گنجور

حاشیه‌ها

s.Ali در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۴۰:

مصرع اول غلطه
چون ممکن نیست از بر ما برهی

 

بهزاد علوی (باب) در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۱۲ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۵۰:

باز در دو مصرع
1. لعبت-باز (player)
و 4 یک یک باز(again)
به دو معنی مختلف استفاده شده
و نه تنها غلط نیست
بلکه هنری در ساختن شعر است

 

Kiamars Baghbani در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۳۶ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۸:

ن در سخن با کسره و پ در بپذیر ساکن است.

 

شکرانه در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۵۹ دربارهٔ عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۴۸:

وزن شعر: فعلت فع فعلت فع فعلت فع

 

Fa در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

این غزل بسیار زیباست ولی به نظر من بیت دهم با بقیه ابیات هم معنا نیست. من معنی که از بقیه غزل میگیرم رو از بیت دهم نمی تونم بگیرم. غزل شیوا و زیبا بیان میکنه که از دنیا و رنج دنیا غمگین نباش چرا که جایگاه تو اینجا نیست .
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
غمگین و درگیر اینجا نباش چون عرش جایگاه واقعی توست و نه اینجا.
Do not try
so hard to fit in, after all you did not come to stay.
ولی به نظر من ناگهان در بیت دهم یک معنای جدید ناهمخوان وارد غزل میشه و از بلبل میخواد که فریاد کنه برای عدم وفاداری گل ویا بناله برای عشق بی فرجام و کوتاهش. اگر نباید به این دنیا نالید پس چرا باید به این دنیا نالید ؟ چرا غم رو در این قالب وارد غزل میکنه؟
ممنون میشم اگر فردی که جواب رو میدونه برای من هم توضیح بده.

 

پریسا در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۴:

" هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ثبت است در جریده ی عالم دوام ما"

 

پریسا در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۹:

" من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی/ عهد نابستن ازآن به که ببندی و نپایی!"

 

جمشید احمدی در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۲۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۴۱ - گفتار اندر پوشیدن راز خویش:

در پاسخ ارشک جان اشکانی عرض میکنم بیت به این معناست که هر کسی ار نفس گرم و دعای درویشان کمک بگیرد اگر بخواهد با فریدون هم بجنگد قطعا برنده خواهد بود.فریدون مظهر بردن جنگ هست تو این بیت چون مطابق شاهنامه فریدون تونست حکومت ضحاک رو که خیلی طولانی بود از بین ببره

 

s.Ali در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸۰:

مصرع دوم کاملا درست نوشته شده و هیچ ربطی به جان نداره.
چون عاشق داره چیزی از معشوق طلب میکنه و این چیز نمیتونه جان باشه
این عاشقه که جان میده نه معشوق. کاملا اشتباهه که بگیم عاشق از معشوق طلبِ جان میکنه
معنی درست جام شرابه.
آون چیز که اولش "جیم" داره، جام شرابه. که البته در تمام اشعار منظور از می و جام و شراب چیزهایی غیر از معنی ظاهری اونهاست
اینجا عاشق وقتی جواب رد میشنوه طلب جام میکنه. چرا که رسیدن به معشوق در هشیاری امکان پذیر نیست. باید مست باشی تا حقیقت رو ببینی. و بعد از مست شدن، میپرسه که دومین مرحله بعد از مستی چیه؟ و در جواب "آری" میشنوه. یعنی در یک جمله؛ تا وقتی که هشیاری به جایی نمیرسی و جواب منفیه. وقتی جام رو گرفتی و شراب رو نوشیدی و مست یار شدی، اونوقته که جواب مثبت میگیری
البته امیدوارم مخالفین فلسفه عرفان و حکومتی ها طبق معمول جهت تخریب، مستی رو عرق خوری معنی نکنن
شعرای زیادی بارها توضیح دادن که مراد از می و قدح و شراب چیه

 

حمید زارعیِ مرودشت در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۴۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۳:

سلام.
ابیات بیدل لبریز از اشتباه است.
در اشعار حافظ و سعدی توصیه‌های افراد را فورا لحاظ می‌کنید اما راجع به بیدل که از ستون‌های اصلی شعر فارسی‌ست بی‌لطفی می‌فرمایید و اشتباه‌ها را رفع نمی‌کنید.
کاش حداقل اگر بشود ویرایش بیدل را به کسی بسپارید که دغدغه‌اش را دارد. من حاضرم این امر را به عهده بگیرم. البته ویرایشی راحت‌تر از تایپ در گنجور رومیزی. طوری که اگر اصول برنامه‌نویسی اجازه بدهد، بتوانید فقط ویرایش بخش بیدل را به من بسپارید که مشکل امنیتی هم برایتان پیش نیاید. یا به فردی که به او اطمینان دارید.
به هر حال به بیدل بیشتر توجه کنید که عظیم شاعری‌ست و این همه بی‌مهری به خودمان است.

 

پریسا در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱:

"دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند*** چه مبارک سحری بود و ه فرخنده شبی/ آن شب قدر که این تازه براتم دادند!"

 

محسن در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۷ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد سوم » نغمهٔ حسرت:

فغان در هر شکل بیان زمان و حال هجران است و یک معنی دارد

 

پریسا در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

بعضی از غزلیات سعدی در باب عشق زمینی ست و بعضی در باب عشق الهی! به نظرم منافاتی نداره! مگر نه اینکه عشق زمینی مقدمه ی عشق الهی ست!

 

اصلان در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:

سلام خدمت دوستان اهل ادب من معمولا تفاسیرشما را مرور میکنم واز تفاوت نظرها که گاها کاملا مخالف هم هستند.بعضی ها پای ثابت تفاسیر هستند .
بنده میخواستم چند اصل کلی که تا بحال متوجه شده ام را بیان کنم
1. اغراق یکی از اصول شعر است که باعث زییاتر شدن وتاثیر کلام است وشاعری موفقتر است که بتواند اغراق قوی تری داشته باشد.مثل قد چون سرو، گیسوی به بلندای کمان یا چاه زنخدان
2.در قرون گذشته از شعون زیبایی بانوان قد بلند،موی بلند وسیاه،ابروان پیوسته و کشیده،چشمان سیاه و بزرگ، بینی و دهان کوچک، داشتن گودی روی چانه(زنخ)گردن کشیده و کمر باریک و.... بوده حالا هر شاعری که این ترکیبات را به حد اعلا برساند شعرش جذابتر است پس وقتی حافظ کمر را به موی تشبیه میکند منظورش نهایت باریکی کمراست که فقط بهدرد شعر میخورد ودر عالم واقع امکان ندارد
3.نسبت تقابل اشعار حافظ با قران یک جفا به این شاعر محترم است ،زیرا حافظ تمام سرمایه وجودی اش را از قرآن میداند
"ندیدم خوشتراز شعر تو حافظ به قرآنی که اندر سینه داری"
"........ هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم"
" عشقت ........... قرآن زبر بخوانی با چهارده روایت
4.کلید دریافت وفهم اشعار حافظ آشنایی با عبارات و تعابیر عرفانی است واگر کسی مایل است به این استعارات دست پیدا کند پیشنهاد میشود کتاب" حسن ودل" را چندین بار مطالعه کند.( با جستجو در گوگل قابل دریافت است)

 

Moheb در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵:

بیت پنجم نه ای تصحیح شود نئی
هان مشو نومید چون واقف نئی از سر غیب
باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور

 

نستوه در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۵۴ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳۲:

صائب در سرودن غزل و انتخاب ردیف، به قافیه و ردیف مصرع اوّل بیت زیر از عطار نظر داشته است:
تو مباش اصلا ً کمال این است و بس
تو ز تو گم شو، وصال این است و بس
منطق الطیر، تصحیح دکتر شفیعی کدکنی، ص 238

 

هانیه سلیمی در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۰ - اضافت کردن آدم علیه‌السلام آن زلت را به خویشتن کی ربنا ظلمنا و اضافت کردن ابلیس گناه خود را به خدای تعالی کی بما اغویتنی:

دکتر عبدالکریم سروش در جلسه هفتاد و دوم از سلسله جلسات شرح مثنوی، این بخش را شرح و تفصیل‌کرده و راجع به جبر و اختیار و نظر اشاعره و مفاهیم ابیات سخن گفته. این فایل صوتی یک ساعت و سی و یک دقیقه و شانزده ثانیه هست علاقمندان میتونن گوش بدن.

 

رامین عباسی در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۳۲ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۷:

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من یعنی اینکه در این دنیای خاکی با اطلاعات و آگاهی اندک این اسرار فاش نخواهد شد مگر به کمال و تعالی برسی و .. هست از پس گفتگوی من و تو چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من ؛ مفهموش اینه که در آخرین آزمایش یعنی در قبل از الست و در بهشت عدن یعنی قبل از رضوان بهشت آگاهی و جاویدان بعد از یوم القیامه اگر هر یک از فرم های مجادله آدم یعنی همه آدمیزادها پیمان الست را اجابت بکنند ( با من خدایی یا بی من خدایی اشاره به آیه 172 سوره اعراف الست بربکم ... ادم را در ذریه و صلب و پشت آدم جمع کرد و ازشون پیمان بندگی و اینکه آفریدگارتان من هستم و... ) این پرده میفته و تمامی اسرار برایتان هویدا و آشکار خواهد شد یعنی همان وحدت وجود یکی شدن با خدا

 

سعید ج در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۵:

ﺍﯾﺎ ﺑﺎﺩ ﺳﺤﺮﮔﺎﻫﯽ ﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﺷﺐ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﯽ
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺧﺮﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮﺍﻓﮑﻦ ﺩﺍﻣﻦ ﻣﺤﻤﻞ
* ای باد سحر اگر میخواهی که این شب همچون روز روشن شود باید تلاش کنی و آن پرده و حجاب محمل را از آن خورشید خرگاهی( معشوقه خیمه نشین) برداری.
مولوی:
ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﺻﺒﺎ ﺍﺯ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺷﻬﺮﻩ ﻗﺒﺎ
ﺗﺎ ﺯ ﺳﯿﻤﯿﻦ ﺑﺮ ﺍﻭ ﮔﺮﺩﺩ ﮐﺎﺭﻡ ﻫﻤﻪ ﺯﺭ

ﺑﻪ ﺧﻮﻧﻢ ﮔﺮ ﺑﯿﺎﻻﯾﺪ ﺩﻭ ﺩﺳﺖ ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ ﺷﺎﯾﺪ
ﻧﻪ ﻗﺘﻠﻢ ﺧﻮﺵ ﻫﻤﯽ‌ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﻨﺠﻪ ﻗﺎﺗﻞ
شاعر علاقه و شوق وصلِ یار را ترجیح میدهد بر جان خود؛ هرچند که مردن برایش سخت و ملال آور است اما برای قرب و وصل دوست آن را تحمل میکند.از زاویه ای دیگر، جسم و تن انسان مانع آزادی روح و جان انسان است و راه رهایی جان و آزادی از قفس تَن، مُردن است.
سعدی:
ﻭﺭ ﺑﻪ ﺗﯿﻐﻢ ﺑﺰﻧﯽ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺧﺼﻤﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺧﺼﻢ ﺁﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻦ ﻭ ﺗﯿﻐﺖ ﺳﭙﺮﺳﺖ

حافظ:
ﻋﻨﺎﻥ ﻣﭙﯿﭻ ﮐﻪ ﮔﺮ ﻣﯽ‌ﺯﻧﯽ ﺑﻪ ﺷﻤﺸﯿﺮﻡ
ﺳﭙﺮ ﮐﻨﻢ ﺳﺮ ﻭ ﺩﺳﺘﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﻓﺘﺮﺍﮎ

 

کاظم ایاصوفی در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۵۶ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۲:

هر دو مصراع بیت آخر مشکل دارد. احتمالا باید اینجور باشد
خسرو بخیال لب لعل تو شب و روز
جز فکر لب کشت و می ناب ندارد

 

۱
۱۲۴۲
۱۲۴۳
۱۲۴۴
۱۲۴۵
۱۲۴۶
۵۰۲۵
sunny dark_mode