شکوه در ‫۱۲ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۴ - جمع شدن نخچیران گرد خرگوش و ثنا گفتن او را:

بازگو تا قصه درمان ها شود شاید به معنی قصه درمانی امروز باشد

شکوه در ‫۱۲ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۱:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۴ - جمع شدن نخچیران گرد خرگوش و ثنا گفتن او را:

سگالیدن هم به معنی اندیشه کردن است و هم به معنی خصومت که در واقع خصومت هم یک نوع اندیشیدن است و فکر کردن به دشمنی

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۰۰:۴۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳ - برهان قاطع در حدوث آفرینش:

وضعیت در فارسی چند کلمه دارد یکی ایستار است که دکتر عموشاهی در ترجمه کتاب بیهوشی میلر به فارسی به کار برده است

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

بشنو از نی چون حکایت میکند معنی های بسیاری دارد یکی اینکه من مولانا توخالیست و از چیزی نمانده است دوم اینکه او مورد دمش کسی دیگر ست مانند نای که در ان دمند به خاطر فنفخت فیه من روحی یعنی خدای میگوید این داستان رابه قول ملا هادی سبزواری و یا بقول دانشمند رازور امروز جناب یسنا تبریزی حکایت نرجمیک مانی است وان کسی بود که با مانی همراه بود و سخن در دهان مانی می گذاشت و اینجا نرجمیک مولانا سخن می گوید ، عبدالرحمن جامی هم نگاه زیبایی دارد ، اما نرجمیک پهلویست رویهمرفته یعنی مردهمراه اگر بازش نخواهیم بکنیم

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۲۳:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱:

با درود دوباره خدمت حمید جانم ، با پدرم همپرسگی کردم بیشتر با نگاه شما موافق بودند ولی افزودند که شکر شکستن شاید فرایند خرد کردن قند در قندان هم باشد ولی رویهمرفته شما را درست تر می دانستند

ناشناس در ‫۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۰۲ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او:

از مضیق جهات درگذری
وسعت ملک لامکان بینی
در این بیت بهتر است حیات به جای جهات قرار گیرد

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۵۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۴:

با درود به امیر جانم سپاس از خواندنت

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱:

سانیکا جان برای سپری کردن راه های طولانی با یک اسب می رفتند و یک اسب را بی سوار میبردند که خسته نشود به دومی جنیبت یا اسب یدک می گویند

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲، ساعت ۲۱:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱:

و اما عذار در فرهنگ عربی سوالف ترجمه شده است و ان مویی است که گرد گوش در میاید و ریش هم معنی می دهد پس شکوه هم درست فرموده اند

۱
۵۰۵۲
۵۰۵۳
۵۰۵۴
۵۰۵۵
۵۰۵۶
۵۶۲۲